یکشنبه 17 مهر 1401 , 13:38
رود را گِل کرده اند!
شاعر مطرح کشورمان در تازهترین سرودههای خود به اغتشاشات اخیر در کشورمان پرداخت.
حجتالاسلام والمسلمین «محمدحسین انصارینژاد»، شاعر مطرح کشورمان در تازهترین سرودههای خود با عنوان «برای ایران همیشه بزرگ»، «گرگها تشنه به خون در رمهی میشانند» و فتنه ۱۴۰۱ نسبت به اغتشاشات اخیر واکنش نشان داد.
این سرودهها را بخوانید:
برای ایران همیشه بزرگ
بر قامتِ باغِ تو اگر تیشه میآید
صد سروِ جوان باز از این ریشه میآید
دیدهست سیاووش تو را دشنه به پهلو
سیمرغ سراسیمه بر این بیشه میآید
ای چلهنشینان خدا! گوش به چاووش
شبخوانیِ این باغ پس از تیشه میآید
میبینم از این پنجره آن تیغ به کف را
در پای تَرَک خوردهترین شیشه میآید
این زمزمهی خونِ چهل سالگیِ توست
این برگ و بَر از سرخیِ اندیشه میآید
#محمد_حسین_انصارى_نژاد
گرگها تشنه به خون در رمهی میشانند
گرگها تشنه به خون در رمهی میشانند
شامگاه ست و شبانان همه دلریشانند
تشنگان! در گذر چشمه مواظب باشید
دشنه در دست بر این جاده بد اندیشانند
گرگ و میش سحر و تشنه به خون پشت سرند
شبروانند که در خرقهی درویشانند
کفر گیسوی که اینسان زده راه دلشان؟
مست در مسجد آدینه چه بد کیشانند
از خدایی _که ندارند_ سخن میگویند
گاه اگر مسأله آموز کم و بیشانند
مست از شرب یهودند و مسلمان فرنگ
گر چه گفتند شمارا همگی خویشانند
باز با رنگ دگر پشت نقاب آمدهاند
باز در جمع شما تفرقه اندیشانند
فتنه انگیزتر از پیش در ین قافلهاند
فتنه انگیز ترین قوم به راه ایشانند
جمله با راهزنان سر به یک آخور دارند
گرگهایند اگر در رمهی میشانند
پرده ها یکسره می افتد یک روز ای قوم
که در آن محکمه یکسر سر در پیشانند!
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
فتنه ۱۴۰۱
دوربین بر بال میبندند
کرکسانی چند
بر دکلهای کریهِ بامِ ناسا
چشمشان بر نعشِ مهسا
تا مگر با موجِ گیسویی
خطّهی سرخِ شهیدان را بیاشوبند
رود را گِل کردهاند
تا از آن آبِ گِلآلود
ماهیای خونین به چنگ آرَند
تورشان را میبرد ناگاه
سرفه مرداب...
شاعران پیش از این گفتند
ماه میساید کتان را
دیشب اما دیدم ای وای!
ماه در پیری میاندازد
روسری از سر کتایون را
چه هوسها در سرِ بانو زلیخاست
معرکه گیرست
این جوانپیر!
بشنوید از شهرِ ری
تیرهای غرقِ نحوست
از تبار ابن سعد
موکبالعبّاس را آتش زدند
فرقهای از دودمانِ شمر نیز
مسجدی را در شمیران...
از سپاهِ حرمله دیشب حرامیها
تا حوالیِ حرَم لشکر کشیدند
بر گلوی یک جوانمردِ رشید
کفزنان خنجر کِشیدند
جُرمِ او سربندِ یازهرا
در صدایش کُلّنا عباسک یازینب است...
ای دریغ از یاد بُردیم
از شهیدی این سخن را
گاهگاهی مثلِ دریا
میزند موج انقلاب
تا به ساحل افکنَد
ناگهانی از لجن را
شاعرانی خودکُشی کردند
در غزلهایی سیاه
یک نفر آخر سلبریتی جماعت را بگیرد
این ملیجکهای دربار ِالیزابت
دلقکانِ عنترک نشنال
دلقکانِ سیرکهای انگلیس...
در تلاطمهای این گرداب
شاعرانی را سوارِ موج میبینم
کرکسانی لاشه لیس
لاف شاهینی زدند
آن چنان که شاعرانِ کاسه لیس
کاسبانی بد پَک و پوز
شاعرکهایی که حتی نان نمیخوردند
جز به نرخِ روز!
خلسهی سیگارشان بُردهست
تا شبِ تالابهای انزلی
تا که ماهی قزل آلا به تور آرَند
باز شورَش را درآورند
چیست درمان این جماعت را
غیرِ قرصِ خواب و قرصِ خواب
خوابتان بُردهست آیا
امشب آیا آفتابی میشَوید
اهل بیت آفتاب
شاعرانِ انقلاب؟!
#محمد_حسین_انصاری_نژاد