شناسه خبر : 94996
دوشنبه 16 آبان 1401 , 11:22
اشتراک گذاری در :
عکس روز

حسرت باقی‌مانده از جزیره ماهی

ابوالقاسم محمدزاده
قرار بود با بچه‌های گردان یاسین به جزیره ماهی بریم. 120 نفر بودیم که باید خط رو می‌شکستیم و جزیره ماهی را می‌گرفتیم. 
از نهر خین وارد شدیم؛ در دو گروه. آب رودخانه در حالت مد بود و آن‌قدر شدتش زیاد بود که ما حتی یک «فین»1 هم نزدیم.
همه توی آب بودیم که یک‌دفعه هواپیمای عراقی آمد بالای سرمان «فیدر»2  زد. آسمان شب مثل روز روشن شد و یک چهارلول از توی جزیره ماهی شروع کرد به عمق آب شلیک کردن.
 بعد از یک ماه بستری بودن در بیمارستان اهواز و اراک‌، وقتی با عصا داشتم از کوچه به سمت خانه می‌رفتم مادرم را دیدم. گفتم: سلام علیکم. سرش را بالا آورد و گفت؛ سلام آقا و رد شد. گفتم؛ مادر منم جواد! گفت؛‌ ای جواد تویی؟ 
مادرم مرا نشناخت.
بعدها فهمیدم از یک گردان 120نفره فقط 4 نفر زنده ماندیم: 
من؛ جواد کافی، یکی از آن چهار نفرم که هنوز که هنوزه به خاطر اینکه آن شب از خدا خواستم شهید نشوم، می‌سوزم و خودم را نمی‌بخشم.
راوی‌: جواد کافی
ـــــــــــ
1- فین: لباس مخصوص غواصی
2- فیدر: نوعی منور که توسط هواپیما بالای هدف رها می‌شود و بین یک ربع تا 20 معلق در آسمان مانده و همه جا را روشن می‌کند.

 

منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi