15 ارديبهشت 1403 / ۲۵ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 94996
دوشنبه 16 آبان 1401 , 11:22
دوشنبه 16 آبان 1401 , 11:22
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
هرچه داریم از تو داریم ای....
جانباز ع. شاطریان
مراحل هشتگانه تبدیل شدن ایران به ابرقدرت
حجت الاسلام سید محمدحسین راجی
کابینه تناقضها و کلاهی که سرشان گذاشتند
سید محمدعماد اعرابی
ای نشسته صف اول
علیرضا ضابطی
امنیتِ خودبسنده و ماهواره ی همراه
سید مهدی حسینی
هنر رهبری شکستن قدرتهای بزرگ است
احمد رضا بهمنیار
به دانشگاه مردمی فلسطین خوش آمدید
محمدحسین آزادی
مشکل دقیقا خود رئیسی است!
عبدالرحیم انصاری
انقلاب اسلامی طلیعهی انقلاب جهانی اسلام
آقای احمدرضا بهمنیار
هفتسر اژدها در کنار ماست
یوسف مجتهد
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
حسرت باقیمانده از جزیره ماهی
ابوالقاسم محمدزاده
قرار بود با بچههای گردان یاسین به جزیره ماهی بریم. 120 نفر بودیم که باید خط رو میشکستیم و جزیره ماهی را میگرفتیم.
از نهر خین وارد شدیم؛ در دو گروه. آب رودخانه در حالت مد بود و آنقدر شدتش زیاد بود که ما حتی یک «فین»1 هم نزدیم.
همه توی آب بودیم که یکدفعه هواپیمای عراقی آمد بالای سرمان «فیدر»2 زد. آسمان شب مثل روز روشن شد و یک چهارلول از توی جزیره ماهی شروع کرد به عمق آب شلیک کردن.
بعد از یک ماه بستری بودن در بیمارستان اهواز و اراک، وقتی با عصا داشتم از کوچه به سمت خانه میرفتم مادرم را دیدم. گفتم: سلام علیکم. سرش را بالا آورد و گفت؛ سلام آقا و رد شد. گفتم؛ مادر منم جواد! گفت؛ ای جواد تویی؟
مادرم مرا نشناخت.
بعدها فهمیدم از یک گردان 120نفره فقط 4 نفر زنده ماندیم:
من؛ جواد کافی، یکی از آن چهار نفرم که هنوز که هنوزه به خاطر اینکه آن شب از خدا خواستم شهید نشوم، میسوزم و خودم را نمیبخشم.
راوی: جواد کافی
ـــــــــــ
1- فین: لباس مخصوص غواصی
2- فیدر: نوعی منور که توسط هواپیما بالای هدف رها میشود و بین یک ربع تا 20 معلق در آسمان مانده و همه جا را روشن میکند.
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب