یکشنبه 09 شهريور 1399 , 11:26
بنیاد مراغه! فکری به حال این فرزندشهید بکنید
من با ۵ تا بچه، مطلقه و با ماهی ۱۵۰۰ تومان چی کار کنم؟ چرا مثل تامین اجتماعی پدر ما را یک کارگر حساب نمیکنید؟!
هنگامه امیراحمدی شاطرانلو - من با ۵ تا بچه، مطلقه و با ماهی ۱۵۰۰ تومان چی کار کنم؟ چرا مثل تامین اجتماعی پدر ما را یک کارگر حساب نمیکنید؟! لااقل مزایایش، حقوقش از معیشتش هم بیشتر هست. آخر ما چه گناهی کردیم پدرمان شهید شده؟! آیا با ۵ تا بچه ماهی ۱۵۰۰ تومان، اجاره میدهند؟ ما چی بخوریم؟ هر سال دو ماه از حقوق ما هم خرج استعلامها میشه. شما چند بار کمکم کردید ولی به روح پدرم نه کمکی می کنند، نه وامی گرفتم. به خدا این ستم هست که دختر یک کارگر با کلی مزایا با حقوق ۳ تومان با دوتا بچه و خونه از خودش باشه و من اینطور! این عدل نیست.
به خدا شما یک بار بدهی من که زندان گرفته بودند، دادید. تا عمر دارم دعاگوتم. یا یک خونه ای برای ما یتیمها بگیرید و از حقوق کم کنید. بچه هام به روح پدرم از بیپولی بیسواد ماندند. خودم هم همسر قبلیام چکهامو خرج کرده. فراریم. التماس میکنم. کمکم کنید. من نه کمیته امداد بهم چیزی میده، نه بهزیستی. میگه شما باید از بنیاد بگیرید. یا دارویی معرفی بکنید.
بکشید ما را یا نجاتمان بدهید. من جایم را از بنیاد به خاطر اینکه به طلبکارهایم میگه، قایم میکنم. حتی بچه هام نتونستند درس بخونند. هم از نداری هم از اینکه جام لو نره. به خدا هزار تا پیشنهاد! من آبروی بنیاد را نبردم با این وضعم. تو را به کسی که ایمان دارید کمکم کنید.
از تبریز و مراغه دردم ۱۰جلد کتاب میشه ولی آخرتتان را بخرید.
در ضمن من تا به حال نه کار و چیزی از بنیاد خواستم، نه کمکی. ۵ تومان وام صندوق خواستم، دوتا ضامن خواستند، نگرفتم. نتوانستم جور کنم ولی اگه کمکم نکنی. واقعاً تو فصل زمستان باید جلوی بنیاد چادر بزنم، چون جایی ندارم. تمام وسایل خانه را هم فروختم و خوردم. خواهش میکنم یک خانهای به من اقساطی بدهید. چون چک برگشتیهای همسر فرارریم نمیگذاره وامی بگیرم.
به این ۵ تا بچه رحم کنید که با۱۵۰۰تومن حقوق معیشت چی کار کنم! به خدا شب، ۱ به بعد میرم از تو آشغالها کارتن جمع میکنم و میفروشم. عاجزانه خواهش میکنم این دنیا کمکم کنید. اون دنیایت را به خدا خریدی. من کسی نیستم. مجبور نباشم به کسی دهن باز کنم.
دو سال پیش آقای بوذری ۳ میلیون کمک کرد، ۲۰۰ تومن با دستور حقوقم را زیاد کردند. نمیدونید چه قدر دعاتون کردم. خدا بچههاتونو براتون نگه داره. من محتاجم واقعاً این بار بریدم. کمکم کنید. در بنیاد مراغه تبریز، قدیمیهایش میدانند من چهها کشیدم.
فرزند شهید گیو امیراحمدی