شناسه خبر : 90441
دوشنبه 09 خرداد 1401 , 11:28
اشتراک گذاری در :
عکس روز

دستِ آسمانی

سعید رضایی
از چند هفته مانده به عید نوروز به همه گفته بود که در ایام عید مراسم خاصی دارد. همه را چشم انتظار گذاشته بود و منتظر. روزهای عید نوروز سال 1362 یکی پس از دیگری طی می‌شد اما خبری از برنامه خاص داود نبود.
آن سال نیمه شعبان و میلاد با سعادت امام زمان (عج) مصادف شده بود با روز سیزدهم نوروز که همه برای گردش و تفریح به بیرون خانه می‌رفتند.
چند روزی بود که در تدارک مراسمی ‌بود. مادر گمان می‌کرد برای میلاد امام زمان (عج) مراسم جشنی برپاست. درست هم حدس زده بود. مراسم جشنی در حوزه علمیه مجتهدی بر پا بود.
مراسم جشن تاجگذاری، جشن عمامه به سر گذاشتن طلاب جوان، جشن آغاز شاگردی و مریدی صاحب الزمان، جشن اعلام عبودیت و بندگی.
و چقدر داود خوشحال بود وقتی که با لباس روحانیت به خانه بازگشت و چقدر مادر گریست و چقدر پدر او را در آغوش گرفت و خدا را شکر کرد که فرزندی به او داده که در راه دین و امام حسین(ع) گام برداشته است.
***
روحانی شهید داود قیداری محمدی در سال یک هزار و سیصد و چهل و سه در شهر تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه ملا جعفر خیابان مولوی گذراند و سپس وارد دبیرستان شد.
دوران دبیرستان داود مصادف شده بود با وقوع انقلاب اسلامی ‌و تظاهرات گسترده مردم علیه رژیم شاهنشاهی. داود نیز از این رهگذر غافل نبود و همدوش مردم در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و علیه شاه شعار می‌داد. روحیه جهادگری داشت و نمی‌توانست آرام و ساکت یک‌جا بنشیند و فقط نظاره‌گر باشد.
پس از اتمام دبیرستان به‌دلیل علائق مذهبی که داشت به سمت مطالعه دروس دینی کشیده شد و با تلاش و پشتکار خودش خانواده را راضی کرد تا ادامه تحصیل را در حوزه علمیه بدهد. طلبه باسواد و اهل درس خواندن و جهاد علمی ‌بود. تا پاسی از شب چراغ حجره کوچکش در حوزه علمیه روشن بود و به مطالعه می‌پرداخت و صبح هنگام نیز قبل از اذان صبح برمی‌خواست و وضو می‌گرفت و به نماز شب مشغول می‌شد.
داود تا پیش از ورود به حوزه علمیه با نماز شب آشنا بود ولی با حضور دائم در حجره‌های خوابگاهی و کوچک حوزه علمیه، مداومت او بر نماز شب نیز بیشتر شد و همین عمل باعث شده بود روح معنوی و والایی پیدا کند.
داود به شدت دوستان نزدیکش را بر نماز شب تشویق می‌کرد و می‌گفت: «ای برادران من نماز شب را فراموش نکنید که این دستور امام زمان (عج) و دستور رهبر انقلاب و نائب‌الامام روح‌الله است. نماز شب وسیله تقرب به خداوند و جلب محبت خداوند است. مگر نشنیده‌اید وحی خداوند به موسی بن عمران را که می‌فرماید: (دروغ می‌گوید کسی که گمان دارد مرا دوست می‌دارد ولی چون شب فرا می‌رسد از من غافل شده و به خواب می‌رود)».
داود همچنین بسیار اهل قناعت و ساده زیستی بود. به مادیات دنیا هیچ دلبستگی نداشت و نه تنها برای به دست آوردن مقام و منزلت دنیایی تلاش ننمود بلکه همیشه نیز از آن گریزان بود اگرچه دنیا همچنان به او روی خوش نشان می‌داد و به سمتش می‌آمد.
از سال 1359 هم خودش با اصرار قدم به جبهه‌های نبرد گذاشت و هم اینکه دوستانش را نیز با خود همراه کرد. معتقد بود اگر روزی در جبهه جنگ و به دست دشمنان بعثی به شهادت نرسد، بالاخره یک روز در شهر به دست منافقان کوردل به شهادت خواهد رسید.
در یکی از عملیات‌های جنگ در سال 1362 از ناحیه عصب دست دچار مجروحیت شد و برای همیشه سیستم عصبی دستش از کار افتاد اما او هیچ‌گاه به این دلیل و به هیچ دلیلی دست از تلاش و فعالیت و مبارزه در راه حق و حقیقت برنداشت و در رفتن به جبهه تعلل نورزید. با همان دست فلج و بدون تحرک هم در جبهه و هم در پشت جبهه و خانه و حوزه علمیه حضور داشت و فعالیت می‌کرد.
آن هنگامی‌نیز که به تهران می‌آمد و مشغول درس بود، در برنامه‌های بسیج مسجد کاظمین محل سکونت فعالیت داشت و گویی خود را وقف بسیج کرده بود آنچنان که حتی اگر برای امام جماعت مسجد مشکلی پیش می‌آمد و نمی‌توانست در نماز حاضر شود، داود را به عنوان پیشنماز موقت به جای خود معرفی می‌نمود.
در اخلاص و تقوا زبانزد بود و همه اهل محل و اقوام و بستگان از او تعریف می‌کردند. داود خود در بخشی از وصیت‌نامه‌اش خطاب به ایشان چنین می‌گوید: «ای عزیزان من، بشریت مادی چنان در دنیای بیکران شهوات و کثرات غرق شده که هر آن موجی از علائق و وابستگی‌های مادی او را به سویی پرتاب می‌کند و شما باید بسیار قدردان این موقعیت الهی خود باشید. حجت بر شما تمام شده و با قیام روح الله، خداوند دین را برای شما کامل نموده و مسئولیت پر بها و گرانی بر عهده شما گذارده شده که همانا آن برقراری و حفظ و نگهداری دین مبین اسلام می‌باشد».
روحانی شهید داود قیداری محمدی هم در زندگی خودش انسانی مرگ آگاه بود و هم اینکه دیگران را دائماً نسبت به این مطلب متذکر می‌ساخت و آنان را دعوت می‌کرد تا برای لحظاتی در حال خود بیندیشند و به عاقبت و معاد خود فکر کنند. تجلی این مرگ آگاهی از وصیت‌نامه‌اش پیداست آنجا که چنین می‌نویسد: «و همواره مرگ را به یاد داشته باشید. بدرستی که این عمل انسان را متذکر واقعیت زندگی می‌گرداند. مگر ندیدید عاقبت کسانی را که علم به مرگ داشتند ولی باورشان نمی‌شد و چنان زندگی می‌کردند و می‌کنند گویی تا ابدالدهر زنده هستند. وای بر حال کسانی که در این جهان زودگذر مادی مأوی گزیدند و جایگاه ابدی و حقیقی خود را از یاد ببرند».
داود پس از مدتی به عنوان مبلغ از طرف لشگر 27 حضرت رسول (ص) به جبهه‌های جنگ و مناطق مختلف اعزام شد. او اگر چه در دانشگاه نیز قبول شده بود اما با توجه به تأکیدات امام خمینی(ره)برای حضور در جبهه‌های جنگ، آن را در اولویت قرار داد و از رفتن به دانشگاه منصرف شد.
روحانی شهید داود محمدی که سالهای متمادی در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شرکت می‌کرد و سعی داشت در اکثر عملیات‌های بزرگ حضور داشته باشد، در آخرین روزهای جنگ تحمیلی نیز این فرصت را از دست نداد و با عزمی ‌راسخ مجدداً پای به میدان مبارزه گذاشت و در زمره آخرین شهدایی قرار گرفت که خداوند توفیق دیدار خود را نصیب آنان کرده است.
آری او گوی سبقت را از همگان ربود و در آخرین روزهای جنگ تحمیلی یعنی تیرماه سال 1367 و در تهاجم گسترده‌ای که عراق پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران انجام داد، به فیض عظیم شهادت نائل شد.
آخرین توصیه شهید
«ای عزیزان من شما را وصیت می‌کنم به تقوای الهی، بترسید از خداوند تعالی که هر کس به هر‌اندازه عظمت او را درک نمود،‌ به همان نسبت در برابر او خاشع می‌شود. بار دیگر سفارش می‌کنم بر اینکه این رهبر الهی را قدر بدانید و بهترین استفاده را از آن
ببرید».

منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi