شناسه خبر : 109556
جمعه 17 فروردين 1403 , 23:09
اشتراک گذاری در :
عکس روز

معلم؛ پیغمبر تنها در میدانِ نبرد مغزها

گسست میان پیوند تعلیم و تعلم با کلاس درس؛ بلایی است که از آسمان مغرب زمین بر مردمان کشوری دارای میراث فرهنگی و روشنفکرانه ی ریشه دار در تاریخ و تمدن؛ در حال نازل شدن است...

فاش نیوز - پر واضح است که اهل قلم و ادب و فرهنگ به زرق و برق کلمات بسیار بیشتر از برخی حاجی جبّاران بازاری! می اندیشند. یکی از جلوه های آن زرق و برق، مربوط به آموزشِ هنرِ اندیشه به الهیات است.

گسست میان پیوند تعلیم و تعلم با کلاس درس؛ بلایی است که از آسمان مغرب زمین بر مردمان کشوری دارای میراث فرهنگی و روشنفکرانه ی ریشه دار در تاریخ و تمدن؛ در حال نازل شدن است.

  نخستین هدف از نظام تعلیم و تهذیب، پرورش انسان هایی اندیشه ورز و خلاق و سرزنده است. انسانی که برای تبدیل مشکلات زندگانی به مسئله و حل آن مسائل مهارت کافی کسب کند.

 با دست آورد فناوری و تنوع در ابزار سرگرمی و بازیگوشیِ بچه گانه؛ وب World Wide Web تبدیل به مهمترین بخش از فرایند درس و مشق و مدرسه شد، اما به قول ملک الشعراء بهار:

چَشمِ بِهی مدار از این بد سگال قوم

کاینجا شرافت همه کس دست خوردنی است

دراین شبکه؛ صدای الوداع با" کلاسِ درس و احساسِ تعهد" بلند است. همان مکانی که به موازات تحصیل؛ هم محل کسب تجربه ی مسؤولیت اجتماعی بود و هم راهکار تبدیل مشکل به مسئله را می آموخت و همواره در اندیشه ی دینی؛ رنگ و بوی قدسی داشت.

در جستار حاضر؛ گپ و گفتی خودمانی، نسبت به کارویژه ی تفکر برانگیزیِ مدارس؛ بر محور اهمیت قانون اساسی[1] داریم.

هدف: اشاره به ضرورت تنظیم اندیشه و انگیزه ی نوجوانان و جوانان، نسبت به میثاق ملی است.

مفروض است:

 برخی از مهمترین آثار تداوم تعلل در آموزشِ صحیح اصول قانون اساسی، عبارت خواهند بود از:

  • زوال اندیشه ی سیاسی
  •  اختلال در فعالیت اقتصادی
  •  استحاله ی فرهنگ والای ایرانی و اسلامی
  • رواج نوعی شاکله ی رفتاری نامتعارف و هزینه تراش

از حیث جامعه شناسی سیاسی، همین تعلل، یکی از دلایل مهم بروز بحران ادواری و حتی گسترش نوعی رهاییِ ویران کننده و پرهزینه، در انتخاب پوشاک! نزد معدودی از فرزندان ایران، شد.

چنان که « ویلیام گلاسر» خاطر نشان ساخته«[برای] جهش صعودی(پیشرفت جامعه با استفاده از قوای ذاتی و هوشی)... تمام قوانین باید به دقت بررسی شود! مسؤولیت، خیابانی یک طرفه نیست. قوانین منطقی،  بخشی از آموزش اندیشمندانه در جهت حل مشکلات است.(مدارس بدون شکست، ص 200)»

فر ضیه

الف: دانش آموز امروزی، با درک تفاوت موجود میان دو دنیا، یعنی:

  • دنیای ظاهری (موعظه گران کسب علم و اخلاق)
  • دنیای واقعیت ( بی اعتنایی به رهروان علم و اخلاق)

با تردید در حقیقت علم و اخلاق! به آن واژگان به چشم یک شوخی! می نگرد.

ب: برنامه ریزی آموزشی همراه با توصیف و تشریح و تبیین خوب و تدوین اساسنامه، متناسب با مقتضیات این زمان، آخرین شانس رشد و بالندگی! برای جامعه ی دانش آموزی خواهد بود.

ج: با تکنیک دیجی! منطق درونیِ اصول قانون اساسی، به دانش آموزان، انتقال نخواهد یافت.

 

مطلب را با  نقل قولی از «الیف شافاک» آغاز می کنیم:

« روح تاریخ در اطراف ما پرسه می زند، اجتماع مدرن امروزی بیش از هرچیز به خداوند نیاز دارد. تمام ادیان آسمانی از جایی واحد می آیند و همه ریشه ای مشترک دارند. از بیرون که نگاه می کنی همه شان به هم شبیه اند.( سه دختر حوّا، ص275)»

کلاس درس؛ بعد از خانه نخستین جایی است  که در آن نو آموزان، با جایگاه و شأن آموزه های دینی و حتی نام خدا! (بخش مهم از سنت و میراث انسانی) آشنا می شوند.

اکنون امر دیجیتال؛ فرآیندِ جدال میانِ بساطِ دیرینه ی اندیشه ی قدمایی؛ که "چو بید بر سر ایمان خود می لرزد! با اندیشه های نوین، را به مرحله ی رقابتِ  "معلم - موبایل" رسانده است.

در نتیجه؛ این قشر فرهیخته که به اقتضای شأن و مرتبه ی شغلی همطراز با انبیاء توصیف شده؛ بیش از دیگران، نگران فردای گلهای خندان و فرزندان ایران است و با مشاهده ی هجوم بسته های به اصطلاح آموزشی به کلاس درس!:

  • برای سر گشتگی و حیرانی
  •  برای گم شدگی در جنگل دیجیتالی
  •  برای سرگردانی از سراب را آب پنداری

و برای بالاترین سرمایه ی اجتماعی!!! دیدگانی نگران و قلبی نا آرام دارد.

در اینجا؛ نه مجال بر شمردن مواهب یادگیری الکترونیکی learning E  [2] فراهم است، و نه قصد نوحه خوانی برای خسران سپردن تعلیم و تربیت به کارشناسان خبره اما تأیید صلاحیت نشده ی هوش مصنوعی! را داریم.

بلکه صرفا با نگاهی پدیدار شناسی با خوانش هایدگر، امیدواریم تأثیرِ اثیریِ پرسش هایی ساده، اما بسیار فریبنده که در اندیشه و انگیزه ی دانش آموزان مقطع ابتدایی پدیدار شده! را به گوش متصدیان امر اندیشه و اجتماع برسانیم.

انگار واگذاری امر آموزش و پرورش به تکنیک دیجی! گریزناپذیر شده است.

 بنا براین، نباید از  ناتوانی آن در انتقالِ منطق درونی اصول قانون اساسی به دانش آموزان؛ غفلت کرد. چرا که:

  •  نسل جدید وب را انتهای چشم انداز اطلاعاتی خود می بیند
  • نسل جدید  در معرض خطر ندیدن امور دیجیتال ناشدنی قرار دارد

از این رو « ندیدن آنچه که به دلیل سرشت خود اصلا قابل دیجیتال کردن نیست، موضوع بسیار گسترده ی " اخلاقِ اینترنت! و اخلاق در اینترنت" را می گشاید....(کانتونی، تاردینی؛ اینترنت،ص 59)»

کلید و راهکارِ کاهش ضرر و زیان چنان غفلتی! در دستان باکفایت آموزگاران عزیز و گرامی قرار دارد؛ تا منطق درونیِ اصولِ قانون اساسی را به تدریج و از ابتدا تا فراغت از تحصیل؛ برای دانش آموزان توضیح دهند.

ساده اندیشی است اگر تصور شود که بحث از اصول میثاق ملی فقط مربوط به بزرگسالان است....

 تجربه ی بحران های دوره ای دردو دهه ی اخیر، نشان داد که " فقدانِ این سؤال" که اساسا قانون اساسی چیست؟ آیا وجود دارد و مردم می توانند آثار عمل به آن را در زندگی روزمره احساس کنند؟ موجب بحران های دوره ای شد!

 عدم شناخت منطق درونی آن اصول؛ در آینده نیز چنان هزینه های فرانجومی؛ را به جامعه ی ایران اسلامی تحمیل خواهد کرد.

در همین راستا؛ آثار سؤالاتی بانمک! را نیز جامعه ی ایران فردا؛ با پوست و گوشت خود لمس خواهد کرد:

به عنوان مثال، برای معلمین بزرگوار در مقطع ابتدایی، پرسش های ذیل پر تکرار است:

  •  دختر خانمی دانش آموز در پایه ی اول؛ می پرسه چرا باید بیام مدرسه؟ دختر خاله ام گفته مامانش سواد بالا نداره اما کارمند بانکه و پاداش ملیونی می گیره!!!
  •  آقا پسر کلاس پنجمی به کسالت آوری مطالب درسی و نا هماهنگی آن با زندگی واقعی، اعتراض داره؟
  • ...

نتایج تحقیقات کیفی و تجربه! نشان می دهند که افزایش فاصله بین دنیای خارج از مدرسه و فضای ذهنیِ کادر آموزشی درمدرسه و انتظار از دانش آموزان؛ سوالات سخت تری را در مقاطع تحصیلی بالاتر طراحی می کند، از جمله:

  1. اساسا هدف از آموزش علم چیست؟
  2.  آیا معنای آن صرفا حاضر بودن در کلاس درس است؟
  3. ...

و بالاخره این که، آیا این همه هزینه ی زمانی و رفت و آمدی و درس خوانی و سؤال و جواب، چه فایده ای دارد؟

اهالی طایفه ی انصاف؛ با مشاهده ی رقابتِ نابرابر میان "معلمین عزیز و گرامی با مافیای وسایل کمک آموزشیِ دیجیتال!!! ناخرسندی آن قشر فرهیخته را از شرایط سخت تدریس به نسل وب! درک می کنند....

 به راستی که همواره «صداقت یک محرک بسیار خوب است.» کار با دانش آموزانی در این دوره زمانه! که حتی در مقطع ابتدایی!!! چشم در چشم معلم بدوزند و گستاخانه بگویند مطالبی را که به درد فردایشان نمی خورد را یاد نخواهند گرفت؛ و آن را «اتلافِ وقت» می خوانند! اگر مشکل نیست پس چیه؟

اینک، کامپیوتر درحال تبدیل به آموزگار در آموزشگاهِ" بَدی" شده است. و چنین به نظر می رسد مدیر آموزشگاه از آن خواسته «جمله ی آزادگانِ روی زمین را - بنده کن، از چشمِ دلسِتان، که توانی!»

  آموزشگاهی که کلاس هایش در کامپیوتر و موبایل برگزار می شود بر" اخلاق اینترنت و اخلاق در اینترنت " بی هیچ ملاحظه ای پای می نهد و مغرورانه هیچ هشداری را نمی پذیرد. چنان که مشهود است، تکتاز دیجیتال در میدان تعلیم و تربیت، حقیقتا چیز زیادی هم ندارد که بیاموزد!

اقوام روزگار به اخلاق زنده اند

قومی که گشت فاقد اخلاق، مردنی است

نتیجه گیری

معلمین گرانقدر؛ امروز دیگر با دانش آموزان دهه ی پیشا اینترنتی سروکار ندارند. دانش آموزانی که تنها منابع آگاهی بخشی به آنها منحصر به مدرسه و معدودی رسانه بود؛ ایضا (خانه و والدینی غالبا فاقد تحصیلات بالا؛ اما بسیار دانا و پرتلاش و امیدوار!)

 در آن دوره هنوز رسانه های جمعی توسط اینترنت تغییر و تحول بنیادین نیافته بودند و «مطالعه ی درسی و نزدیکترین خویشاوندش یعنی مطالعه ی کتابخانه ای» در معرض توفان رایانش ابری قرار نداشتند. کتاب های درسی با دنیای مدرسه و زندگی روزمره و آینده! ارتباط داشتند و علی الخصوص در بین دانش آموزانی که در راستای علایق معلم گام بر می داشتند؛ انگیزه ی مطالعه ی خارج از درس نیز بسیار بالابود....

اما اکنون دیوار عدم  ارتباط، بین آنچه که گل های خندان، در دنیای خود از رهگذر امر دیجیتال می آموزند، در مقایسه با آموزه ها در کلاس درس، روز بروز بلند تر می شود! و مع الاسف اراده ای جدی،  برای چاره اندیشی و تفکر در باره ی برداشتن دیوار یا کاهش ارتفاع آن! دیده نمی شود.

در نتیجه ی افزایش فاصله بین مدرسه و دنیای خارج:

اولا: صدای قال مقال، از بسیاری خانه ها به گوش می رسد!

 ثانیا: ذهنیتِ مدرسه گریزی، در برخی از فرزندان ایران، شکل داده شده!

معنای آن بگومگوهای خانگی و فرار از مدرسه، این است که جریانِ «رقابتِ واقعیِ مغزها» با خوانش ادیسون؛ امروز به "رقابت معلم وکلاس درس با کامپوتر و بسته های آموزشی" و مافیا، کشیده است.

به تعبیر «گلاسر»« ظهور کامپیوتر به عنوان خدای هوشمند» علی رغم همه ی محاسن؛ اما بدلیل ماهیت؛  تجربه ی بی بدیل حاضر بودن و چشم در چشم تنها منبع دانایی در کلاس درس دوختن و بدون واسطه، علم آموختن را از دانش آموز دریغ می کند!

وجه اصلی آموزش کامپیوتری؛ ایجاد نگرشِ تک بعدی و ایجاد نوعی نگرش موسوم به "دیدِ تونلی!" است.

دو اشکال دیدِ تونلی یعنی ندیدن بروز توانمدی در جمع همسالان و حذف تمرین انضباط که برای رشد عاطفی و اجتماعی دانش آموز بسیار ضروری است برای زندگی بزرگسالی او تهدیدی بالقوه است.

همچنین از دید تونلی، نقش بهره مندی از فرصت تحصیل برای پَرِ پرواز دادن به اندیشه در کلاس درس با حضور معلم! رؤیت پذیر نیست....

به گواهی تاریخ و تمدن ایران؛ کلاس درس همواره مکانی برای یاد گیری داد و ستدهای اجتماعی، درک ظرافت ها و رعایت آئین های اجتماعی، بهتر فهمیدن و آماده شدن برای شرکت دراجتماع  نیز بوده است....

حتی بر پا و بشین و حضو و غیاب و شوخی و خنده و اشتیاق به دست بلند کردن برای پاسخ و... وسیله ای در خدمت رسیدن به اهداف آموزشی بود.

پر واضح است که هدف اصلی آموزش و پرورش تأکید بر وظیفه ی اصلی مغز یعنی تفکر و «پرورش انسان اندیشمند، خلاق، سرزنده، با نشاط و شجاع [است] که می خواهد برای حل مشکلات تلاش کند.»

اما بنا بر نتیجه گیریِ « گلاسر» از پژوهش بسیار ارزشمند، در مورد مدارس بدون شکست:

« آموزش و پرورش، بیش از این  نمی تواند برای انسان کاری انجام دهد، بقیه ی راه به عهده ی خود اوست.»

ولی با این وجود؛ سخن از ارتباط تحصیل در عصر دیجیتال با سنت همیشگی و جامعه و فرهنگ (جهان اجتماعی) امری تخصصی است و نباید بیش از این، تحت تأثیر "سهام سیاست" باشد!

بدون تردید خوانندگان آگاه و فرهیخته و فهیم این سطور به خوبی به خاطر دارند که در گذشته ای نه چندان دور، چگونه در مقطع ابتدایی سه جزء مهم و اساسی آموزش و پرورش یعنی:

  • یادگیری الفبای تفکر کردن و اندیشیدن
  • ارتباط و دوستی های با یکدیگر در کلاس درس
  • اعتماد و با دیده ی احترام نگریستن به معلمین عزیز

دانش آموز را به تدریج از کلاس اول ابتدایی تا کلاس پنجم و امتحان نهایی! و برای حرکت در راه روش زندگانی، آماده می ساخت....

اما به نظر می رسد آن شیوه ی درک ظرافت ها در حال " لِه" شدن در زیرِ چرخ های یک تریلی هجده چرخ! است. ماشینی که حامل تجملات آموزشی و بذر لوبیایِ سحرانگیز و وسایل آموزشی بصری دیجیتالی می باشد! و به سان" فیلم دوئل [3]" دلهره آور بوده! و برای نظام آموزش و پرورش، و سنت همیشگی تعلیم و تعلم، مزاحمت ایجاد می کند.

این فرشته ماشین با عبور ازکلاس درس و آزمایشگاه زندگی  امکان رشد جسمی، روانی و اخلاقی را از نسل وب گرفت و

در صدد است کلاس درس و کار ویژه هایی چون:

  • بحث و تبادل نظر پیرامون مسائل اجتماعی
  • واکاوی دست آورد های جدید علمی و اندیشمدانه

و امکان ارزیابیِ روش تدریس، و بررسی عملکرد کادر آموزشی را به مخزن خاطرات عصر پیشا دیجیتال بسپارد.

به جای سخن آخر

در نگاهی انتقادی به آموزش و پرورش دیجیتال محور که بر امرِنو رسیده ی اینترنت تکیه زده! باید گفت علی رغم نوعی «هم گرایی» با فناوری های ارتباط جمعی و منابع پیشین؛ اما هم چنان برای تمدنی کهن شاخ و شانه می کشد! و دل از نوجوانان می رباید؛ ولی:

نشنیده ای که زیر چناری کدو بنی

برجست و بر دوید برو بر به روز بیست

پرسید از آن چنار که «تو چند ساله ای؟»

گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است»

خندید از او کدو « من از تو به بیست روز

برتر شدم بگو تو که این کاهلی چیست»

او را چنار گفت که «امروز ای کدو

با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان

آنگه شود پدید که از ما دو، مرد کیست»

 برای پیشگیری، از ضررو زیانِ  بیشتر؛ حاصل از پیچیدن لوبیایِ سحرانگیزِ فناوریِ فکر غربی، بردرخت سرسبز دانش، ارائه ی اطلاعات و نشان دادن منطق درونی اصول آن به نوجوانان و جوانان؛ کاربردی ترین راهکار است. زیرا ایران زمین؛ بنا بر گواهی تاریخ؛ مناسب ترین نقطه و شایسته ترین قلمرو برای به زیرآوردن چرخ نیلوفری! می باشد.

به دلایل قابل بحث؛ نا آشنایی با آن منطق و جاذبه و سرگرم کنندگیِ زندگی خارج از مدرسه؛ دانش آموز گریزپا یا مستعد گریز  را وسوسه! خواهد کرد.

 البته او پیامد های نیامدن به مدرسه و سود و زیان آن را بخوبی می داند و در بهانه تراشی و توجیه عدم حضور منظم در کلاس مهارت دارد و معنای رطب خورده منع رطب کی کند را می داند!

 اما تحقیقا؛ معلمان فرهیخته و دغدغه مند ایران اسلامی؛ از چنان مهارت بالا و بی نظیری برخوردار هستند، که نگذارند آموزش و پرورشی که بالقوه خوب بود "به هَدَر" رود!

احوالپرسی از آن انسان های فرهیخته و والا؛ و صد البته تنها ترین پیامبران در میدانِ نبرد مغزها! علاوه بر وظیفه ی عرفی و اخلاقی، صرفا  باز خوانی سطری از یک داستان دنباله دار و تجربه ا ی واقعی در حیاتِ زیسته است، و مجالِ نقلی بیش ازاین فراهم نیست.

اگر دیروز، چنگیز مغول خاک ایران را به توبره کشید؛ امروز دیجیتالیسم با لطایف الحیل همان خیال خام را دارد؛ و باید گفت «خدایت ریشه از زمین بر کناد!» که « به خون خلق فرو برده پنجه؛ کاین حناست!» و حتی تَوهُم بر کندن ریشه ی زبان فارسی را نیز زده!

پی نوشت:

[1]: « قانون اساسی، مجموعه قواعد حاکم بر سیاست های یک ملت و نمونه ی یک قانون مکتوب، کوتاه و کلی و با استحکام است (مک لین؛ فرهنگ علوم سیاسی، ص 218) این بزرگترین و مهمترین سند، در معنای گسترده، وظایف، اختیارات و کار ویژه ی نهاد های گوناگون  حکومت را برقرار می کند. از آنجا که نمی توان همه ی اصول عمده را در یک سند گنجاند! در همه ی قانون های اساسی، بی دقتی ها، غفلت ها و کاستی هایی را می توان یافت.(هیوود؛ سیاست، ص417)»

 [2]: «یادگیری الکترو نیک یا آموزش مجازی، شامل بیان محتوا از طریق اینترنت، شبکه ی ماهواره و ابزار ارتباطات و اطلاعات دیجیتالی می باشد و...(کانتونی، تار دینی؛ اینترنت،ص 226)»

[3]« Duel به کارگردانی اسپیلبرگ، داستان یک راننده ی مردم آزار کامیون را در جاده ای در امریکا به تصویر کشیده...»

 

جانباز دکتر سیدمهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi