پنجشنبه 05 آبان 1401 , 10:22
سروده هایی برای حادثه خونین شاه چراغ
امشب یاد دردهای شبانه افتادم از آنهایی که تا طلوع خورشید هی کش می آیند و تمام نمیشوند... از آنها که مادرها را تا صبح بالای سر میوه های دلشان بیدار...
فاش نیوز - بکشید ما را، ملت ما را بیدارتر می شود.
(امام راحل ۱۳۵۸/۲/۱۴)
*نذر شهادت
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
نقاره میزنند... نوای جنون کیست؟
بر سنگفرش صحن حرم خط خون کیست؟
آهنگ دیگریست که نقاره میزند
خون کبوتریست که فواره میزند
هنگامه تقرب حبلالورید شد
آنکس که داشت نذر شهادت شهید شد..
عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند
سرمست عطر یار، هوای جنون کنند
چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد
جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد
گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟
حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک
حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند
از گرد آفتاب حرم دورمان کند
همسنگریم و همدم و همراه و همقسم
آری به خون فاطمیون حرم قسم
محمدمهدی_سیار
*************
ای خصم، اگر چه زخمی و پر دردیم
تا فتح نجنگیم اگر، نامردیم
مردار شوید، اگر شما را بکشیم
ما را بکشید، زنده تر می گردیم
۴ آبان۱۴۰۱
___________
شریکِ خون/۱
در این آتش هر آنکس هیزمی ریخت
شریک خون شیراز است امروز
طراح: امین زاده تقی
شریکِ خون/۲
در این آتش هر آنکس هیزمی ریخت
شریک خون شیراز است امروز
___________________
طراح: علی عسکری
*این را بنویس یادگاری:
گنجشک به قیمت قناری!
جادوی رسانه مسخمان کرد
با شعبده و شلوغکاری
چادر ز سر زنان کشیدند
گفتند حجاب_اختیاری!
سرباز مدافع وطن را
کشتند به جرم پاسداری!
جلّاد و شهید جابجا شد
در مغلطهی خبرگزاری!
افسوس که چشمانتظاران
ماندند به چشمانتظاری!
کو غیرت قیصر امینپور؟
کو شور حمید سبزواری؟
از پا منشین، دوباره برخیز
ای شعر بلند پایداری
مهدی_جهاندار
___________________
هم دشنه به دوستان میهن زدهاند
هم چشمک تازهای به دشمن زدهاند
در ریختن این همه خوناند شریک
آنانکه به هر دروغ، دامن زدهاند
میلاد عرفان پور
__________________
درموجخیز فتنه
مامهرشب شکاریم ،ماراتومی شناسی
نورانیت مداریم، ماراتو می شناسی
ما ای تو اسوه عصر، هرجاکه پاگذاری
باصدق سرگذاریم، ماراتو می شناسی
تاظلم پا نگیرد، ظلمت فنا پذیرد
فجر درانفجاریم، ما را تومی شناسی
امر شما مطاع است در جنگ نور و ظلمت
آتش به اختیاریم، ما را تو می شناسی
تابشکنیم پشتِ، هر دیوِ خیبری را
همتای ذوالفغاریم، ما را تو می شناسی
سرویم و سرفرازیم، چون میثم گل اندیش
سردار سربداریم، ما را تو می شناسی
در هرطریق و هرکار، با هجمه ها و تحریم
سلطان ابتکاریم، ما را تو می شناسی
از نور علم و دانش، دراین جهان خاکی
در اوج اقتداریم، ما را تو می شناسی
روح است تا به پیکر، ازمکتب حسینی
پیوسته پاسداریم، ما را تومی شناسی
والله از دل و جان، در راه دین و قرآن
مردانه جان سپاریم، ما را تو می شناسی
حق محقق است این، درموجخیز فتنه
چون کوه استواریم، ما را تو می شناسی
وقتی به رقص آرد «روباه گربه ها را»
ما شیر کار زاریم، ما را تو می شناسی
هرگز سکون ندارد دریای دُرّ به دامن
ما کوثری تباریم، ما را تو می شناسی
ما در حریم امن شاه چراغ دل ها
بر موج خون سواریم ما را تو می شناسی
از قتل و غارت خصم تاکی تحمل و صبر
طاقت دگر نداریم ما را تو می شناسی
تا قائم «احدگو » پرده ز رخ بگیرد
پیوسته انتظاریم، ما را تو می شناسی
__________________
بسمه تعالی
برای شهدای حادثه حرم مطهر شاهچراغ علیه السلام
ما زاده ی عشقیم و بیم سر نداریم
در شهرمان جز لاله ی پرپر نداریم
شیراز، مشهد، کربلا، قم، کاظمین...نه!
ما شیعیان، غیر از حرم سنگر نداریم
از کودکیمان از حرم حاجت گرفتیم
هنگام پرواز از حرم بهتر نداریم
هر تکه از ما می شود آیینه ای نو
میلی به کامل بودن پیکر نداریم
یا مرتضی گویان به صحنه گر بیاییم
یک قلعه ی بیدرتر از خیبر نداریم
صد بار اگر با عمر و عاص خود بگردید
حیدر، فقط حیدر؛ به جز حیدر نداریم
عباس های تشنه بر ساحل گواهند
ما دست از این دریای عطشان برنداریم
از اول این بوده است و تا آخر همین است
در مکتب عشق اول و آخر نداریم
محمدتقی عزیزیان
_________________
به نام منتَظر:sob:
نقاره می زنند...
چه شوری به پا شدست؟
نقاره می زنند...
که حاجت رواشدست؟
نقاره می زنند...
نوای جنون کیست؟
بر سنگ فرش صحن حرم، خط خون کیست...
امشب یاد دردهای شبانه افتادم از آنهایی که تا طلوع خورشید هی کش می آیند و تمام نمیشوند...
از آنها که مادرها را تا صبح بالای سر میوه های دلشان بیدار نگه میدارد...:sob::sob::sob:
از آن شب ها و دردها که هی خدا خدا میکنی تا صبح شود!
بگذار ببینم، اصلا شاید دردها و بیداری و طلوع خورشید و مادرانه ها با هم مترادف اند...
امشب شهر من در ازدحام این کلمات مترادف، درد آلود تا صبح بیدار است؛ پابه پای مادران سرزمینش...
باشد که مشتاقانه در طلوع خورشید نقش آفرین باشیم.
در انتظار نشستی؟
در انتظار بایست