شناسه خبر : 84008
یکشنبه 20 تير 1400 , 12:12
اشتراک گذاری در :
عکس روز

معنی حرف‌های برادر...

حسین بیشتر وقت‌ها خواندن نماز را به من یاد می‌داد. یک‌شب از صدای‌گریه‌اش بیدار شدم. داشت نماز شب می‌خواند. توی رختخواب نشستم و نگاهش کردم. نمازش کمی طولانی شد. با همان زبان کودکی پرسیدم: «داداشی! می‌ترسی که گریه می‌کنی؟»
سر برگرداند. پهنای صورتش خیس ‌اشک بود.

- بله... از فردای خودم می‌ترسم؛ از قیامت و روز حساب.

در ذهنم معنی حرف‌هایش را نفهمیدم. دوباره پرسیدم: «همه باید برای روز قیامت گریه کنن؟»

جواب داد: «کسی که از خدا بترسه، حتماً گریه می‌کنه و دنبال کارهای خوب می‌رود. مثلاً یکی از کارهای خوب این هست که نمازش رو به موقع بخونه و حالا که جنگ است و جهاد بر همه واجب، به جبهه برود. در راه خدا و انقلاب و کشور بجنگِ و با اقوام و همسایه‌ها مهربان باشِ...»

تازه بعد از شهادتش بود که معنی حرف‌هایش را فهمیدم...

خاطره‌ای از شهید حسین اربابی
راوی: خواهر شهید

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi