شناسه خبر : 50242
شنبه 08 آبان 1395 , 12:52
اشتراک گذاری در :
عکس روز

اسم روستایت چیست؟

ذوالفقار بابایی - در یک جلسه ای که با حضور مدیران و مسئولان و مسئولین بزرگ کشور که به خاطر مشکلات روستای خودم که در جنگ صدمه دیده بود شهید داده بود ضد انقلاب نداشت انقلابی زیاد داشت اعم از بسیجی ، جانباز، رزمنده ، دکتر روحانیت ، نخبه، پرفسور، معلم، استاد دانشگاه، متخصص ، دانش آموخته ، پاسدار ، آزاده ، جهادگر ، خادم الشهدا، تحصیلکرده، مهندس، کارخانه دار، شهردار، استاندار، سردار، سرهنگ، اینها را داشت و صحبت می کردیم تعریف می کردم که زادگاه اینجانب این همه فداکاری را دارد.

جاییست برای زیارتی و راهیان نور که 4000 هزار نفر در آن منطقه شهید داده ایم که هم بومی هم غیربومی با عملیاتهای بزرگ چون والفجر 10، عملیات محمد رسول الله ، مقدماتی والفجر 4 ، عملیات های پاتک، درگیری های داخلی وجایی است برای گردشگران داخلی و خارجی با کمترین هزینه و با پردرآمدترین هزینه برای منطقه و درآمد زدائی برای جوانان و نوجوانان های منطقه ، میعادگاه هایی  است از یادگاری های شهدا، جانبازان، آزادگان و جهادگران و یادگاری های دفاع مقدس که قله به قله، کوه به کوه، دره به دره وجب به وجب آن منطقه خاطراه ایست به یادماندنی و فراموش نشدنی از سیر تا پیاز را برای مسئولان ، مدیران و مسئولین توضیح می دادم .

از ساعت 8 صبح تا 12 ظهر طول کشید بعد از نماز و صرف نهار بحث ما به ساعت 4 بعدازظهر به طول انجام کشید . بعد از ساعت 4 جلسه تمام شد. آخر جلسه بود که حضار محترم گفتند آقای بابایی این هم گفتید و تعریف کردید ولی اسم روستایت چیست ؟ که این همه تعریف می کنی ؟ مگر می شود تو روستاها سرمایه گذاری کرد ؟ مگر می شود تو روستاها زندگی کرد؟ مگر می شود تو روستاها کار کرد؟ به چه ضمانتی که شما این همه حرف می زنی و صحبت می کنی و تعریف می کنی ، شما روستایی ها فقط حرف می زنید در عمل کم می آرید. حرفتون حرف نیست . آخر کدام آدم عاقل می آید تو روستا سرمایه گذاری می کند .

تو این جلسه فقط با تمسخر به بنده می فهمانند من را بازی می دانند و به حرفهایم می خندند . یکی پس از دیگری جلسه را داشتند ترک می کردند که یک دفعه یاد شهدای 8 سال دفاع مقدس افتادم . شهدای دبیرستان سپاه ، شهدای چون چمران دکتر بود همت دانشجو بود ، احمد کاظمی فوتبالیست بود ، ناصر صیفی یک کارمند ساده بود و صالحی قاری قرآن بود . جعفر کریمی استاد دانشگاه بود ، ابو عمار شالیزاری می کرد ، فرشته یک باغبان بود ، علمدار یک مداح بود ، بصیر یک کشاورز بود بارنامه یک نجار بود، عبدا... زاده یک مغازه دار بود و پیران ویسه یک راننده بود، حضرت امام خمینی (ره) یک روحانی بود، شهید رجایی یک معلم بود ، بهشتی یک فلسفه دان بود ، شبرندی یک بازاری بود ، مطهری یک معلم اخلاق بود و هزاران شهدای دیگر و در شغل های متفاوت با صدای بلند داد زدم همه به جای خود برگردند ، حضار محترم سر صندلی های خود نشستند ، به دهان بنده چشم دوختند که چه مانده من بگویم؟

همه در گوش یکدیگر زمزمه می کردند اسم تک تک شهدا با شغل های قبلی و حاضر را برای همه توضیح دادم بعد از شهدا نوبت به روستا رسید. گفتم فلان شهید با مدرک دکترا مال فلان روستا بود ولی شرف داشت ایمان داشت ، بی ریا بود ، حقه در کارش نبود ، سالم بود، فلان شهید با نان و نمک سفره را پهن می کرد، اگر ظاهرسازی نبود یک معلم ساده بود ، رئیس جمهور شد چون دروغ در کارش نبود، ولی حرفشان حرف بود، عملشان عمل بود، کارشان کار بود ، از اتومبیل های بیت المال سوء استفاده نمی کرد . با پای پیاده به منزل می رفت ، محافظ نداشت ، چون نیتش خدا بود . به جز خدا از کسی واهمه ای نداشت دستهایش مشت می کرد تا از چشمه آب زلال بخورد افراطی نبود ، ایمان به خدا داشت ، ایمانش پاک بود ، سر سفره اش هر چه می گذاشتند نوش جان می کرد ، فکر فقرا و محرومین و ندارها بود.

به روستاهای دورافتاده می رفت ، بدون محافظ سرزده با چوپان ها هم صحبت می شود . با پیرمردها هم کلام می شود. بدی خودش را با روستازاده ها در میان می گذاشت حرف از زبون مردم می کشید که آیا بدیش را می گفتند یا نیکی اش را . روستا هوای سالم دارد یک مسجد دارد ، یک منبر ، یک امام جماعت سلام و صلواتی هست ، ساختمان های آسمان خراش ندارد، صدای دلخراش ندارد ، چشمه های آب و روخانه های محلی فوران هست . سالم و پاک مثل قلب قرآن و پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) . بهترین میوه از روستا به دست می آید. بهترین سبزیجات از روستا به دست می آید ، بهترین عسل ، بهترین گندم و جو از روستا به دست می آید . بهترین خاک ، طلا و مس و نقره، آهن و گچ و سنگ ، خاک رس و بهترین کاغذ و جنگل ، بهترین چوب ، بهترین پشم و نخ تمام کارخانه ها ، بهترین شیر و لبنیات ، بهترین گوشت و تخم مرغ ، وقتی که وارد روستا می شوی که منزل هر کسی را بخواهی دستت را می گیرند تا دم در تو را راهنمایی می کنند.

اگر گرسنه ای یا تشنه ات باشد تو را به منزل می برند بدون تعارف و هر غذایی که خودشان خوردند به تو هم تعارف می کنند ، هیچ نوع دودی در روستا وجود ندارد ، اگر مشکل مالی داشته باشی ، دست به دست هم می دهند تمام اهالی روستا تا مشکل شما یا دیگران را حل و فصل نمایند. داخل روستا مشاجره ندارند،تو روستاها بهترین داروهای گیاهی تولید می شود . دست آخر اگر روستا نباشد روستایی نباشد ، کشاورز نباشد ، کارگر ، چوپان نباشد کل اقتصاد مملکت فلج هست . تمام کارخانه ها، تمام تولید کنندگان، تمام پالایشگاه ها ، همه فلج هستند، پس نگوئید ما در روستا سرمایه گذاری کنیم ، فلج می شویم . حضار محترم همه دهانشان وا مانده بوده که چه جوابی بدهند که این بود بنده جلسه را ترک کردم نه آنها .

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi