شناسه خبر : 87586
یکشنبه 05 دي 1400 , 13:34
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مهارت بالای شهید در نبرد با تانک

شهید جواد جهانی متولد سال ۱۳۶۰ در مشهد مقدس بود. از کودکی به رعایت حدود شرعی و احکام دینی اهمیت می‌داد و از ۱۲ سالگی نماز‌های به‌موقع و نماز شبش ترک نشد. سن ۱۸ سالگی تصمیم به ازدواج گرفت و حاصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های فاطمه و علی شد.

هنگام خواستگاری به همسرش گفته بود که اگر در کشور جنگی شود، دوست دارم که اولین نفر بروم. او حتی هنگام حمله طالبان به افغانستان در پشت مرز‌های ایران اقداماتی انجام داد تا به مجاهدین بپیوندد، اما موفق نشد تا اینکه داعش و گروه‌های تکفیری به سوریه حمله کردند. جواد از آنجا که احساس مسوولیت می‌کرد، راهی بلاد شام شد تا مقابل حملات تکفیری‌های به حرم مطهر اهل بیت (ع) و مردم مسلمان این کشور بایستد. سرانجام ۲۲ آبان سال ۱۳۹۵ در حین خنثی سازی تله انفجاری به همراه شهیدان حسین حریری و محمدحسین بشیری به شهادت رسید. پیکر او بنا به وصیتش در پارک خورشید شهر مشهد به خاک سپرده شد. در ادامه، بخشی از صحبت‌های خواهر این شهید درخصوص سبک زندگی و خصوصیات اخلاقی برادرش را می‌خوانید.

روایتی از پیوند زندگی شهید «جهانی» به حضرت زهرا (س) / دلش تا آخرین لحظه در حرم امام رضا (ع) بود

شلیک بی خطا به هدف

سال ۱۳۹۳ اولین بار به سوریه اعزام شد در توپخانه فعالیتش را شروع کرد. چون هنوز از خانواده و فرزندان دل نکنده بود فعالیتش را در عقبه شروع کرد و به توپخانه رفت. یادم هست همرزم‌هایش تعریف می‌کردند زمانی که پشت تانک می‌نشست و نشانه گیری می‌کرد ۹۹ درصد شلیکش به هدف می‌خورد. شاید یکی دو تا خطا بیشتر نداشت.

خدمت خالصانه بدون حقوق

پیش از اینکه عازم سوریه شود در قسمت فرهنگی روزنامه خراسان استخدام بود، ماه‌هایی که در سوریه بود حقوقی از روزنامه دریافت نمی‌کرد و زمانی که اعزام شد با هزینه خودش رفت. دلش می‌خواست خدمت خالصانه داشته باشد.

جهاد برای حفظ ناموس مسلمین

نزدیک دو ماه در سوریه بود سپس به مدت سه ماه به ایران برگشت. برای آخرین بار که می‌خواست برود پدرم راضی نبود گفت تو سه بار رفتی بگذار بقیه بروند، فرزندانت کوچک هستند و بالای سر فرزندانت باش، تو تکلیفت را انجام دادی. جواد فیلمی نشان پدرم داد که زنان سوریه را در جمعه بازار می‌فروختند، وقتی فیلم را نشان پدرم داد گفت اگر من هم نروم ناموس من را هم در جمعه بازار به فروش می‌گذارند ناموسم شامل مادر و خواهر و همسرم نیست همه زنان سرزمینم ناموس من هستند و این تکلیفی است که بر گردن من است. بعد هم به سوریه رفت و یک هفته طول نکشید که پیکرش در بلندی کوه هاشمیه به خاک سپرده شد.

روایتی از پیوند زندگی شهید «جهانی» به حضرت زهرا (س) / دلش تا آخرین لحظه در حرم امام رضا (ع) بود

دو رفیق روی قله فرهنگ

پیکرش را در بلندی پرک خورشید دفن کردند، وصیت خودش بود، می‌خواست مزارش مکانی فرهنگی برای حضور جوانان باشد، خصوصا دختر‌ها تا به حجابشان بیشتر اهمیت دهند. بعد یک سال که پیکر شهید اسدی هم برگشت کنار شهید جهانی دفن شد، چون باهم دوست بودند و خانواده شهید اصرار داشتند کنار هم باشند.

روضه یار همیشگی نماز‌های برادر

برادرم بعد از نماز برای خودش روضه حضرت زهرا (س) می‌خواند و یک زمزمه همیشگی داشت. ارادت خاصی به خانم حضرت زهرا (س) داشت و همیشه می‌گفت اگر شهید می‌شوم دوست دارم مثل حضرت زهرا (س) یا از ناحیه پهلو باشد یا از ناحیه بازو. همین هم شد، از ناحیه پهلو ضربه خورد و به خاطر شدت خونریزی به شهادت رسید.

هدیه برای نماز اول وقت

برادرم فردی بود که همیشه به عنوان یک الگو از او یاد می‌کنم. زمانی که به سن تکلیف رسیدم مشتاق بود برا من هدیه بخرد تا با شوق برای نماز حاضر باشم و هرچه زودتر اول وقت به نماز برسم.

دلم در حرم امام رضاست

در وصیتش تاکید داشت پشت ولایت فقیه باشید، رهبر را تنها نگذارید. می‌گفت چادر سر شما همان چادری است که پشت در خانه حضرت زهرا (س) سوخت، ولی از سرش نیفتاد. یادم است که در وصیتنامه‌اش نوشته که آن را سر شیفت حرم نوشته‌ام از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان دارم به جبهه می‌روم، ولی دلم در حرم امام رضا (ع) گیر است. هرکسی به زیارت آمد از طرف من هم سلام دهد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

 
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi