شناسه خبر : 33359
یکشنبه 16 فروردين 1394 , 12:17
اشتراک گذاری در :
عکس روز

آرزو دارم نشانه ای از محمد بیاورند

مادر شهید مفقود الاثر محمد هریوندی با آرزوی دست یافتن به حداقل نشانه‌ای یا استخوانی از فرزندش، گفت: اگرچه انتظار خیلی سخت است اما خدا را شاکر هستم و نه تنها به پسرم بلکه به همه شهدا افتخار می کنم.

به گزارش «ایثار»، فاطمه هریوندی یکی از مادران شهدای والامقام مفقودالاثر است، مادری که فرزند رعنا و سرو پیکر خویش را راهی جبهه ها کرد و دیگر فرزندش بازنگشت؛ با آن که امروز با توجه به شواهد و قرائن تقریبا ثابت شده فرزندش به مقام رفیع شهادت نائل شده است و دیگر هیچ گاه باز نخواهد گشت او هنوز در انتظار است شاید خبری از وی بیاید یا تکه استخوانی تا او بتواند شرح غم خود از این فراق طولانی را بازگوید.

فاطمه هریوندی مادر شهید جاویدالاثر محمد هریوندی، اظهار کرد: فرزندم در اول فروردین سال 1347 در روستای هریوند متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات، در سن 17 سالگی در پادگان 04 بیرجند ثبت نام کرد و به ارتش ملحق شد.

وی افزود: من و پدرش راضی نمی شدیم که محمد به ارتش ملحق شود، اما وی به دلیل علاقه زیاد به نظام و دفاع از کشورش، هنوز به سن سربازی نرسیده به ارتش پیوست و نیز پس از چند سال پی بردیم که به دلیل عدم رضایت ما، عموی خود را ضامن کرده بود.

مادر این شهید والامقام خاطرنشان کرد: پس از گذراندن دوره آموزشی در بیرجند برای ادامه دوره مهندسی تخریب مین، به شهرستان بروجرد رفت و پس از شش ماه به منطقه مریوان اعزام شدند.

هریوندی با بیان اینکه فرزندش درسن 20 سالگی درعملیات بیت المقدس 5 در منطقه مریوان و در خاک عراق مفقود شده است، گفت: محمد در سال 67 دو ماه مانده به پایان جنگ مفقود شد و هیچ خبری از وی نداشتیم و تا اینکه نامه ای از ارتش به دستمان رسید که ایشان جاوید الاثر شده اند.

وی با گریه می‌گوید: پس از شش ماه از مفقودی اش به بنیاد شهید رفتم و گفتم اینگونه نامه ای در منزل آمده است و شش ماه شده منتظریم و خواب خوش نداریم، آنها گفتند "خبرخوبی نبود و نمی شد حضوری به شما گفت.

مادرشهید مفقود الاثرمحمد هریوندی افزود: درهمان عملیات 33 نفر پیش رو، که عملیات تخریب را انجام می دادند، مفقود شده بودند و پس از حرکتشان هیچ کس از آن ها خبر نداشت، اما با این حال دلمان را داده بودیم که وی زنده و اسیر شده است و هر اسیری را که می آوردند به میدان امام بیرجند می رفتیم و در خصوص پسرمان پرس‌وجو می کردیم، اما بازهم هیچ خبری نبود.

هریوندی خاطرنشان کرد: بالاخره با توجه به شواهدی که دال بر شهادت ایشان بود، بنیاد شهید در سال 84 خبر از شهادت فرزندم داد و مراسم تشییع روح را نز برگزار کرد.

وی مهم ترین ویژگی‌های شهید را شرکت در مسجد و محفل های دوره قرآن عنوان کرد و افزود: محمد همیشه نمازش را اول‌وقت می خواند و می گفت «وقتی دو تا با سواد در خانه هستند، باید در خانه، قرآن برای خواندن باشد» و اولین قرآن را پسرمان خرید و هیچ گاه قرآن خواندش ترک نمی شد.

مادر شهید مفقود الاثر محمد هریوندی ادامه داد: در کارهای خانه بسیار کمک می کرد و مهربان بود، از نماز و روزه‌اش غافل نمی‌شد، سحر خیز بود با اینکه سن زیادی نداشت و در مقطع سوم راهنمایی بود، همیشه صبح‌ها بعد از نماز، صدای قرآن خواندنش را می‌شنیدیم.

 هریوندی با بیان اینکه آخرین باری که برای مرخصی به هریوند آمده بود با همه اقوام، خویشان و همسایگان خداحافظی کرد، انگار از شهادت اش خبر داشت، تصریح کرد: درطی مسیراعزام به جبهه که با بردارش همسفر بود به وی گفته بود «خوابی دیدم که سیدی به من اناری داده و ممکن است که شهید شوم و دیگر برنگردم».

خدا را شاکرم و نه تنها به پسرم بلکه به همه شهدا افتخار می کنم

وی در حالی که اشک صورتش را خیس می کند، خاطرنشان کرد: هیچ وقت فکر نمی کردم که چنین پسری خواهم داشت و این افتخار نصیبم می شود و خدا را شاکرم و نه تنها به پسرم بلکه به همه شهدا افتخار می کنم.

مادرشهید مفقود الاثرمحمد هریوندی با بیان اینکه پسرم مرا هم در این دنیا و هم درآن دنیا سرافراز کرده است، افزود: تنها صبری که تا کنون مرا سراپا نگه داشته است، یادآوری صبرحضرت فاطمه(س) و خضرت زینب(س) است که خاک پایشان هم نمی شوم.

هنوز که هنوزه دوست داریم، منتظرش باشیم، تا محمد برگردد

معصومه هریوندی خواهر شهید مفقود الاثر هریوندی در ادامه، اظهار کرد: ما از لحظه ای که نامه ای از بنیاد شهید به دست ما رسید و می خواستند مراسم تشییع روح را بگیرند، قبول نمی کردیم که برادرمان شهید شده است و الانم که هنوز که هنوزه دوست داریم، منتظرش باشیم، تا محمد برگردد و باور نمی کنیم که دیگر از بین ما رفته است.

وی با بیان اینکه هیچ کس انتظاری که خانواده های شهدای مفقود الاثر برای فرزندانشان می کشند را درک نمی کند، گفت: دوست داشتیم حداقل نشانه ای یا استخوانی از محمد بیاورند و انتظار خیلی سخت است.

خواهر شهید مفقود الاثر هریوندی ادامه داد: درسال 1382 که مادر با برادرم به کربلا رفته بودند، مرحوم برادرم حسن، می گوید «خواب دیدم، شهید تا مرز با ما آمد و گفت من دیگر اجازه ندارم از این طرف جلوتر بیایم».

هریوندی یادآورشد: مرحوم برادرم حسن هریوندی، برایمان تعریف می کرد «در سالی که حرم امام رضا(ع) را بمب گذاری کرده بودند، شب خواب دیدم، من و محمد با یک ماشین سبز درحرکتیم و محمد مرا رساند، خودش رفت و فردای آن روز که به حرم رفته بودم، در بازگشت که پایم را از حرم بیرون گذاشتم، بمبی منفجر شد و هیچ آسیبی ندیدم» و این نشان از این است که شهدا زنده اند و هوای ما را دارند.

وی خاطرنشان کرد: پس از تشییع روح، مادر خیلی گریه می کردند و فردایش خواب می بیند که شهید آمده ایشان را بغل کرده و گفته «مادر دلم برایتان خیلی تنگ شده است» و هر وقت تلفنی زنگ می زند مادر فکر می کند، خبری از شهید است و مخصوصاً الان که آزمایش دی ان ای هم از ما گرفته اند.

پدرم خیلی مقید بود که نان حرامی وارد خانه نشود

خواهر شهید مفقود الاثر هریوندی در خصوص مرحوم پدرش گفت: پدرم خیلی مقید بود که نان حرامی وارد خانه نشود و ما یک زمانی روی زمین ارباب ها کار کشاورزی می کردیم از آنجایی که پدرم نمی خواست حتی بچه هایش سهمی اضافه تر از ارباب داشته باشند، این کار را رها کرد و به همان کار استاد بنایی پرداختند و همیشه می گفتند مدیون کسی نشوید.

هریوندی به یکی از یادداشت های شهید که گفته است«هیچ وقت از قافله امام حسین(ع) غافل نشوید» اشاره کرد و افزود: به نظر من، اینها که گلچین و شهید می شوند، حتماً سر سفره حلالی نشسته اند که به این درجه رسیده اند و تا زمانی که عشق ولایت و امام حسین(ع) نباشد، چنین فرزندانی در خانواده ها نخواهد بود و مرحوم پدرم نیز تا زمانی که توان داشت علمدار بود.

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi