شناسه خبر : 89300
شنبه 06 فروردين 1401 , 12:35
اشتراک گذاری در :
عکس روز

توسل شهید «حسنی» برای نجات رزمندگان از میانه میدان مین

«حاج مهدی قدیمی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس در خاطره‌ای از شهیدان عباس حسنی و حاج عبدالله نوریان روایت کرد که در ادامه آمده است.

در عملیات والفجر یک من با شهید عباس حسنی در عملیات بودم. عباس بچه قلعه‌مرغی در جنوب شهر تهران بود. محله‌ای که بچه‌هایش به شرارت و لات بودن معروف هستند. شهید حسنی از افرادی بود که بعد از آمدن به جبهه تغییر کرد، اما خب، گاهی نوع حرف زدنش شبیه به بچه‌های جنوب شهر می‌شد. او سرتیم ما در گردان قمر بنی هاشم (ع) بود.

یکی از روز‌ها ما را بردند خط تا مستقر شویم. چند روزی درگیری داشتیم. روز سوم ظاهرا گفته بودند عقب‌نشینی کنید، چون به اهداف عملیات نرسیدیم. دیدیم فرمانده گردان آمد و در حال جا به جایی نیرو‌هاست. به ما نگفتند چه شده، همه رفتند و فقط ما پنج شش نفر در خط ماندیم. چنان به سرعت کار انتقال نیرو‌ها انجام شد که ساعت هفت صبح کسی جز ما در خط نبود. از ساعت هشت و ۹ صبح عراقی‌ها در حال تجمع بودند، ولی دیدند در زمین ما خبری نیست. شهید حسنی گفت تا نیرو‌ها بیایند ما چند نفر در خط تقسیم شویم و با هر اسلحه‌ای که دم دستمان است به سمتشان شلیک کنیم تا جلو نیایند.

هرچه دم دستمان بود به سمت دشمن شلیک می‌کردیم. خود عباس با یک اسلحه می‌زد، می‌دوید و اسلحه دیگری را می‌گرفت. تا ظهر دفاع ادامه پیدا کرد، عراقی‌ها وقتی دیدند خبری نیست آمدند جلو. نزدیک که شدند عباس گفت جانتان را بردارید و فرار کنید عقب. از کجا باید می‌رفتیم از میدان مین، گفتم عباس نمی‌شود، گفت پشت من بدوید.

یکی از زمان‌هایی که دیدم توسل به خانم حضرت زهرا (س) چه اثری دارد همانجا بود. عباس گفت می‌دانم میدان مین مسلح است. احتمال اینکه روی مین برویم هست، اما راهی نداریم، متوسل شوید به خانم حضرت زهرا (س) و پشت من بدوید. یا زهرا (س) گفت و دوید توی میدان مین، از میدان مین رد شدیم و اتفاقی نیافتاد. انتهای کار دیدیم ماشینی می‌آید.

حاج عبدالله نوریان خبر دارد شده بود ما در خط هستیم تویوتا سوار شده و خودش آمده بود، دیدیم تویوتایی از خاکی به سرعت به طرف ما می‌آید. حاج عبدالله گفت سریع سوار شوید، در حالی که هر آن امکان داشت تانک‌هایی که در ۵۰۰ متری ما هستند با یک گلوله همه را شهید کنند. سوار ماشین شدیم و از منطقه بیرون رفتیم.

در وهله اول دلاوری شهید عباس حسنی و توکل و ایمانش ما را از آن مهلکه کشید بیرون. در وهله دوم کمک حاج عبدالله و شجاعتش بود. آن محبتی که نسبت به بچه‌ها و نیروهایش را داشت در نهایتی بود که قابل تصور نبود.

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi