شناسه خبر : 43285
شنبه 15 اسفند 1394 , 12:25
اشتراک گذاری در :
عکس روز

شیوه دلجویی از ایثارگران

همه شهدا دارای بازماندگانی هستند که با از دست دادن عزیزان خود دچار ناملایمات روحی و ضربه های شدید روانی و مشکلات اقتصادی می شوند

قنبر ایرانپور- ارزش مقام شهید و شهادت در فرهنگ اسلامی علی الخصوص در اصول اعتقادی شیعه بر کسی پوشیده نیست. خوب است بدانیم لفظ «شهید و شهادت» به رزمندگان حامی دین خدا بعد از ظهور اسلام وارد دایره المعارف فرهنگ اسلامی شده است و قبل از آن با واژه کشته های در راه خدا معرفی می شدند « آیه 69سوره مبارکه نساء : والذین امنوا بالله و رسله اولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربهم لهم اجرهم و نورهم » .
در این مبحث هدف بررسی مقام عظمای شهید و جایگاه شهادت نیست که این موارد از بدیهیات مسلم است. آنچه که در این سی سال و اندی مهجور و مظلوم واقع شده است، ارزش هایی است که به تبع حادث شدن جریان شهادت باید مورد توجه قرار بگیرند. اگر عمری باشد سلسله وار آنها را بیان خواهم کرد .

 همانطور که می دانیم همه شهدا دارای بازماندگانی هستند که با از دست دادن عزیزان خود دچار ناملایمات روحی و ضربه های شدید روانی و مشکلات اقتصادی می شوند و ای بسا عزیزانشان با تنی مجروح، سالها بی حرکت و کم حرکت مقابل چشمانشان زجر می کشند . در این جا اولین مبحثی که اهمیت پیدا می کند شیوه « دلجویی » از جانبازان دفاع مقدس و خانواده شهداست.  
اولین کسی که به دلجویی از این افراد ایثارگر می آید، خداوند متعال است که خون بهای شهیدان را بر ذمه خود قرار داده است. ذات باری تعالی با کلماتی مبارک و نورانی « ولا تقلولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء عند ربهم یرزقون » قصد دارد آرامش خاطر بازماندگان را فراهم کند . این زیباترین نوع آرامش دادن است به قلبهای داغدار و مضطر ی که طاقت دوری و فقدان عزیز خود را ندارند .

 از طرفی سیره عملی پیامبر(ص) و امامان معصوم (ع) نیز آرامش بخش دل خانواده های شهدا بود. رسول اکرم (ص) در زمان حیات خود دستورات خاصی می داد به مسلمانان، در زمینه پذیرفتن سرپرستی و رسیدگی به امور خانواده هایی که سرپرست خود را از دست داده بودند و البته خود رزمندگان با بستن پیمان برادری بین خود زمینه را برای توجه برادر دینی اش بعد از شهادت مهیا می ساخت. محمود بن مسلمه انصاری از یاران لشکر پیامبر(ص) بود که در چند جنگ حضرت را همراهی می کرد. او درجنگ خیبر به شدت مجروح شد و بعد از سه روز به شهادت رسید. پیامبراکرم (ص) بر پیکر او حاضر شد و به برادرش فرمود: « برادرت مسلم پاداش دو شهید را دارد .»
همه این توضیحات نشان می دهد که در زمان اولیای دین توجه به خانواده رزمندگان اسلام از اهم موضوعات بوده است. بر هیچ کسی پوشیده نیست فقدان حضور رزمنده یا کاهش توانایی رزمنده جانباز، بر زندگی عادی بازماندگان مشکلاتی را تحمیل می کند که مهم ترینش مشکلات اقتصادی است.

 پیامبر (ص) منابع ویژه ای به این امر اختصاص داده بودند و به طور پنهانی به خانواده شهدا سرکشی می نمودند. امام علی (ع) خود را پدر یتیمان و سرپرست بیوه زنان معرفی می کرد : « انا الهادی و المهتدی و ابوالیتامی و زوج الارامل » .
در این میان توجه کریم اهل بیت امام حسن (ع) خیلی خاص و پرشور است که باید سیره عملی متولیان امور شهدا قرار گیرد. او حقوق جنگجویان و مجاهدان را صد در صد اضافه کرد و اموال خود را بارها میان یتیمانی تقسیم نمود که پدران و سرپرستان آنها در رکاب حضرت علی (ع) به شهادت رسیده بودند. با یک نگاه اجمالی به این مقوله به روشنی پی می بریم سیره سایر امامان معصومین نیز به همین نحو بوده است.

 اکنون بیش از بیست سال و اندی از زمان پایان جنگ می گذرد و با احتساب اولین سالی که دفاع مقدس شروع شد، بیش از 35 سال از فقدان و فراق اولین شهید در حکومت اسلامی ایران گذشته است. بر این اساس شایسته است مسئولین محترم با وجدان خود خلوتی داشته باشند و برآورد کنند در راستای حفظ آرامش و تکریم خانواده های شهدا و بازماندگان جنگ در جامعه چقدر اهتمام داشته اند!؟
گرچه تعیین درصد بندی موضوعی است که می تواند حق را بالسویه بین قشر ایثارگران تقسیم نماید اما متاسفانه مقوله درصد بندی چنان حرمت ایثارگران و جانبازان را شکست که در طول 20 سال خدمتم بارها دیدم و شنیدم که عده ای از قشر ایثارگران از خیر امتیازات قانونی خود گذشتند.
حال سوال این است : چرا و چه شد که از همان روزهای آغازین جنگ و شهادت در اذهان مردم این تصور اشتباه جای گرفت که خانواده شهدا و جانبازان اولویتی بر سایر افراد جامعه ندارند؟ این بود سیره عملی برگزیدگان دین ؟ قرار این بود؟

به والله قسم قرار این نبود، این نبود، این نبود !!!!

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
باسلام .

آیا روزی خواهد رسید که مسؤلان  گوش خود را روی سخنان جانبازان  باز کنند ؟ روزی برای شنیدن درد و مشکلات جانبازانی  که سالهاست عمر خود  در سکوت سپری کرده‌اند . و از بسیاری از حقوق محققه  خود محروم مانده‌اند. روز جانباز  تنها یک یادآوری است. یک تبلیغ است  وگرنه هر روز،  و هر ساعت متعلق به شهدا و  جانبازان و ایثارگران  است. چراکه سالهاست صدای آلام ورنج و بی بضاعتی فرزندان انقلاب و خمینی  به گوش پشت میز نشینان  نمی رسد . در واقع بسیاری از آنها  نمی‌خواهند که بشنوند... این مسیله ربط به جناح و حزب خاصی هم ندارد زیرا آنان با نفس مدافعان مرزو بوم ایران مشکل داشتند و دارند .سیاستمداران غربی املای سخیف قدر نشناسی را هر روز در گوشهای آنان نجوا میکردند .
مشعل اندیشه و  مام دوستی و نوع دوستی را سه دهه پیش در میادین کارزار  بهمراه تمامی دلاوران یل این سرزمین با فلسفه بافی های کذایی  بناحق دفن کردندو یادمان سازی برای عکاسی کسانی راه انداختند که خانه شان در مجاورت جانبازیست که نفسهایش درنبود یک اسپری بشماره افتاده است !!!

حال شما بگویید حق در کدام مسلخ سر بریده شد ؟
مبرهن است که قرار ما با چفیه اندازان متظاهر این نبود ....
در کدامین انصافکده عقل به این نتیجه رسیده اند که معامله ما باخدا یعنی چشم پوشی کردن همه ایثارگران از حقوق محققه اولیه بازماندگان جنگ است . مکتوب  کدامین تبصره و تذکره جهانی دلالت بر  فراموش کردن مدافعان حریم نوامیس وطن را در کشاکش تنگا تنگ روزمرگی قرار داده است ؛که شما اینگونه چشمها وگوشهایتان کور کر شده است . .
دل ناگران عقبای خویش باشید . حق خوردنی نیست ؛آرواره شکن است .
والسلام .
دستان تو هر شاخه گلی را که لمس کند

اهلی خواهد شد !

حتی گل های وحشی که

در میان صخره کوه ها

و یا کنار جدول خیابان ها میرویند !

کاش یک شب

نقشه جغرافیــا را لمس کنی

تا تمام دنیــا را آرامش فرا بگیرد ای خوب من !!!

باشد که منم آرام بگیرم و زبان تلخم ...........
....!!!!!!!!!

...............
جناب قنبر . بنده عریضه ایی نگاشتم . به رسم همرهی . گویا .....
باتشکر . بهتون عرض کردم اشارات شما کامل و تمام دریافت میشه . شایبه گویا مویا نسبت به ما توش نباشه دیگه ...منتظر مطلب بعدی بزودی باش.. لطفا عنایت داشته باشید این مطالب از طریق کانال به دست صدها نفر می رسه . پس بیا اقلا منو شما بحثها را اصولی پیش ببریم که بدرد کسی بخوره . اما اینکه من چطور می نویسم به خودم مربوط است . با این نوشتارم و گفتارم تا الان با توسل به کاربر فاش نیوزی بودنم تونستم دو تا آدم نادرست رو بشونم سر جاش ... از بقیه هنرم تعریف نکنم که اول از خودت می ترسم بیای ضایعم کنی . پس برای خاطر خدا اون قلم شهداییتو حرکت بده .در جهت حمایت از امثال من ... باشد که در مقابل کسانی که دارن حرمت شهدا رو میشکنن و سوء استفاده می کنن یک مشت محکم بشیم .... بگو یا علی
اطمینان داشته باشید زین پس اشترم زکوی شما هرگز گذر نخواهد کرد .

در رابطه با نوشتارتان هیچ نظری ندادم که موردی بمن مربوط باشد یا نباشد . عزت زیاد .
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
باید که عشق را به شما اقتدا کنند
بی دردهای خفته به مرداب عافیت
باید حساب خویش ز مردان جدا کنند
با نردبان درد به معراج می‌روند
آنان که تا به صبح خدا را صدا کنند
«ایوب‌های »دهر تمامی درد خویش
با کیمیای درد «تو » باید دوا کنند
با کیمیای درد تو آری میسر است
مردم «مس» وجود «بدل» با طلا کنند
درد تو آیه‌های هدایت شود اگر
کفر جهان به قصه تو آشنا کنند
عمری به روی چرخ نشستی ز پا ولی
آنسان نشستنی که از آن قصه‌ها کنند
یاران دردمند تو در روز رفتنت
جا داشت محشری به عزایت بپا کنند
کل الهه‌های اساطیر عاقبت
باید که معبدی به مزارت بنا کنند
با همرهان عرشی گلگون کفن بگو
یاران مانده در قفست را دعا کنند
روزی که بارگاه شفاعت بپا شود
مگذار از گروه تو ما را جدا کنند

ای شهدای زنده امید دارم عیار قلب طلای منو بالاتر ببرید در حد ۲۴عیار کنید اون وقت یعنی چی شترتونم از کوی ما عبور نمی دید ؟ می دونید چه کیمیاگران حیله گری پای ما نشستن ؟ خب برید اون خونه بغلیه جمع بشید درباره معضلات فرهنگی با هم مصیبتنامه بخونید ! مگه چی شده آخه ؟ چرا آدمو بهم می ریزید ؟ می خوام برم یه سوال از جانباز شورای شهر بپرسم نمی دونم چکار کنم ؟ می خوام جواب تکذیبه این خانم بی عقل رو بدم نمی دونم چکار کنم . ؟
بیا ببینید دوستاتون چطور راه رو گم کردن ... خو بذارید اگه بشه همه رو بیارم فاش نیوز بخدا ثواب می برید ؟ فضای مجازی خیلی گول زننده و منحرف کننده است . همه جا فضای امن نیست . کار فرهنگی باید رو اصول باشه . منم یه روز از کوچتون رفتم ولی بعد به خودم گفتم به کی لج می کنی . تازه جایگاه کارت جا باز کرده برگرد . تو که می گفتی هر چه از دوست رسد نکوست . بعد امروز برگشتم . کاری که دیگران در راه اشتباه می کنند کمک کنید من همون کار را از جایی شروع کنم که شهدا راضی هستند . مگه اینجا محفل شهدایی نیست . لطفا یه کم با من همراهی کنید . چقدر شکایت کنم آخه ؟
همیشه عرض کردم و برای چندمین بار نیز عرض خواهم کرد .

طرز نگارش شما نشان از طرز برخورد شما دارد . . بمانند ملا مکتبیهای قدیم ترکه چوب البالو بدست در صدد تربیت و شماتت دیگران هستید . .

مومن خدا فرمایش کردی یاعلی ..... خوب پس چرا در متن نگارش شده ات تعن و کنایه کنجانده شده است . ..شما خود را علامه دهر و سایت میدانی بنابر این نوعی فرار ازشما در همه بچه ها حس میشود . منجمله خودم .

رو راست بگم . بیشتر دافعه داری تا جاذبه .....مدام در پی درگیری نگارشی با دیگران هستید .
در نوشتارتان تحکم .... تکیه اندازی .... صحبت با سوم شخص مفرد یا جمع . طفره رفتن به ناکجا آبادی که خودتان آنجا را می شناسید .

لم و قلق خاصی نداری تا آدم حساب کار خودشو بدونه ...هر لحظه رنگ رخی جدید داری ...به هیچ وجهی قابل پیش ببنی نیستی . در عوالم خودت همیشه با شخصی درگیری .

زبان و نگارش تلخ . نا مضمون . گنگ . گمگشتگی و الی ماشااله.

وضعیت نامتعادل برخوردی شما باعث گریزانی دیگران از شما خواهد شد . جسارتا جهت خود شناسی من خودت با من خویت نگاشتم .

مومن خدا من شصت و دوسالمه حداقل شما یه چند سالی از من کوچکتری ؛ حرمت کوچک و بزرگت رو نگهدار .
برادر گرامی.جناب آقای . م. ر .ک .جانباز . آرواره این پشت میز نشین ها. از جنس سخت ترین فلزات است .والا تا امروز هزار بار شکسته بود فاش عزیز سپاس
سلام ، استاد عزیز جناب آقای ساقی جا دارد با توجه به متون عالی و چشمگیر پیامهای ارسالی ضمن عرض تبریک و خدا قوت برای تلاشهای جنابعالی که موجب ایجاد همدلی و یگانگی در ارتقای تفکر و قلم ایثارگران محترم و کاربران معزز سایت مقدس فاش نیوز شده از حق تعالی برای جنابعالی و همکاران گرامی نهایت کمال و معرفت الهی را مسئلت نماییم. آمین ثم آمین یا ارحم الراحمین
حرف جدید بگو جانباز م ر ک .... از این حرفای تحقیر کننده که زیاد شنیدم از اونایی که با سر رفتن تا ته دره .. ... این حرفا آشناس ... هنوز تو گوشیم دارم برات ارسال کنم !
عمرا که بذارم تو کارت به اونجا بکشه ؟
اما بچه های ترسان !
بچه ها هفته دیگه عیده یه زنگ بزنید بهم تا با هم آشنا بشبم و بببینید جای نگرانی نیست ...اگه اون طوری می نویسم چون صد درصد یقین دارم خواننده ای داره که باهاشون درگیرم . اونم وقتی مطالب شما رو خوند از من پرسید دیدگاه و مرام شما چیه ؟
من چطور از شما دفاع کردم بعد شما از من چه برداشتی دارید ؟ دستم نمک نداره خو !
اگه جانباز یه اینبار وکیل من بشه می گه چه تغییراتی ایجاد کردم که همین نوشتارم باعثش بوده ...
دیدید چه کسی سر بزنگاه بهم گفت فاش نیوز چکار کرده ؟ می دونم که می گم خواننده داره !
حالا باید برم از جانباز م ر ک دلجویی کنم ببینم چرا این همه ناحق نوشته ! اصلا شما نترسید .

..........................
خب جانباز جان از جاذبه می گفتی ؟ من یه روشهای جاذبه ای دیده ام خیلی توپ و به روز !
ای ای ای .... شهدا شرمنده ایم
اخوی گفتی اسمت محمد رضا کرد بود نه ! محمد رضا آقا این حرفا چی بود نوشتی به خدای شهدا اصلا. « من خویم » این نیست که تو وصف کردی ؟ مدیونم نری بعد هزار سال !
اینبارم با این حرفات گریانم کردی ؟ از انجام یه کار مهم افتادم ؟
حق حضرت زهرا غصب شد و بعد بهش گفتن برو شاهد بیار چون تو ادعا داری ..... گرفتی چی می خوام بگم ؟؟؟ یا علی

جناب قنبر ....
این نام و نام خانوادگی اوسط بنده است . کامل اونو که دیدید .و خوندید .

حقیر برداشتم را از نوع نوشتارت بیان کردم . چون خود خواستید .



چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند...
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قور باغه دیگر گفتند که چاره ای نیست! شما به زودی خواهید مرد.

دو قورباغه این حرف ها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از گودال بیرون بپرند اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید. شما خواهید مرد!
پس از مدتی یکی از دو قورباغه دست از تلاش برداشت و به داخل گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد....

بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار اما او با توان بیشتری تلاش می کرد و بالاخره از گودال خارج شد .

وقتی از گودال بیرون آمد، معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او تمام این مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند !


{ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند …}
* استاد عبدالرحمان گفت که مقری شیخ ما بود، که روزی شیخ ما در نیشابور مجلس می گفت. علویی بود در مجلس شیخ. مگر بر دل علوی بگذشت که نسب ما داریم و عزت و دولت، شیخ دارد. در حال شیخ روی بدان علوی کرد و گفت: «بهتر از این باید و بهتر از این باید.» آنگه روی به جمع کرد و گفت: «می دانید که این سید چه می گوید؟ می گوید: نسبت ما داریم و عزت و دولت آنجاست. بدانک محمد صلوات الله علیه آنچه یافت از نسبت یافت نه از نسب که بوجهل و بولهب هم از آن نسب بودند. شما به نسب از آن مهتر قناعت کرده اید و ما همگی خویش در نسبت بدان مهتر در باخته ایم و هنوز قناعت نمی کنیم. لاجرم از آن دولت و عزت که آن مهتر داشت ما را نصیب کرد و بنمود که راه به حضرت ما به نسبت است نه به نسب.»
شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب می‏رود.» گفت: «سهل است، بزغی و صعوه ای نیز برود». گفتند :«فلان کس در هوا پرد.» گفت:«مگسی و زغنه‏ای می‏پرد.» گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می شود.» شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می‏شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. ...
* شیخ عبدالصمد بن محمد الصوفی السرخسی، که مرید خاص شیخ ما بود حکایت کرد که من مدتی از مجلس شیخ ما ابوسعید (قدس الله) غایب ماندم، به سببی و عظیم متاسف بودم، بدانک آن فواید از من فوت شد. چون در میهنه شدم شیخ ما مجلس می‏گفت، بر تخت نشسته. چون چشم شیخ بر من افتاد گفت: «ای عبدالصمد، هیچ متاسف مباش که اگر توده سال از ما غایب گردی ما جز یک حرف نگوییم و آن یک حرف برین ناخن توان نوشت و اشارت به ناخن انگشت مهین کرد، از دست راست – و آن سخن این است: «ذبٌح النفس و الا فلا» چون شیخ این کلمه بگفت فریاد بر من افتاد و از دست بشدم.
جانباز م ر ک ....آفرین این طور جواب دادن ارزش داره ... از چون شمایی ...
امان از نفس نفس نفس !!
دیشب شکایتتو به شیخ ابو سعید علیه ارحمه کردم جوابی داد که تا اومدم بهت بگم صفحه گوشیم حالتی شد که وقتی دقت کردم دیدم خبر شهادت جانباز ی دیگراست . حالم خراب شد عرض تسلیت نوشتم و رفتم تو عالم خودم !!

خلاصه به شیخ گفته بودم جانباز خوب من چند روزه بدجور حالمو خراب کرده .. اصلا فکر آبروی منو نکرده ... تازه خیلی ادعاش میشه که آبروی مومنو نگه داریم . میشه حرفای منو بهش برسونی ؟ گفت چی بگم ! گفتم بگو :
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی ؟؟
بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی !!
سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول
که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی
ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی
ز تو آرزوی مرهم نکند « دلی » که خستی
کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز
تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی
به کمال عجز گفتم که به لب رسید «جانم»!!
ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی ؟؟
ز طواف کعبه بگذر، تو که حق نمی‌شناسی
به در کنشت منشین تو که بت نمی‌پرستی

گفت ووووووو ی ! هم دعوا دارید ! ببین قنبر من بین دعوای شما نمیام . گفتم تو هم نمی خوای کمک کنی یا شیخ !
گفت حاشا وکلا اگر چنین باشد ! اگر صدای کمک مسلمانی رابشنوم و کمک نکنم دیگه در دفتر مسلمانی اسمم خط می خورد ! تو خودت برو بهش بگو شیخ سلام رسوندو یه پیام برات داد . گفتم چی ؟ باورش نمیشه ! گفت تو بگو کارت نباشه او اهل دله زود حرف منو میگیره .. . گفتم خو بفرما : گفت بگو :

خواجه عبدالکریم خادم خاص ما بود، روزی درویشی او را بنشانده بود تا از حکایت های ما او را چیزی می نوشت. کسی را فرستادم که بهش بگه «شیخ تو را می خواند.» او آمد . چون پیشم رسیدم ، پرسیدم که «چه کار می‏کردی؟» گفتم : «درویشی حکایت چند خواست، از آن شما می نوشتم.» گفتم:»یا عبدالکریم! حکایت نویس مباش ، چنان باش که از تو حکایت کنند.»
واقعا گرفتی گلم ! !!
جانباز م ر ک .تو کسی هستی که از همه بیشتر درباره من می دونی تو رو به همه شناسوندم . از تو بیشتر می ترسن که یه کم مراعات حال ما رو می کنن . ببین من این آواخر به شدت از هوشم استفاده کردم . همه می دونن من دست و پاشکسته هر چی بکنن تو سایت می نویسم . یعنی یه بلایی سرشون اوردم که نپرس !
حتی یه وقتی زنگ زدم به اون جانباز که داشت تو مشهد حال می کرد تو هوای عشق امام رضا که بخاطر اشتباهاتی !!!!!!! تا آخر عمر من حسرتش به دلم موند . من از تو گفتم . چه کا را که نکردم به عقل جنم نمی رسه .؟؟.. الان یه کم حالم خوبه و خوبترم میشه ... فقط یه کم دیگه کمک کن !
در اینکه چقدر احترامت دارم همین قدر بگم
گر بر تن من شود زبان هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
اما باج بده نیستم ! پس دنبال قلقم نباش!
هرچی بهم بگی دلم نمی شکنه ... دوستی با شما حکایت همون دوستی با پیلبانان است. اما این که بهم بگی بچه ها ازت می ترسن خیلی نامردیه ! ببخشید که اینطور نوشتم . داداش من بخاطر عشق همین بچه ها. بی درصد شدم این حقم نیست که اینو بگی ..، اگه تو واقعا راست می گی بگو بچه ها با من حرف بزنن ببینم چی ترسوندشون ...؟؟
دلاورم کمک کن ما به شان واقعی خودمان برسیم که از مرام و نامت حکایت کنند .. فعلا که همه گول جفاکارها را می خورن ... حتی تو !!!
یعنی چی من با سوم شخص حرف می زنم ؟ تکه میندازم ؟ گمگشته ام !
خو بقیه چکار می کنن !!.. هر که مثل من جفایی دیده تحت لوای نام شهدا ، همینجور می نویسه ! تازه من که می دونم حرفای من خواننده داره در حالی که شک دارم رییسی حرف بقیه درد مندان سایتو بخونن الا سنگ صبور سایت !
عزیز پریدن تو آسمان ایثار و شهادت با پریدن مگس یکیه ! تازه ما که اون مگسم نیستیم .. یادته من هیچیم !!
یادت باشه خیلی می خواد یه هیچی به این مقام برسه اما ما از اون آدمایی نیستیم که خدمونو بی نیاز از تذکر و نقد بدونیم از اشاره ذبح نفست تشکر می کنم .

یه چیز بگم ! یه کم مشهور شدم بخاطر تو ...گرفتی چی می خوام بگم !
بعد یه گروه سیاسی منو برای شام دعوت کردن ... دلم بدجور می خواست برم اما بخاطر کوری هوای نفسم نرفتم . حالا که تو هم اشاره کردی ... چشم من مواظب میشم ! اما تو هم مواظب باش ..
............
خب بچه های گلم سلام . مطلب زیر را بخونید و ببینید منو جانباز م ر ک دوستیمون چطوریه ! شما فقط نترسید ...
......................

اگرت هوای تاج است ( قنبر )
ببوس خاک پایش ( مخلصیم جانباز .م ر ک... )
که بدین مقام عالی نرسی مگر ز پستی !!
(الکی قنبر در حال قلق گیری .. )

جانباز جان راست گفتی قنبر پاک طینت و مخلص قلق و لم خاصی نداره ... قنبر مثل یه سیلی بی هوا و یهوییه محکمه تو صورت جفاکارا ی ریاکار و قدرنشناس که حرف حالیشون نمیشه ... اما خداییش خیلی خیلی نوکرتیم و مخلص نام شما و نوشتار شماییم ... تا وقتی که حرف اشتباهی نفرستی و نظرت اشتباه نباشه .
التماس دعا .
جانباز م ر ک یادم رفت ازت عذرخواهی کنم بخاطر احساس بدی که بهت ادست داده ..، که یعنی من حرمت سن و سالتو نگه نداشتم !
گرچه تا به اون لحظه که نوشته ات را دیدم به ذهنم این موضوع خطور نکرده بود و قصد اینو نداشتم اما خب برداشت شماست دیگه !
پس عذرخواهی می کنم .. تا همه ببینن ادب داشتن در مقابل یه جانباز یعنی چی ؟
بازم ببخشید . هر چه از نصایح شما درباره من صدق کند به گوش جان می پذیرم و در جهت رفع آن می کوشم . اما درباره بقیه فرمایشات شما که به اشتباه بیان شود تا جایی که فاش نیوز اجازه اظهار نظر به من می دهد واکنش نشان خواهم داد .

از جنس گلیم و جم و جامی نشناسیم

ما رهرو عشقیم و جنون مدرسه ماست

جز زمزمه عشق کلامی نشناسیم
 

دردیست عوامی که دگر چاره ندارد

ما یکدله گانیم و عوامی نشناسیم

هر لحظه پیامی رسد از سوی نگاری

جز دستخط دوست پیامی نشناسیم

دارای مرامیم مرامی که خدائیست

جز شیوه اجداد مرامی نشناسیم

ما شیعه اوییم که از نطفه پاکیم

ما نطفه نا پاک و حرامی نشناسیم

این سلطنت عشق فقط لایق مولاست

جز آل علی هیچ زمامی نشناسیم

صد شکر که بیزار از این پست و مقامیم

ما سوته دلان پست و مقامی نشناسیم

در دایره مذهب و در سیطره حق

جز سلطه اسلام نظامی نشناسیم

ما نسل غدیریم و پس از رحلت احمد

جز حیدر کرار امامی نشناسیم

ننگ است سر سفره هر سفله نشستن

جز سفره صدیقه طعامی نشناسیم

یک ماه کند جلوه و آن مهدی زهراست

جز طلعت او بدر تمامی نشناسیم

مرغیم بهر شاخه و بامی نشناسیم

از روی طمع دانه  و دامی نشناسیم

خوش زاد اگر صد دله گان ابله و خامند

ما پخته از آنیم که خامی نشناسیم.
 

سروده سید حسن خوش زاد

جناب قنبر عزت نفس شما حکایت از زینت دل شما به خداست .

لیک خلق و خو ی شما نگریستن از بالا به پایین است . ومصلحت همنشینی با شما در کار ما عوام نیست . برای کلانعامانی چون من حذر و پرهیز زشما اوجب واجبات است .

چنانچه گرد بادی همیان پشیزم را به کوی شما آورد ....ورود پیدا نخواهم کرد . ودل به صفه نشینی منابر و مساجد خوش خواهم داشت . عزت شما امید است بهروز شود . . والسلام .
بارها گفته ام و بار دیگر می گویم
که من دلشده این ره نه بخود می پویم
آقا جان مگه دست خودته ! . ببین خودتو همیانت چطور به لطف و قدرت خدا چنان به کوی ما ورود پیدا خواهد کرد که نمی دونی چطوری اومدی ؟
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خود کامروا شدم
اما خداییش از تکه های که بهم می اندازی دیگه دارم ناراحت می شم اخوی ؟ بزرگوار ما خودمون خونه خراب نگاه کسانی شدیم که به جمله کائنات از بالا نگاه می کنند .. اون وقت چطور من درد مند خودم به این ویژگی زشت متصف بشم !
اگه یه کسایی منو پیش تو خراب کردن بخاطر رذالت خودشون بوده ... ! از خلق و خوی من چه می دونی ؟
آرزو دارم اگر گل نیستم خاری نباشم
بار بردار ار ز دوشی نیستم باری نباشم
گر که نتوانم ستانم داد مظلومی ز ظالم
باز آن خواهم که همکار ستمکاری نباشم
گر نریزم آب رحمت از سبویی در گلویی
دل خوشم که خنجری بر قلب افکاری نباشم



از این دعای آخرت ممنون .

نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi