شناسه خبر : 54481
دوشنبه 09 مرداد 1396 , 13:10
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گشت و گذارِ چندساعته در موزه صلح تهران

گزارشی از حنجره های تاول زده ای که مظلومیت و صلح را فریاد می زنند...!

شاید شما هم بارها و بارها از خیابانِ بهشت (پارک شهر) عبور کرده باشید و از سایه سار درختان تنومند این پارک بهره برده و لَختی را هم در خُنکای این پارک باصفا استراحت کرده باشید اما اگر هوشمندانه و با چشم بازتری نگریسته باشید در قسمتی از این پارک باصفا "موزه صلحِ تهران" قرار دارد.

فاش نیوز - شاید شما هم بارها و بارها از خیابانِ بهشت (پارک شهر) عبور کرده باشید و از سایه سار درختان تنومند این پارک بهره برده و لَختی را هم در خُنکای این پارک باصفا استراحت کرده باشید اما اگر هوشمندانه و با چشم بازتری نگریسته باشید در قسمتی از این پارک باصفا "موزه صلحِ تهران" قرار دارد.

موزه صلح کانونی خودجوش و مردم نهاد است که به هیچ ارگان دولتی وابسته نیست و از سال 1384در تهران راه اندازی شده و چندتن از جانبازان شیمیایی به صورت خودجوش آن را اداره می کنند و در آن به فعالیت مشغول هستند. آنان سند زنده ای از جنایات شیمیایی دوران دفاع مقدس هستند. انسان های باصفایی که در گزارشمان به عنوان "راویان صلح" از آنان نام می بریم. آنان تنها نمونه هایی از هزاران انسانی هستند که در دوران 8سال دفاع مقدس  قربانی حملات شیمیایی دشمن قرار گرفته و قربانی شده اند. هرچند که ریه هایشان حال خوشی ندارد، پوستشان جای تاول های زیادی است و چشمانشان را گازهای خردل بی فروغ کرده، اما سرخوش از معامله ای که با معبود خود داشته اند، مدت های مدیدی است که خود را وقف این موزه کرده اند تا دوران 8سال دفاع مقدس از یاد من و شما نرود.

ما نیز به نیابت از شما به دیدار این عزیزان رفتیم تا از فعالیت های این عزیزان بیشتر بدانیم.

 

قدم به داخل محوطه موزه که می گذارم با هماهنگیِ قبلی که ازسوی مدیریت موزه جانباز دوپا قطع "محمدرضا تقی پور" صورت گرفته، خیلی زود کارم را شروع می کنم و در ابتدا آنچه نظرم را جلب می کند عکس های جانبازان شیمیاییِ شهیدی است که چندسالی را به عنوان "راویان صلح" در این موزه مشغول به خدمت بوده اند و اکنون در بهشت و در جوارِحق ماوا گزیده اند.

ابتدا گشتی در موزه می زنم. اسناد و اشیای سلاح های شیمیاییِ منحصر به فردی که در دوران دفاع مقدس علیهِ رزمندگان و حتی مردمِ بی دفاعِ برخی از شهرهای ایران عزیز استفاده شده، همه گویای جنگی ناجوانمردانه و وحشیانه برعلیه میهن و حاکمیت مابوده است که بازدید گروهها و "ان جی او"های صلح طلب جهانی نیز بر این موضوع صِحّه  گذاشته اند. چرا که کشورهایی نظیر ویتنام، ژاپن، سوییس و آلمان، نیز از حملات شیمیایی در امان نبوده اند و موزه صلح تهران کوشیده تا از قربانیان سلاح های شیمیایی این کشورها نیز تصاویری در خود داشته باشد. این مجموعه ی کامل، حکایت از آن است که این موزه، ارتباط خوبی با مخاطبین خود برقرارکرده و همچون پُل ارتباطی مناسبی میان ملت ها را فراهم آورده است.
 

این موزه عضو شبکه بین المللی موزه های صلح می باشد که اعضای فعال آن به عنوان نمادِ زنده و پیام آوران صلح می باشند که با سایر تشکل های مردمی و موزه های صلح در سراسر جهان در ارتباط  هستند و می کوشند تا فرهنگ صلح را نه در معنای سیاسی بلکه در معنای اجتماعی و فرهنگی آن ترویج نمایند.
 

                                                                                                                                                                                       "احمد سلیمی" یکی از همین قربانیان است که در این موزه فعالیت دارد. وی درسال 1366 بر اثر استفاده رژیم بعث عراق از گازخردل، ازناحیه هردو چشم، ریه، پوست و اعصاب دچار آسیب دیدگی جدی شده است.


 وی پس از مجروحیت ازدواج کرده و خداوند دوفرزند سالم به آنها عطا کرده که امروز هر دو عصای دست پدر هستند.
 زمانی که می بینم این جانباز صبور، به نیکی از فرزندانش یاد می کند، فرصت را غنیمت می شمارم و از او در باره واکنش فرزندانش نسبت به دفاع مقدس و مجروحیتش جویا می شوم که می گوید:


- فرزند اولم مطالعاتی در این زمینه دارد و خیلی کنجکاوی نمی کند، اما پسر کوچکترم چندبار سوال کرده که آیا شما باید تا آخر عمر این عذاب و سختی را تحمل کنید؟ البته چون جوان است، با مشاهده نابسامانی هایی از قبیل اختلاس و مشکلات حاکم بر جامعه کمی دلخور است، اما زمانی که برایش توضیح می دهم که وقتی خودم شنیدم که عراقی ها وارد خرمشهر شده و خانه و زندگی مردم را تصاحب کرده اند واقعا خواب نداشتم. ما ایرانی هستیم و تعصب و غیرت خاصی روی خاک کشورمان داریم. این شد که تصمیم جدی گرفتیم تا دشمن به تهران و دیگر شهرها نرسیده مقابلش ایستادگی کنیم... زمانی که این توضیحات را به پسرم می دهم می پذیرد و می گوید من هم اگر جای شما بودم همین کار را می کردم.


وی هدف از خدمت در موزه صلح را آگاهی بخشی و ارایه واقعیات به مردم و بخصوص نسلِ جوان امروز می داند و معتقد است افراد با شنیدن حرف های ما بهتر درباره جنگ می توانند قضاوت کنند.

فاش نیوز: واکنش بازدیدکنندگان، بخصوص نسل جوان و نوجوان که شناختی از جنگ ندارند نسبت به جنگ چگونه است؟
 - ما در این مکان همه تیپ و شخصیت از بازدیدکنندگان را داریم. البته واکنش های متفاوتی را هم مشاهده می کنیم. اکثر جوانانی که برای بازدید به این موزه می آیند بعد از یک تورگردانی و شنیدن توضیحاتی از زبان جانبازان شیمیایی که خود سند زنده ای از جنایات وحشیانه دشمن هستند بسیار متحول می شوند و تشنه دانستن و شنیدن توضیحات بیشتری می شوند، به طوری که پس از مدت کوتاهی با تعداد بیشتری از دوستانشان به این موزه می آیند. ما بازدیدکنندگان بسیاری از کشورهای اروپایی داشته ایم که با مشاهده زخم ها و تاول های روی بدن ما، به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و گریه می کنند.


وی درادامه می گوید:

"شیمیایی" به گفته پزشکان متخصص یک سرطان پایدار است که روز به روز وضعیت فرد را بیشتر درگیر می کند. البته داروهایی که جدیدا به بازار آمده وضعیت فرد را تا حدودی کنترل می کند. برای مثال من که امروز خدمت دوستان رسیدم همسرم به عنوان پرستارم، داروی هیتوکورتیزول و آمورفیلین را به رگ هایم تزریق کرده است تا بتوانم یک صبح تا شب را هم به لحاظ تنفسی و هم به لحاظ جسمانی سرپا بمانم.

فاش نیوز: وضعیت دارویی جانبازان شیمیایی چگونه است؟


- بحمدالله وضعیت دارویی ما نسبت به گذشته بهتر شده است ولی متاسفانه درمان قطعی برای جانبازان شیمیایی وجود ندارد.


فاش نیوز: روند شیمیایی شدن معمولا چگونه اتفاق می افتد؟
- جانبازان شیمیایی در ابتدای کار با نابینایی مواجه می شوند، بطوری که من خودم 4 ماه به دلیل اینکه قرنیه های چشمم سوخته بود نابینا بودم. حالت تهوع شدید و سوزش پوست را احساس می کردم و در آخر بیهوشی کامل بود. پس از مدتی که کمی بهبود پیدا کردم و پیوند اعضا هم در ایران انجام گرفت چشمم پیوند شد که دید چشمانم کمی بهتر شد اما به دلیل شیمیایی بودن پیوند پس زد به طوری که تاکنون12بار چشمانم پیوند قرنیه شده و بیش از 60 بارنیز عمل های جراحی  دیگری روی بدنم صورت گرفته و به جرأت می توانم بگویم با گذشت 29سال از مجروحیتم بیشتر این سال ها را در بیمارستان ها سپری کرده ام.


فاش نیوز: انتظارات جانبازان شیمیایی از مسوولان نظام چه می تواند باشد؟  


- بالاترین انتظار ما این است که مسوولان امر در بحث دارو  و درمان اهتمام بیشتری داشته باشند. البته ما انتظار معجزه نداریم اما دولت و بنیاد شهید و امور ایثارگران کمی در این قضیه کوتاهی می کنند. ما شبانه روز باید از دارو استفاده کنیم. داروهای ما به سختی تهیه می شود و مجبوریم هزینه زیادی پرداخت کنیم که بیمه ها هم آن را نمی پذیرند! همه این مشکلات را ما تحمل می کنیم اما وقتی بی مهری هایی این چنینی می بینیم جوابی برای سوالات فرزندانمان نداریم.
وی با تشکر از سازمان پارک ها و فضای سبز استان البرز که در آنجا اشتغالِ بکار دارد، از این سازمان به خاطر حمایت و مساعدت در تأمین دارو و هزینه های درمانی خود، سپاسگزار است.

و سخن پایانی این برادر جانباز این است که عاشق زندگی و خانواده اش است و ضمن قدردانی از همسری که پرستاری ایشان را برعهده دارد، از این که سهم کوچکی در دفاع از خاک میهنمان داشته بسیارخرسند است و حضور در موزه صلح را وظیفه خود می داند و معتقد است تا لحظه ای که نفس دارد دوست دارد به کشورش خدمت کند و به همنوعان خود اعلام کند که ایران کشور ارزشمندی است و  همه برای صلح در ایران و جهان باید تلاش کنند.


آنچه در این میان حایزاهمیت است آن که "راویان" این موزه  خود قربانیان سلاح های شیمیایی هستند و آنچه میان این افراد مشترک است سرفه های شدید و خِس خِس حنجره و سینه هایی است که سال های سال با آن خو گرفته و دست به گریبان هستند.
 

                                                                                                                                                                                             "غلام هاشمی" جانباز 70درصد شیمیایی از استان البرز، یکی دیگر از اعضای موزه صلح تهران است.

وی داوطلبانه و در 30سالگی و با داشتن همسر و دو فرزند خردسال پا به جبهه گذاشته و بنا به امر رهبرکبیر انقلاب که همه باید در جبهه حضور داشته باشند، عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شده.

او نحوه شیمیایی شدنش را اینگونه بازگو می کند:

- من دوبار شیمیایی شدم. یکبار در سال 1362درجزیره مجنون و باردوم هم درسال 1365درجزیره فاو. دومین مرحله بسیار بسیار شدید بود بطوری که تمام بدنم سوخت و بینایی ام را از دست دادم، بعدها به تدریج بینایی ام برگشت و تاول های بدنم کمی بهترشد اما ریه هایم آسیب جدی دیده و تا حال حاضر هم با آن درگیر هستم.
وی که سابقا ورزشکار و مربی فوتبال بوده و در رشته های فوتبال، تنیس،پ و پینگ پنگ فعال بوده و دستی هم در هنرعکاسی داشته، ادامه می دهد: در شرایط عادی که هوا پاک است، من الان هم مشکل تنفسی دارم، وای به زمانی که هوا آلوده باشد! من در شرایط هوای سالم هم تنها قادرم 50متر راه بروم و خیلی زود خسته می شوم. فکرش را بکنید فعالیتی  در حد یک دست و رو شستن کوتاه هم مرا خسته می کند. نفسم تنگ می شود و زودتر باید خودم را به اکسیژن برسانم. من هر روز بطور میانگین از 8 تا 18ساعت زیراکسیژن هستم.


فاش نیوز: چه انگیزه ای موجب حضور شما دراینجا (موزه صلح) شده است:


- زمانی که متوجه شکل گیری موزه صلح شدیم و قرار بود در این موزه از راویان دفاع مقدس استفاده کنند ماهم مشتاق شدیم در این جمع حاضر شویم و تجربیات خودمان را در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهیم و بعداینکه مردم بدانند بچه های شیمیایی با چه سختی و مشقتی زندگی می کنند.


فاش نیوز: واکنش بازدیدکنندگان چگونه است؟


- خیلی از افرادی که به اینجا می آیند با شنیدن حقایق جنگ و البته مشاهدات عینی خود، بسیار تحت تاثیر قرار می گیرند و نسل جدید هم که شناختی از جنگ و سلاح های شیمیایی و مجروحان شیمیایی ندارند وقتی می آیند متعجب می شوند و می گویند شناخت ما تنها  روی جانباز قطع پا، قطع عضو و نخاعی است! اما هیچ شناختی روی جانبازان شیمیایی نداشتیم.


فاش نیوز: مشکلات جانبازان شیمیایی چیست؟


- درحال حاضرحدود 100هزار جانباز شیمیایی داریم که واقعا شرایط دشواری دارند. تمام جانبازان مظلوم هستند، اما جانبازان شیمیایی  مظلومیتشان خاص تر است، چرا که مشخصه ی ظاهرشان چیزی نشان نمی دهد. شیمیایی بودن ما خانواده هایمان را هم اذیت می کند. من شب ها با سه قرص آرام بخش خوابم می برد و روزانه 10تا15عدد قرص و 8 تا 18ساعت کپسول اکسیژن مصرف می کنم، البته وضعیت دارویی نسبت به سابق کمی بهترشده اما مشکل اینجاست دارویی که پزشک تجویزمی کند وخارجی است داروخانه ها، ایرانیِ آن را می دهند که کیفیت مطلوبی ندارد. کوتاهی ای که مسوولان در امر جانبازان شیمیایی دارند کاملا مشهود است. جانبازان شیمیایی به دلیل ریه های حساسی که دارند باید درشهرک هایی در مناطقی که آب و هوای بهتری دارد اقامت کنند که لااقل سالی ده بیست روز ریه هایشان اسراحتی بکند و تجدید قوایی کنند. البته کارهایی انجام شده اما کفاف تعداد عظیم جانبازان شیمیایی را نمی دهد. من تنها برای جانبازان شیمیایی تهرانی نمی گویم، جانبازان خوزستانی و چابهاری در شرایط به مراتب بدتری از ما زندگی می کنند.
پایان بخش گفت و گوی کوتاهمان با این قربانی سلاح های شیمیایی اینکه آرزو دارد روزی فرا برسد که جنگی نباشد. خداوند این دنیا را برای صلح و دوستی آفریده است اما عده ای سودجو مردم را با سلاح های مخرب به خاک وخون می کشند. انشالله همه در صلح و آرامش باشند.

 

 

یکی دیگر از فعالین موزه صلح تهران جانباز"مراد درویشی" است. وی کارمند دانشگاه علوم پزشکی البرز و کارشناس ارشد پرستاری است که پس از 35سال، اخیرا به افتخار بازنشستگی نایل گشته است. او در 25سالگی به عنوان پرستار از دانشگاه علوم پزشکی تبریز از طریق بسیج استان آذربایجان شرقی به خرمشهر اعزام می شود و سال 1364 درمنطقه عملیاتی والفجر8 در اورژانس شهید باکری درحین درمان مجروحین شیمیایی شده و به درجه جانبازی نایل گردیده است.


شیمیایی شدن این جانباز از زبان خودش خواندنی تر است:

- با بمباران هوایی شیمیایی دشمن، که بار اول بمب شیمیایی اعصاب زدند دستور داده شد سریعا همه دوش بگیرند تا مواد سمی از بدنمان خارج شود. متاسفانه تا دوش گرفته شود و دوباره لباس بپوشیم مجدد گاز خردل زدند. صحنه وحشتناکی بود، از آن لحظه به بعد من هیچ چیزی متوجه نشدم. مرا به دزفول منتقل کردند و دربیمارستان بستری و بعد ازمدتی، شبانه با هواپیما به تهران منتقل شدم. به تهران که رسیدیم نه بینایی داشتم و نه صدایی را می شنیدم. تمام بدنم از شدت سوختگی مانند ذغال سیاه  و پراز تاول شده بود. صدایی از حنجره ام خارج نمی شد که بپرسم کجا هستم. صبح ما را به بیمارستان بوعلی منتقل کردند که ریاست بیمارستان آن زمان آقای دکتر نصیری و از اهالی شهرستان مرند بود. ایشان تماس می گیرد و مجروحیت مرا اطلاع می دهد. البته یک ماهی بود که با همسرم  که ایشان هم در همان بیمارستان پرستار بود عقد کرده بودیم.


فاش نیوز: عکس العمل ایشان پس از مجروحیت شما چه بود؟


- خبر مجروحیتم که (یک پایم قطع، چشمانم هم نابینا شده، تمام بدنم هم سوخته و ریه هایم هم آسیب دیده) به ایشان می رسد،  با پدر مرحومشان که آن موقع کارمند شبکه  بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مرند بود، سریع خودشان را به تهران و بیمارستان می رسانند. من چیزی متوجه نمی شدم. اما می فهمیدم که یک نفرپاهای مرا در زیرملافه لمس می کند که پدرخانمم بود و بعد هم شروع کردند به گریه کردن و همسرم هم بسیار ناراحت بود. چند روزی که گذشت و قادر به صحبت کردن شدم با همسرم صحبت کردم و شرایطم را برای ایشان توضیح دادم و گفتم شما می توانید جدا شوید و زندگی دیگری داشته باشید. ایشان با گریه ای که تنها صدای هِق هِقش را می شنیدم به من گفت، من تا پایان عمرم با شما می مانم و از شما پرستاری می کنم. من پرستارم و وظیفه من پرستاری از شما تا آخر عمر است...


جانباز درویشی، اشک چشمانش را از زیرعینک پاک می کند و به نشانه قدردانی با صدای لرزانی می گوید: این جمله را هیچ وقت فراموش نمی کنم و انصافا باید بگویم که ایشان تا به امروز حامی بزرگی برای من بوده و هستند.


از ایشان می خواهم تا خاطره ای از روزهای دفاع مقدس بازگو کند که می گوید:


- ما در اورژانس شهید باکریِ اروندرود مشغول مداوای مجروحان بودیم. یک سرگرد عراقی را آوردند که کُرد زبان بود و  پایش تیر خورده بود. رییس اورژانس هم پزشک جراحی به نام دکتر رحمانی بود. ما این افسرعراقی را بستری کردیم و گلوله را از پایش خارج کردیم و زخمش را بستیم. افسرعراقی عکسی از همسر و فرزندش را از جیبش خارج کرد , گفت: من با صدام حسین و رژیم عراق هم موافق نیستم. با شما هم دشمنی ندارم ولی در حال حاضر یک نظامی هستم و تابع مقررات. من خیلی ناراحت شدم و دیدم گرسنه است، برایش کنسرو تُن ماهی بازکردم و با نان به او دادم خورد. سیگار خواست، برایش سیگاری هم روشن کردم. او به قدری خوشحال شد که  گویی دنیا را به او داده بودند. به او گفتم: نگران نباش. شما اسیر ما هستی و دلیلی نیست که ما با شما بدرفتاری کنیم. دین اسلام دین مهربانی است. شما برادر ما هستید. شما را به مراجع ذیصلاح تحویل می دهند و آنها هم هرچه صلاح باشد انجام می دهند.

چشمان افسر عراقی پر ازاشک شد و گفت اولین آرزویم این است که به سلامت کنار خانواه ام برگردم، اما الان ناخودآگاه آرزوی دیگری پیدا کردم و آن هم اینکه  فقط خدا به من عمری بدهد زمانی که به کشورم بازگشتم بگویم که رفتار سربازان ایرانی با ما چگونه بود. و جالب است که بدانید چندسال بعد دکتر رحمانی با من تماس گرفت و گفت ما در اولین مبادله اسرا، آن سرگرد عراقی را به کشورش تحویل دادیم. او به تازگی تماس گرفته و گفته که من و همسر و فرزندانم شبانه روز شماها را دعا می کنیم.
در حال حاضر هم به عنوان یک راوی صلح می خواهم به دنیا بگویم: دیگر جنگ بس است. کشت و کشتار بس است. جایی که صلح هست، چرا جنگ؟! 

 


 

در این میان آنچه برایم خوشایند است دیدن برادر جانباز نخاعی گردنی"کاظم مقدس" در میان جانبازان شیمیایی است. وقتی علت حضورش را در این جمع جویا می شوم با لبخند می گوید:  درست است که موزه صلح در خصوص جانبازان شیمیایی فعالیت می کند اما هدف و آرمان همه ما که برای آن جنگیده ایم یکی است و آن دفاع از ارزش های نظام جمهوری اسلامی است. این خواست قلبی ام بوده که در کنار جانبازان شیمیایی از دردهایی که  آنها متقبل شده اند آگاهی بیابم. از طرفی هم تقابلی است میان دردهایی که جانبازان شیمیایی و جانبازان نخاعی دارند.


فاش نیوز: واکنش بازدیدکنندگان موزه صلح از راویان صلح به چه شکلی است؟


- وقتی بازدیدکنندگان وارد موزه می شوند و با دیدن راویان و بازماندگان جنگ که خود قربانیان سلاح های شیمیایی هستند با برخورد دوستانه روبرو می شوند، خیلی زود جو عوض می شود و موقع بازگشت، دیدگاهشان بسیار متفاوت می شود. بیشتر که با هم آشنا می شویم از جنگ و نحوه مجروحیتمان سووال می کنند.


فاش نیوز: موزه صلح تهران چه نقشی در اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت و سال دفاع مقدس می تواند داشته باشد؟


- در هر کشوری که جنگی رخ می دهد پس از مدتی موزه ای در آن کشور ایجاد می شود. کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست. علاوه بر این وقتی که ایمان و اعتقاد درجنگ ما حرف اول را می زد و ارزش بسیاری داشت، این مسئله نمودِ بسیاری پیدا می کند. همانگونه که رزمندگان به فرهنگ ایثار و شهادت اعتقاد داشتند امیدوارم ماهم بتوانیم اعتقادات و ارزش های آن دوران را به نسل حاضر و آیندگان انتقال بدهیم.


فاش نیوز:  آقای مقدس! آیا تابه حال شده از شرایطی که داشته اید احساس خستگی و یا پشیمانی کنید؟


- من به  شهادت ومجروحیتی مانند قطع دست و پا و نابینایی فکرکرده بودم اما نخاعی شدن را هرگز. اوایل مجروحیت و بیمارستان  شرایط سختی بود چون نیاز به یک پرستار، همراه  و یا یک برادر حس می شد. من در راز و نیازهایم همیشه از خدایم خواسته ام که یاری ام کند و در حال حاضر هم تا جایی که بتوانم کارهایم را خودم انجام  می دهم.


حُسن ختامِ کلامِ این جانباز نخاعی گرامی این بود که: توصیه می کنم مدیرمسوول فاش نیوز هم یک بار برای بازدید به موزه صلح بیایند. زیرا هم با فعالین این مجموعه آشنا می شوند و هم تجربه خوبی برای شخص ایشان و هم مجموعه کاریشان خواهدبود.


درپایان این دیدار تمامی قربانیان سلاح های شیمیایی فعال در این موزه ،از فاش نیوز که به دیدارشان آمده اظهار خرسندی می کنند و ما نیز خرسند از این دیدار چندساعته، وهمچنین  با تشکر ویژه از مدیریت موزه صلح، برادرجانباز ارزشی "محسن تقی پور" که زحمت هماهنگی این گزارش را کشیدند، برای همه جانبازان به ویژه جانبازان مظلوم شیمیایی، سلامتی و توفیق روزافزون از درگاه احدیّت آرزو داریم.

یاعلی مدد

گزارش و گفت و گو از صنوبر محمدی
 

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
سلام و درود برشما اسوه های ایثار و مقاومت.
امیدوارم اینگونه فعالیت ها برای بازنشر ارزشهای دینی، انقلابی و اسلامی بیشتر از پذشته در تلاش باشید و این تلاش و کوشش به دیگر گروه های جانبازی انتقال پیداکند و آنها هم بتوانند چنین موزه هایی برای ترویج فرهنگ ایثاروشهادت برپاکنند.
گزارش جامع و کاملی بود از توانمندی خبرنگارفعال فاش نیوز بانو محمدی که باردیگر حال و هوای جهادی و ایثارگرانه ما را زنده کرد.
از برادر دکترساقی عزیز و همکاران ایشان بخصوص گزارشگر محبوب سایت به نمایندگی از تعدادی از جانبازان تشکر می کنم.
منم از فاش و بچه هاش سپاسگزارم
سلام آقای مجتهد شما رو جون بچت یه مصاحبه با سردار کمالی ترتیب بده و مارو از این بلاتکلیفی در بیار ....من تحت شدید ترین فشار قرار گرفتم در حال حاضر بعد چند سال درس خواندن و مدرک گرفتن با زجر و کارگری الان یه کار موقت با هزار زحمت گیر آوردم که قول دادم تا مهرماه حتما معاف میشم اما جوری که پیداست قانون اجرا بشو نیست ...از طرفی شرایط خانواده ما فرزندان جانبازان اعصاب و روان مثل یک جهنم میمونه ...نه آرامشی ..نه احترامی ..نه خنده ای و نه هیچ دلخوشی دیگه ای.....شما رو به فاطمه زهرا قصم میدم که یه خبر به ما بدین .....فرزند دلسوخته جانباز اعصاب و روان .......ممنونم از شما
واقعا لذت بردیم. الهی که مجروحان جنگمون که ماها همه چیزمان را مدیونشان هستیم در صحن و سلامتی سایه شان برسرما مستدام باشد.
کاش بشود عکسی هم از گزارشگر خوش نویستان در کنار اسم مبارکشان قرار دهید.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi