شناسه خبر : 94145
دوشنبه 25 مهر 1401 , 11:39
اشتراک گذاری در :
عکس روز

اقدام جسورانه شهیدمحلاتی برای نجات جان شهید اشرفی اصفهانی

به مناسبت سالگرد شهادت آیت‌الله اشرفی اصفهانی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس خاطراتی از این شهید محراب از کتاب‌های دو کتاب «شهدای محراب و دفاع مقدس» و «رؤیای بانه» که از پسر شهید نقل شده است، منتشر کرد.

 

تائید رؤیای صادقه جوان رزمنده / خون من رنگین‌تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست آیت‌الله شهید «عطاءالله اشرفی اصفهانی» پنجمین شهید محراب است که روز ۲۳ مهر ۱۳۶۱ در نماز جمعه کرمانشاه بر اثر انفجار نارنجک منافقان به شهادت رسیدند.

آیت‌الله اشرفی اصفهانی در دوران دفاع مقدس همواره همراه با رزمندگان بود و با حضور در میادین نبرد علاوه بر ایجاد امید در آن‌ها بر انگیزه و رغبت رزمندگان برای حق‌طلبی و مبارزه می‌افزود.

پسر شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی خاطراتی از وی نقل می‌کند که در دو کتاب «شهدای محراب و دفاع مقدس» و «رؤیای بانه» که به ترتیب توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و نشر مرز و بوم منتشر شده‌اند، آمده‌اند:

عملیات مسلم‌ بن‌ عقیل شب جمعه (هشتم مهر سال ۱۳۶۱) در منطقه غرب، بخش سومار با حضور آیت‌الله اشرفی اصفهانی و تنی چند از شخصیت‌های کشوری و لشکری و وزرا آغاز شد. در این عملیات که در منطقه غرب بی‌سابقه بود، عده زیادی از مزدوران بعثی کشته یا زخمی یا اسیر شدند. قبل از آغاز عملیات، شهید محراب با امام امت ملاقات و گفت‌وگو کرد.

روز قبل از عملیات گروهی از فیلم‌برداران به منزل شهید رفته بودند تا فیلمی از زندگی شهید محراب تهیه کنند. آن فیلم‌برداری هفت ساعت طول کشید و ایشان بی‌نهایت خسته شد. پس از فیلم‌برداری تلفن به صدا درآمد. معلوم شد قرار است همان شب، عملیات شروع شود. فرماندهان منتظر آیت‌الله اشرفی اصفهانی بودند.

در آن لحظه محافظین و وسیله نقلیه در دسترس نبودند لذا با اتومبیل پیکانی که مربوط به قرارگاه بود، به‌ سوی محل بالگرد راهنمایی شدند و به قرارگاه عملیات نزدیک شهر سومار آمدند. عملیات مسلم‌ بن‌ عقیل در شب جمعه با دعای کمیل و دعای توسل در ساعت ۱۲ شب شروع شد.

از آن شب، من خاطرات زیادی دارم: در آن شب، شهید محراب یک‌ لحظه آرام نبود و تا صبح به دعا کردن مشغول بود و هرگاه به ایشان پیشنهاد می‌شد اجازه دهد چادر را خلوت کنند تا ساعتی استراحت کند، اجازه نمی‌داد و می‌گفت: «امشب شب خواب نیست، شب دعا و توسل است» و لحظه‌ای حاضر نشد استراحت کند.

صبح روز عملیات، نزدیکی‌های طلوع آفتاب که عده‌ای رزمندگان و غیر رزمندگان مشغول نماز و دعا بودند، ناگهان یک گلوله توپ مزدوران بعثی در فاصله چندمتری چادر شهید محراب و دیگر شخصیت‌ها آمد که بر اثر آن، یک وسیله نقلیه ارتش آتش گرفت. پس‌ از این ماجرا، فرمانده سپاه و ارتش پیغام فرستادند که باید آقای اشرفی اصفهانی از منطقه خارج شود؛ چون محل شناسایی شده است و هر لحظه احتمال خطر هست. پیغام فرماندهان را برای ایشان آوردند.

ایشان جواب داد: «من از این محل نمی‌روم و آماده هرگونه مسئله‌ای هستم؛ زیرا خون من رنگین‌تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم.»

کار به‌ جایی رسید که حجت‌الاسلام آقای محلاتی نماینده حضرت امام در سپاه پاسداران، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش ایشان گذاشت و عصای او را به دست وی داد و دست او را گرفت و از چادر بیرون برد و تا جلوی اتومبیل هدایت کرد. سپس ایشان را به کرمانشاه برد. شهید محراب اینگونه عاشق جبهه بود و به رزمندگان عشق می‌ورزید.

دو روز از عملیات مسلم‌ بن‌ عقیل می‌گذشت. یکی از برادران پاسدار که در عملیات فتح‌المبین مجروح شده و از حضرت رضا (ع) شفا گرفته بود، برای مرتبه دوم در عملیات مسلم‌ بن‌ عقیل شرکت کرده و بر اثر موج انفجار در بیمارستان بستری بود. او پس از بهبودی با وضعیت عجیب و غیرقابل وصفی به‌ قصد ملاقات با آیت‌الله اشرفی به منزل وی آمد.

وقتی چشم این برادر پاسدار به آیت‌الله اشرفی اصفهانی افتاد، ناگهان ناله‌ای زد و گفت: «آه»، سپس صدای گریه‌اش بلند شد. پس از لحظاتی آرام گرفت و رو کرد به وی و اظهار داشت: «من شب عملیات مسلم‌ بن‌ عقیل امام زمان را در خواب دیدم و آن حضرت به من پیغامی دادند و فرمودند این پیغام را به آقای اشرفی اصفهانی بده و سفارش کن که ایشان در نماز جمعه به مردم بگوید.»

متن پیام حضرت این بود که «داستان شما رزمندگان اسلام مانند داستان آن‌هایی است که خداوند در سوره انفال آیه ۸ تا ۱۲ بیان فرموده است.»

برادر پاسدار این جریان را برای آیت‌الله اشرفی گفتند و ایشان هم قرآن را باز کردند. آیات مزبور از سوره انفال را پیدا و دقایقی مطالعه کردند. آنگاه برادر پاسدار را در آغوش گرفتند و فرمودند: «این خواب شما از رؤیا‌های صادق است و واقعیت دارد و درست جریان عملیات مسلم‌ بن‌ عقیل مانند جریان جنگ بدر است.»

آنگاه شهید محراب درخواست کردند که جریان را خود در نماز جمعه بگوید، که در هفته بعد، یعنی در آخرین نماز جمعه آیت‌الله اشرفی بین نماز جمعه و عصر جریان را برای نمازگزاران بیان کرد.

حضرت آیت‌الله اشرفی اصفهانی پس از بازگشت از عملیات مسلم‌بن‌عقیل اتفاقاتی را که حین عملیات مشاهده کرده بود و همچنین توصیه حضرت امام عصر (عج) در عالم رؤیا به یکی از رزمندگان را در خطبه‌های نماز جمعه یک هفته بعد، در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۶۱ که آخرین نماز جمعه ایشان پیش از شهادت نیز بود، برای مردم کرمانشاه بیان کرد:

در جنگ بدر نیز عده مسلمان‌ها کم بود و کفار زیاد بودند. مسلمانان به خدا استغاثه کردند: «إِذ تَستَغِیثُونَ رَبَّکُم فَاستَجَابَ لَکُم»؛ خدا دعاشان را مستجاب کرد و پیروزشان کرد. پس‌ای رزمندگان اسلام، این دعا و توسل‌هایتان را ترک نکنید. این دعای کمیل‌ها را ترک نکنید. این ندبه‌ها و توسل به امام عصرتان را ترک نکنید. ماه محرم آمد.

با آمدن ماه حسین ان‌شاءالله پیروزی شما نزدیک است. چرا که خداوند ان‌شاءالله همان‌طور که دعای مسلمانان را در جنگ بدر با فرستادن هزاران فرشته مستجاب کرد: فَاستَجَابَ لَکُم أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلف مِّنَ ٱلمَلَائِکَةِ مُردِفِینَ»، دعای شما را هم مستجاب خواهد کرد. این‌ها حرف قرآن است و بر اساس سخن قرآن حضور این هزار فرشته که مسلماً به‌ صورت انسان بوده‌اند، باعث پیروزی مسلمانان در جنگ بدر شده است.

البته هر کدام هم یک قبضه شمشیر داشتند، در صف مسلمین آمدند. این‌ها مطمئن شدند به اینکه دیگر حالا می‌توانند بر دشمن غلبه کنند. خوابشان برد. یک عده احتیاج به آب پیدا کردند، آب هم نبود. شیطان هم شروع کرد به وسوسه کردن به اینکه عده شما کم است و عده دشمن زیاد است. آب هم ندارید، آن‌ها آب دارند. شما فاقد آب هستید. خدا برای این کید شیطان را خنثی بکند و برای اینکه این‌ها خودشان را تطهیر کنند و اینکه استفاده از آب بکنند، برای آشامیدن، باران را برایشان فرود فرستاد و فرمود: «ما به ملائکه چنین دستوری دادیم» و همچنین فرمود: «ما در قلب کفار، رعب و وحشت شما را انداختیم.»

یکی از پیشروی‌های ما هم در این فتوحات، همین ایجاد رعب در دل کفار بوده است. اتفاقاً همان شبی که ما رفتیم در همین قرارگاه ارتش در نزدیکی جبهه سومار، در جایی که عملیات مسلم‌بن‌عقیل در حال انجام بود. من آنجا گفتم، هفته قبل هم گفتم، قطرات باران که می‌آمد، بوی عطر و عنبر به مشام می‌رسید.

گفتم امام زمان در بین شما رزمندگان است. معلوم هم هست به اینکه این پیشروی و این فتح که ۱۵۰ کیلومترمربع از زمین‌های اشغالی ما به دست اسلام و به دست مسلمین و رزمندگان افتاد، میسر نشد مگر به نصرت الهی: «وَمَا النَّصرُ إِلّا مِن عِندِ اللَّهِ». این آیات برای این است که به ما درس این معنا را بدهد به اینکه همیشه شما متوصل به خدا بشوید.

خدا به شما کمک می‌دهد. دعا را رها نکنید. توسل را رها نکنید و قضیه‌ای هم که در جنگ بدر بوده، یکی قضیه آمدن باران بوده که در همین حمله هم شب قبلش باران آمد. حالا هم بااینکه فصل باران نیست، باران می‌بارد. این چیزی جز نصرت برای رزمندگان اسلام نیست. این کمک الهی است که صدامی‌ها از هوا نتوانند به ما حمله کنند.

وی در بخش دیگری از همین نماز جمعه، بار دیگر به شرفیابی یکی از رزمندگان محضر امام عصر (عج) اشاره کرد:

و یک بشارت به تمام رزمندگان بدهم! بدانید حتماً خدا با شماست. سایه پربرکت امام عصر (عج) بالای سر شماست. الآن خوابی که این جوان دیده و دو مرتبه هم در خواب شرفیاب محضر مقدس امام عصر (عج) شده است و مکرر خواب‌هایی که برای ما نقل کرده‌اند و همه‌اش شواهدی دارد که رؤیای صادقه است. پس‌؛ ای رزمندگان اسلام، بدانید که خدا با ماست.

منبع: defapress.ir
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi