شناسه خبر : 40382
دوشنبه 30 آذر 1394 , 12:57
اشتراک گذاری در :
عکس روز

در گفت و گو با برادر شهید قهرودی؛

برای جبهه رفتن ساک ماپشت دربود

پدر از زمان پیش از انقلاب و در دوران مصدق اهل مبارزه بود، همیشه برای جبهه رفتن ساک ما پشت درب منزل بود چون طوری تربیت شدیم که ما از بچگی با مبارزه آشنا بودیم.

شهید "ابوالفضل نبیئی قهرودی" متولد سال 1343 از شهدای 8 سال دفاع مقدس؛ دانشجوی سال سوم دانشگاه صنعتی شریف در رشته حرارت سیالات بود که در سال 1364 از دانشگاه انصراف داده وعازم جبهه میشود؛ شهید قهرودی در یکی از نامه هایشان اینگونه نوشته بود« بارالها من نمی خواهم که در بستر بمیرم/ یاری ام کن تا به راهت در دل سنگر بمیرم»

متن زیر حاصل گفتگو با برادر شهید آقای اصغر نبیئی قهرودی است که با همراه با برادرش در جبهه حضور داشت. 

-اصالتا اهل کجا هستید؟

اصالت ما برای روستای قهرود، واقع در نزدیکی کاشان است.

- چند فرزند هستید؟ شهید از شما چند سال بزرگتر بود؟

2 برادر و 4 خواهر، ابوالفضل فرزند ارشد پسری و 3 سال از من بزرگتر بود.

-شهید تا چه مقطعی تحصیل کرد؟

از شش سالگی در مکتب قرآن بود؛ سال 1358 وارد هنرستان صنعتی کارآموز شد. در آخر سال سوم دانشگاه صنعتی شریف در رشته ی حرارت سیالات بود که سال 1364 انصراف داد و به جبهه رفت.

-اولین بار در چند سالگی به جبهه رفتید؟ آیا خانواده مخالفتی با حضور هر دوی شما در جبهه نداشتند؟

متولد 1346 هستم، پنجم ابتدایی 13 ساله داشتم که به همراه ابوالفضل به جبهه رفتیم دوره آموزشی و در بستان (استان خوزستان) گذراندم و به عنوان تخریب چی در نیروی پیاده تیپ 10 سیدالشهدا بودم.

همیشه برای جبهه رفتن ساک ما پشت درب منزل بود؛ چون تربیت خانوادگی ما طوری بود که ما از بچگی با مبارزه آشنا بودیم.

- در مورد پیشینه ی انقلابی پدرتان بفرمایید و چه انگیزه ای باعث شد که به جبهه برید؟

پدرم از زمان نخست وزیری مصدق شروع به فعالیت های انقلابی کرده بودعکس پدرم در روزنامه کیهان [در دوره مصدق که مجسمه شاه و پایین آوردن] بود هست، ما از اول در مبارزه بودیم؛ خانواده ی ما همه درگیر مبارزه بودند؛ ما در این خانواده بزرگ شدیم، در زمان درگیری های انقلاب همیشه مسجد بودیم، همیشه در کلاس های قرآن بودیم، دائما مشغول بودیم، بازی و سرگرمی ما همه اش مبارزه بود، نوع تربیت ما باعث انگیزه ی رفتن به منطقه شد ولی بچه های امروزی با دنیای مجازی و موبایل و.. آشنا شده اند، حتی بازی های این نسل با ما تفاوت دارد، تفاوت نسل ما و نسل الان در نوع تربیت آنهاست که باعث میشود نوجوانان و جوانان در آن موقع احساس تکلیف کنند و راهی جبهه و جنگ شوند.

- نحوه شهادت به چه صورت بود؟

نحوه شهادت در یک تک ایذایی بود؛ ما در (تیپ 10 سید الشهدا) بودیم 31 فروردین سال 65 ماموریت تمام شد در حال برگشتن به مرخصی بودیم داشتیم به تهران برمی گشتیم؛ بعد از تک عراق خبر دادند که ارتش توان نگهداری  خط را نداشته و قرار شد شما برگردیم؛ ما از عوارضی الان اهواز برگشتیم سد دز؛ [فکه] 3 گردان خسته در حال مرخصی و بدون آشنایی و تحقیق به خط مقدم رسیدیم، آنجا درگیر شدیم که 90درصد بچه ها تیپ 10 سید الشهدا شهید شدند؛ که ابوالفضل هم آنجا شهید شد. در نهایت بعد از 40 روز لشگر 27 محمد رسوالله توانستند از خط عبور کنند و جنازه های شهدا را از انجا برگرداندند؛ 35 روز فقط من و عمویم از شهادت برادرم خبر داشتیم. کروکی محل شهادت ابوالفضل را خودم کشیدم.

-چه کسانی شاهد به شهادت رسیدن شهید بودند؟

محمد طهماسبی مدت 4 ماه با شهید آشنا شده بود و در گردان المهدی گروهان ایثار با شهید بودند؛ گواهی دادند که ابوالفضل شهید شد.

شهادت ابوالفضل به این صورت بوده که یک پا و فک صورت  قطع شده بود.

-نام و مشخصات هم رزمانی که بیشتر با شهید ارتباط داشتند را بفرمایید.

حبیب خدمتی، ابوالفضل صفایی؛ داوود نبیئی وحیدر نبیئی قهرودی عضو تیم حفاظت که در حادثه ی سقوط هواپیمای یاک ۴۰ در ساعت ۶ بامداد پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت سال ۱۳۸۰فوت شد.

-چه کسی خبر شهادت را به خانواده داد؟

موقع شهادت انگار به مادر الهام شده بود فقط منتظر گفتن خبر بود از سوی کسی بود؛ آن موقع یک ماه هیچ کسی به خانه ما نیامد خواهرانم شهرستان بودند؛ ترس گفتن خبر شهادت ابوالفضل در وجود همه بود؛ از طرفی هم حملات عراق زیاد شده بود و من هم  دائما منطقه بودم 35 روز فقط من و عمویم از شهادتش خبر داشتیم.

شرایط منطقه هم به نحوی بود که وقتی  600 نفر رفته باشی و 50 نفر برگردی؛ با یک نگاه همه حس و حالت و از درون میفهمند؛ با اینکه این همه سال از جنگ گذشته الان گاهی از خواب می پرم صدای موج انفجار تو سرم حس می کنم.

-از مسئولیت پذیری هم نسلی های خودتان بفرمایید.

ارتباط با هم نسلی های ما خیلی راحت انجام میگیرد چون دائم دنبال یه گوش شنوا هستند، از تک تک روزهای زندگی برات تعریف می کنند. من با ابوالفضل هم تو یک گردان بودیم؛ بعد از رفتن به خط تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم چون نمیشد با هم باشیم، وقتی تمام فکر و ذکرت  جنگ باشه حس هم خونی و مسئولیت پذیری به عنوان برادر بزرگتر مانع از انجام وظیفه ات میشود. دائما باید نیم نگاهت به برادرت باشه اتفاقی براش نیفتد. این بود که تصمیم گرفتیم از هم جدا باشیم و هر کدام روی تکلیفی که سپرده بودند تمرکز کنیم.

-در مورد میزان اهمیت مسائل اعتقادی شهید خاطره ای از شهید دارید؟

نیمه شعبان بود و ابوالفضل داشت آماده رفتن به منطقه می شد، ساعت 9 شب بود که میخواست سوار قطار بشود، با اصرار تمام وسایل مراسم نیمه شعبان و خودش جمع می کرد، می گفت باید نصب وسایل تماما بی عیب و نقص باشد، شاید چشم یکی دنبال روشن بودن همین یک لامپ باشه.

-آیا شهید به فکر ازدواج هم بود؟

نه، اصلا به فکر ازدواج نبود؛ در مورد این دنیا چیزی از شهید نمی توانید پیدا کنید.

 موقعی که عکسی خواهر کوچکتر را فرستادم منطقه با اینک داخل منزل حجاب داشت؛ در مورد حجاب بازهم توصیه می کرد.

-در حال حاضر پدر و مادرشهید در چه وضعی هستند؟

هیچ پدر و مادری ثانیه ثانیه فرزندشان را فراموش نمی کنند، پدر و مادرم هر دو مسن شده اند. مادر در حال حاضر از بیماری رنج می برد و هر ازگاهی که دل تنگ ابوالفضل میشود؛ میگوید «الان اگر ابوالفضل بود؛ حالم خوب بود.»

-برای تربیت نسلی مانند زمان جنگ چه پیشنهادی دارید؟

زیرساختی باید برای جامعه کار کرد؛ هم دهه ی ما خودمشان برای  مبارزه می رفتند، باید بچه های امروزی و با تفریحات امروزی علاقمند کنی، اگر می خواهیم بچه هایی مانند دوران جنگ تربیت کنیم باید بستری و متناسب با دوران حال آماده کنیم، باید یک انقلاب جدید بسازیم، دوباره بچه ها را با قرآن آشنا کنیم، الان بین والدین و بچه های امروزی اختلاف زیاده شده دیگر والدین الگوی بچه ها نیستند. شرایط امروز با گذشته بسیار فرق کرده.

-به عنوان برادر شهیدی که در جبهه ها حضور داشتید چه توصیه ای برای آگاهی نسل جوان دارید؟

ما در دورانی هستیم که شاید حضور در جبهه برای نسل امروزی اهمیت نداشته باشه شاید از ما در مورد جنگ نپرسند، اصلا دنبال دلیل اینکه چطور کسی می تواند سال چهارم در دانشگاه صنعتی شریف باشد که شاید آرزوی خیلی از جوانان حضور در این دانشگاه و انصراف دهد؟ چه احساس تکلیفی باعث چنین تصمیمی شده است؟

متاسفانه فیلم هایی که در مورد جنگ ساخته شده به معرفی دقیق رزمندگان از زوایای مختلف نپرداخته اند. این گونه ای وانمود شده که رزمندگان را دیوانه معرفی کرده اند.

متاسفانه این روزها به قدری در روزمرگی غرق شده ایم که همه از شهید و جانباز دوری می کنند، دفاع مقدس را فراموش می کنیم. به هیچ عنوان نباید اجازه دهیم تا الگوهای انقلاب را تخریب کنند. وقتی قصد تخریب  چیزی را دارند از پایه ها شروع می کنند.

دشمن پایه های انقلاب اسلامی ما را هدف قرار داده، در دنیای مجازی و اینترنت همه ی ما در جنگ نرم حضور داریم، شاید جنگ در این دوره به مراتب سخت تر از دوران ما باشد نباید از حرکات دشمن در در دنیای مجازی غافل شد. نباید درس های خوبی که دوران جنگ به ما داده را از یاد ببریم.

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi