شناسه خبر : 34891
دوشنبه 11 خرداد 1394 , 11:50
اشتراک گذاری در :
عکس روز

پاسداشت «175 مروارید»دیروز برگزار شد

به گزارش خبرگزاری تسنیم، شب شعر و خاطره پاسداشت 175 شهید غواص عملیات کربلای 4 با حضور محسن مؤمنی شریف، علیرضا قزوه، علی‌محمد مؤدب، علی انسانی، سعید حدادیان و جمعی از همرزمان و یادگاران 8 سال دفاع مقدس در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

قزوه مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، در ابتدای این جلسه  به صحبت پرداخت و گفت: برنامه 175 مروارید، برنامه‌ای است که با مشارکت چند نهاد و سازمان تدارک دیده شده است. این برنامه ادای دین به مردان مردی است که در دل صدف مرواریداند. این‌ها مردترین مردان بودند. دست‌های بسته این شهدا نشان از مردانگی آنها بود، چرا که اگر اینها تسلیم نمی‌شدند، دست بسته دیگر معنی نداشت. شاید زمانی که خبر شهادت آنها رسید، می‌خواستند فرماندهان ما را تحقیر کنند که شما چنین شکستی خوردید. ما در ابتدای اسلام نیز چنین شکست‌هایی داشتیم.

وی ادامه داد: قطعاً دشمن این خیانت‌ها را رقم زده است و کسی نمی‌تواند صداقت و پاکی این شهدا را منکر شود. آنها هنوز نیامدند و اگر هم نیایند، باز هم دشمن نمی‌تواند بگوید که سپاه ما شکست خورده است و باز هم نمی‌تواند امروز  نشان دهد که مردم عراق دست این شهدا را بستند. همه ما می‌دانیم که این اقدام غیرانسانی کار بعثی‌ها بود. خاطرم هست در سفری که به شهر بابل در عراق داشتم، با کودکانی مواجه شدم که پدر و مادرشان و دوستانشان توسط صدام و آمریکا در زیر کامیون‌ها خاک زنده به گور شده بودند. متوجه شدم که آنها شیعیانی از عراق بودند که از جنگیدن با مردم شیعه ما در همان ابتدای جنگ سرباز زده بودند.

قزوه افزود: شیعیان مظلوم عراق نیز همچون غواصان دست بسته ما اسیر نیرنگ آمریکا شدند که البته از دل همان مردم لشکر بدر ایجاد شد که اکنون با داعش در عراق می‌جنگند. اینها را مردم عراق نکشتند، بلکه صدام و آمریکا آنها را به شهادت رساندند. همان گونه که مردم بابِل را کشتند. هیچ کس نمی‌تواند حرف شهدا را پنهان کند. خانواده شهدا خود روشن کننده این موضوع هستند و نمی‌توان آنها را فریب داد.

مدیر دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری سخنان خود را با چند بیت شعر که در رثای این شهدا سروده بود، به اتمام رساند

در ادامه این نشست، کافی از تخریب‌چی‌های دوران دفاع مقدس و از هم‌رزمان در عملیات کربلای 4 به صحبت پرداخت و گفت : من سؤالی را چند شب پیش در یک برنامه مطرح کردم و اکنون هم می‌خواهم اینجا آن را مطرح کنم و جواب را شما خودتان پاسخ دهید. ببینید که این شهیدان چه می خواهند بگویند؟ آنها می‌گویند ما در روز خود مردانه رفتیم، حالا نوبت شماست. مبادا با حرفتان یا قدمتان کاری کنید که زحمت ما هدر برود.

وی سپس به بیان خاطراتی از این عملیات پرداخت و گفت : من در سال 63 به جبهه رفتم و وارد گردان تخریب چی‌های لشکر امام رضا(ع) شدم. از آن جا که شعار سپاه و بسیج انعطاف‌پذیری در شرایط مختلف بود، ما باید توانایی جنگ در همه جا را می‌داشتیم. زمستان‌های خرمشهر بسیار سرد است. باد که می‌آید تا مغز استخوان می‌رود. حال تصور کنید که یک غواص برای آن که بتواند دوباره در آب رود باید لباس‌هایش خیس باشد. ما ساعت 2:30 شب به تمرین می‌رفتیم؛ چرا که خرمشهر مسطح بود و دشمن دید داشت. ما در اوج سرما در اسکله بودیم در حالی که لباس‌هایمان خیس بود. از طرف دیگر به رودخانه وحشی کارون باید اشاره کنم. این رودخانه چون به خلیج فارس وصل بود، جزر و مد داشت و البته سرعت آب آن در حدود 60 کیلومتر در ساعت بود. ما باید نزدیک به هفت کیلومتر در خلاف جهت آب شنا می‌کردیم. تصور کنید که سه ماه کار بچه‌های ما یک شب در میان به این صورت بود، اما هیچ‌کس هیچ ناله‌ای نکرد.

وی اضافه کرد: خاطرم هست در شب عملیات ما را به پاساژ خرمشهر بردند. در آن جا زمانی که نماز مغرب و عشا را می‌خواندیم، در قنوت بغض بچه‌ها ترکید. بعد از آن چراغ‌ها را خاموش کردند و گفتند امشب شب عاشورا است. هر کس می‌خواهد می‌تواند برود، اما همه گفتند که مگر ما اهل کوفه هستیم که پشت امام(ره) خود را خالی کنیم؟ شب عملیات زمانی که قصد نفوذ داشتیم، عملیات لو رفته بود. هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه فیلر انداختند تا آسمان را روشن کنند و در این هنگام چهارلول‌ها و اسلحه‌هایی را که روی رودخانه قرار داده بودند، به سمت ما شلیک کردند.

کافی افزود: در میان بچه‌های غواص برادران محمدزاده را داشتیم که یکی 14 ساله و دیگری 17 ساله بود. در یکی از تمرین‌ها دریا طوفان شد و برادر 14 ساله در آب افتاد و شهید شد. همه ناراحت بودیم تا برادر بزرگتر آمد. از ما پرسید که برادرم کجاست ؟ ما به او قضیه را گفتیم. آنقدر مرد بود که هیچ نگفت و تنها یک جمله گفت که او از من کوچک‌تر بود، اما خوش به حالش که زودتر از من رفت. البته برادر بزرگتر نیز در سال 66 شهید شد.

 

سعید حدادیان هم در جلسه حضور پیدا کرد و  در بیان خاطره ای گفت: زمانی که کربلای 4 تمام شد ما عده‌ای از شهدای خود را گم کردیم و بعد از کربلای 5 که به دنبال شهدایمان بودیم، شهدای غواص را پیدا کردیم. آنها این غواصان را بعد از آن که اسیر کرده بودند، زنده به گور کرده و بر روی آنها خاک ریختند و از رویشان رد شدند. اگر از من بپرسند که شب قدر تو چه زمانی است، می‌گویم که ظهر روز قبل از عملیات کربلای 4 شب قدر من است.



انتهای پیام/

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi