شنبه 17 تير 1396 , 09:57
قسمتم جانبازی 70 درصدی بود
کتاب «نمی از ایثار» مشتمل بر مجموعه خاطرات دوران دفاع مقدس رزمندگان شهرستان «ابرکوه» میباشد که توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد و به نویسندگی «محمدرضا باباییابرقویی» نگارش شده است.
خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات رزمنده بسیجی جانباز «ناصر تقیپناه مهرآبادی» از استان یزد است:
زمان بستری در بیمارستان با عزیزان جانباز و مجروحین در تماس بودم. بعد از سه ماه، چشم چپم بینایی خود را به دست آورد ولی چشم راستم بینایی نداشت. دو سه نفر از همتختیهایم بچهی اصفهان بودند که بستگانشان واقعاً از ما بهخوبی پذیرایی و پرستاری میکردند. دوران غمانگیز و دردناکی را سپری کردم تا بهبودی حاصل شد. در اصفهان، حین تعریفهای شاد ناگهان وضعیت قرمز میشد و حملهی هوایی به شهر صورت میگرفت. چند دفعه هم نزدیک بیمارستانی که در آن بستری بودیم بمبهایی اصابت کرد و شیشهها بر روی تخت مجروحین ریخت.
تختم کنار دریچه بود. از شدت درد به من قرص خوابآور خیلی قوی داده بودند. پتو را روی سر و صورت کشیده، کاملاً خواب بودم. دوستان گفتند که ناگهان صدای انفجاری به گوش رسید، تمام شیشهها خرد شده و روی من ریخته بود. اما من به خواب عمیقی فرو رفته و متوجه هیچ چیزی نشده بودم. میگفتند که اگر پتو نبود به من آسیب جدی میرسید!. با لبخند به آنها گفتم: «قرار نیست بمیرم. باید زنده بمانم و بعد از جنگ را مشاهده کنم.»
من با وجود قطعی دست تا آرنج، نابینایی و تخلیه کامل چشم راست، اصابت ترکش به مردمک چشم چپ، قطع عصب زیر زانوی پای چپ، پارگی پرده هردو گوش، اصابت ترکش به کف دست چپ، از بین رفتن دندان، به زمره شهدا نپیوستم. هر چند اینها ضایعاتی بود که در بدنم به وجود آمد، اما باز هم خدا را شکر میکنم که در راه وطن، اسلام و دفاع از کشورم بوده و افتخار جانبازی 70 درصدی را دارم.
انتهای پیام/