پنجشنبه 27 خرداد 1400 , 09:00
مرگ و عالم در نگاه اسطوره ها و افسانه ها
از میان تمام مسائل به ظاهر حلنشدنیِ بشر؛ هنوز یکی از همه جالبتر، مهمتر و البته از همه آزاردهندهتر است و آن خود مرگ است.
فاشنیوز - از میان تمام مسائل به ظاهر حلنشدنیِ بشر؛ هنوز یکی از همه جالبتر، مهمتر و البته از همه آزاردهندهتر است و آن خود مرگ است. زندگی در عصر تکنولوژی برای برخی این توهم را ایجاد کرد که علم و تکنیک قادر است به تمام مسائل بشر پاسخ گوید ... فقط باید برای متخصصان و دانشمندان، عرصهی عمل را فراهم کرد تا بهشت را همین جا و در زمین تدارک ببینند.
فرضیه:
الف: اکنون گرد و خاک برخاسته از تاخت و تاز کووید- 19، حکایت از شبیخونی جهانی دارد که بشر هنوز قادر نیست، قدرت آتش آن را تشخیص دهد؛ و تمهیدی مناسبتر برای مقابله با آن بیاندیشد.
ب: از حیث پژوهشهای مرتبط با تاریخ اندیشه؛ چنانکه «نوح هراری» در انسان خردمند خاطرنشان کرده، بهترین متفکران، سخت در کار معنا بخشیدن به مرگ و نه فرار از آن بودند. همین امر درون مایهی کهنترین اسطورهای است که به ما رسیده است: گیلگمش، اسطورهی سومریهای باستان.
ج: ما در عصر رو به زوال نهادن سیستمهای غالب و مسلط زندگی میکنیم... مظاهر و سمبلهای ملی، مذهبی و اسطورهای نیز در مواردی در حال از دست دادن نیرو و کارایی خود هستند؛ اما در عین حال در عرصۀ فرهنگی، اسطوره باوری به مثابهی شبکهای قدرتمند و نمادین، راههای ویژهای از تفسیر جهان را پیشنهاد میکنند.
1: پادشاهی خوش ظاهر اما بد کردار
قهرمان کهنترین اسطوره؛ قدرتمندترین و تواناترین مرد دنیا، شاه گیلگمش فرمانروای اروک است. اروک یکی از دولت- شهرهای مهم در جنوب بود. سومریان، شهر را به عنوان ساختار سیاسی رایج میشناختند و آن را مطلوب میدانستند. انسان سومری همهی ابعاد دنیایی ( زندگی سیاسی و اجتماعی ) را منبعث از خدایان میدانست ...
محتوای اسطوره بر زندگی گیلگمش متمرکز است و با توصیف شخصیت او به صورت زیر آغاز میشود:
او از دیگر شاهان، برتر است. جنگنده و سروری با شکوه و جلال عظیم و در قوت کامل؛ میتوانست همه را در نبرد شکست دهد ...
این که چرا وی از چنین ویژگیهای خارقالعاده و بیرقیبی برخوردار است، جالب و مهم است. او عمدتاً موجودی فرا انسانی تصویر شده است:
«دو سوم الهی و یک سوم انسانی است ... خدایان، بدن و شکل و شمایلش را در کمال ساخته اند. » اما وقتی از رفتار این شخصیت با کمال گزارش می شود، تصویر چندان خوشایندی نیست.
با اینکه وظیفه و نقش اصلی وی شبانی اهالی شهر اوروک است، اما گیلگمشِ قدرتمند، برتر، و برخوردار از دانش، به جای تیمارداری اهالی اوروک، صرفا در پی منافع نفسانی خویش و مزاحمت برای شهریان است و رفتاری غیر قابل تحمل از خود به نمایش میگذارد ...
2: استغاثهی شهروندان به درگاه خدای آسمان
در میان خدایان بین النهرین، سه تن از اعتبار و مقام بالاتری برخوردار بودند (آنو، ان-لیل، ان کی). این سه رب النوع، ضمن این که منشاء و تجسم پدیدههای زمینی و طبیعی بودند، نماد مفاهیمی از مقولات اجتماعی هم تلقی میگردیدند. آنو، نماد نظم و به تعبیری صاحب فرمان کل عالم وجود و مسلط بر کل آسمان بود.
پس از اینکه شهروندان به آنو شکایت میبرند و تقاضای صلح و آرامش میکنند، آنو به الههی سازندگی دستور میدهد رقیبی برای گیلگمش بسازد. او از در آمیختن نَفَس الههی جنگاوری با گل رس، دلاوری عظیم الجثه به نام اِنکیدو ساخت و در اطراف شهر اوروک رها ساخت.
انکیدو نیز مانند گیلگمش ساختار و سرشتی دو گانه دارد، اما بر عکس گیلگمش بیشترین جنبهی وجودش حیوان و مابقی انسان است. توانایی و قوت جسمی و فیزیکی وی عظیم است، و مانند انسان از قوه ی تدبیر و ابتکار بر خوردار است.
3: اکسیر عشق
انکیدو تحت تأثیر جنبهی انسانی، با حیوانات دیگر دمساز شد و هر جا تله و دامی برای شکار حیوانات کار گذاشته شده بود خنثی میکرد و اگر حیوانی در آنها گرفتار شده بود، رها میکرد ...
بزرگان شهر که از وجود این هیولای عظیم خبردار شده بودند، پس از مشورت تدبیرشان بر این قرار گرفت که به کمک الهه ی عشق، انکیدو اهلی شده و در شهر اسکان داده شود. این کار که با موفقیت انجام شد، دو پیامد بسیار مهم داشت:
یکی از پیامدهای جالب این اقدام این بود که او با جرئت در مقابل برخی رفتارهای ناپسند و خود پرستانهی گیلگمش ایستاد.
پیامد دوم این بود که علیرغم هماورد طلبی از سوی گیلگمش؛ و در گرفتن نبردی سخت، دو دلاور دریافتند که هیچ یک قادر نیست معجزهی قدرت خود را به دیگری نشان دهد و بر وی فائق آید... نتیجه این شد که هر دو به حقیقت جالبتری نسبت به یکدیگر آگاه شدند و آن هم جنسی و همدلی نسبت به یکدیگر بود و اینکه مقولهی همجنسی و همدلی در ورای همهی معجزات می تواند قرار بگیرد.
پس از این کشف و دست برداشتن از تخاصم، یکدیگر را در آغوش گرفته و برادروار دست یکدیگر را گرفتند. اتحاد و برادری این دو به بر آمدن موجودی منجر میشود که ویژگی جالب آن این است که یک سوم حیوانی، یک سوم انسانی و یک سوم الهی است. این اتحاد، تهدیدات اجتماع و دشمنان شهر اروک را از میان برداشت.
4: گیلگمش در جستجوی راه غلبه بر مرگ
قسمتهای پایانی اسطوره، از مرگ انکیدو که جنبهی خدایی نداشت خبر میدهد. گیلگمش در آن لحظه دچار وحشت شدیدی شد و عزم کرد هرگز نمیرد، پس از روزها نشستن در کنار پیکر انکیدو، با تضرع فراوان از خدایان یاری میطلبد.
گیلگمش به جستجوی راهی پرداخت که بر مرگ غلبه کند. بنابراین سفری پرماجرا را به انتهای جهان آغاز کرد و راه خود را به جهان اموات باز کرد و آخرین بازمانده ی طوفان نخستین را پیدا کرد ولی در جستجوی خود به جایی نرسید.
الههی جهان، زیر زمین حفره ای باز میکند و روح، ذهنیت و منش انکیدو به گیلگمش برمیگردد. گیلگمش اکنون به معرفت جدیدی دست یافته و آموخته بود که وقتی خدایان انسان را آفریدند، مرگ را سرنوشت حتمی او قرار دادند و انسان ها باید زندگی در کنار مرگ را بیاموزند.
نتیجه گیری:
در عرصۀ فرهنگی، عقیده و اسطوره به مثابهی الگوی تصوری و شبکهی قدرتمند نمادین، راههای ویژه ای از تفسیر جهان را پیشنهاد میکنند.
هر چند حالت شبه اسطورهای علم، باعث شده تا نگرشهای انتقادی تا حد زیادی از آن رخت بر بندد، ولی علم نوین هم آلودگی خود را دارد. به قول هلزی هال: علم نوین با افسانههای هرزهی بیزیان آمیخته نیست اما با ویرانگری و استفادهی ناروا از قدرت به همراه است.
توضیح ماهیت امور جهان از علم بر نمیآید؛ راجع به پیش بینی امور آینده نیز همینطور است؛ از یک منظر این افسانه پردازان هستند که واقعیت آینده را میسازند. به نظر سورل، از دو دیدگاه میتوان به آینده نگاه کرد: یکی دیدگاه افسانه و دیگر دیدگاه یوتوپیا؛ افسانه به عنوان مظهر ارادهی جمعی برای ایجاد آینده قابل پذیرش است اما اتوپی چیزی جز خام اندیشی روشنفکرانه نیست.
بنابراین باید به سراغ اسطورهها و افسانهها رفت. افسانه به مثابهی جنبشی اخلاقی به یک دوره از تاریخ معنا و انسجام میبخشد و با به دست دادن معیارهای تازه برای داوری، موجب ارزیابی مجدد ارزشها شده و ایجاد همبستگی تازه ای را فراهم میآورد.
سخن آخر اینکه بر اساس نظریهی برخی تحلیل گران، افسانه/ اسطوره گرایی جزئی از وضعیت بشری است و افسانهها کارویژههای خاصی ایفا میکنند. ایجاد همبستگی اجتماعی، معنا بخشیدن به زندگی، تأمین مجاری خاصی برای عمیقترین احساسات و ترسهای بشری و به ویژه کوشش برای ارضاء خواست جاودانگی انسان، از جمله کارویژههای افسانهاند.
| جانباز نخاعی سید مهدی حسینی
آقای دکتر سلام و عرض ادب و احترام دارم . سر تعظیم و ارادت مخلصانه دارم خدمت شما فرهیخته واقعا باسواد عالیه بسیار شیک و گویا سخن راندید . متشکرم . عالی بود .