چهارشنبه 25 آبان 1401 , 10:46
داغهایی که هنوز سنگین است
سپیده دم بیست و دوم مهرماه آسمان به رنگ خطِ سفید بود، اما سرنوشت تاریکی را در زمین رقم زد؛ گلبانگهای اذان گل کرده بود؛ اما این سو گلولهها سر و سینه 2 رزمنده را نشانه گرفت و خط سرخِ شهادت بر خط سپیده دم غلبه کرد.
شهد شیرین شهادت را نوشیدند و از فلک به افلاک رسیدند می گذرد، روز و شبهای تقویم این یک ماه برای خانوادههای جنگجو و عرفانینیا متفاوت بود، روزش بی نور و شبش تاریک تر از قبل، به سانِ سالها فراق.
در این 30 روز یاد و خاطرههای نورالدین و هادی از خاطرِ خانواده و دوستانشان و حتی مردم این دیار نرفته است، کسی نمی داند چند بار فرزندِ دبستانی شهید نورالدین در این روزها بهانه پدرش را گرفته، چشم انتظار بوده است و مانده در فکر که چطور به خودش بقبولاند پدر نیست، یا آن فرزند خردسال 2 ساله نورالدین چگونه درک می کند که از این جمع یک بابا کم شده است.
سمتِ خانه هادی، چشم پدر و مادر در این 30 روز به در مانده است در حسرت ورود هادی، چه خاطراتی که در این ۳۰ روز برای خانواده هادی زنده نشده است، از لالایی های مادر تا کودکیِ هادی تا آرزوی دیدن دامادی هادی، از خاطرات سه برادر که حالا یکی شان کم شده است، از هم اتاقی علیرضا با هادی که حالا برای علیرضا فقط جایِ خالی برادر در اتاق و خاطراتش در کُنج ذهن مانده است.
دست تقدیر تلخ رقم زد و آن سحرگاه گلوله هایی که به سمت نورالدین و هادی شلیک شد هرکدام شلیکی بود به آرزوها و زندگی هایی که دریغ شد، چشمان فرزندِ در راهِ نورالدین برای همیشه از دیدن پدر محروم می شود و داغ خاطرات بر دل 2 فرزند دیگرش می ماند، ضجه های مادر و مویه های همسر هنوز هم ادامه دارد. برای هادی آرزوی دیدن قد رعنایش در لباس دامادی به دل پدر و مادر ماند و رخت سفیدِ هادی رخت کفن شد اما گلگون.
مُزدِ جهاد
نورالدین و هادی را همه به جهادی بودن می شناختند، جایشان همیشه وسط معرکه جهاد بود، سیل دی ماه ۱۴۰۰ که بیرم را غافلگیر کرد، هادی طلبه مطلوبِ جهادی به دل سیل زدو یار مردم بود، هنگامی که استاندار فارس به بیرم آمد، هادی شرح گزارش می داد و حالا عکسش به یادگار در دفتر دکتر ایمانیه قاب شده است.
امام جمعه بیرم در توصیف هادی میگوید: شهید عرفانی نیا روحیه منحصر به فردی در فعالیت های جهادی داشت، از این رو حضور ایشان را در تمام فعالیت های جهادی سطح شهر بیرم مشاهده می کردیم.
به گفته امام جمعه بیرم شهید عرفانی نیا در سیل سال 1400 که آب بسیاری از خانه های بیرم را فرا گرفته بود به عنوان مسئول گروه جهادی خدمت رسانی می کرد؛ این شهید عزیز با تلاش های شبانه روزی حتی پس از خارج کردن آب و گل و لای از خانه ها فرش بسیاری از خانه ها را شستشو می کرد.
بی نام و نشان؛ اما شُهره شهر
برادر شهید جنگجو از اخلاصِ ویژه نورالدین می گوید: از روحیات عجیب نورالدین اخلاصش بود. آنچه در روزهای بعد از شهادت ایشان در بین مردم میبینم همه برخاسته از روحیات ایشان بود. مردم همه برای مراسم برادرم سنگتمام گذاشتند.
دیدن اشکهایی که در شهادت ایشان میریختند، ما را به این رساند که او توانسته است با همان اخلاص در عمل و روحیه مردمداری به این جایگاه برسد. کل شهرستان از مردمی که ما را از نزدیک نمیشناختند، پر شده بود. شهادت نورالدین آنها را پای مراسم شهید کشانده بود.
برادرم در امور جهادی و کمکرسانی به مناطق سیلزده در خط اول بود، اما همیشه از دوربین گریزان بود و نمیخواست نامی از او در وسط میدان باشد. نمیخواست کسی از کارهای او مطلع شود، اما با شهادتش ما پیامهای زیادی از افرادی دریافت کردیم که اصلاً گمان نمیکردیم نورالدین را بشناسند، او بینام و نشان خدمت کرد، اما با شهادتش شهره شد.»
نورالدین در بحث بسیج و آمادهسازی کادرهای بسیج بسیار خوش درخشیدند. از افرادی بود که توانستند پایگاهها و حوزههای مقاومت را خوب سروسامان بدهند. ایشان مدیریت فوقالعاده و میدانی داشت.
آنچه حالا در مورد برادرم زبانزد است، این است که همیشه خودش وسط معرکه بود. مانند همین شهادتی که نصیبش شد، چون در وسط معرکه درگیری با اغتشاشگران بود، شهادت نصیبش شد.
نکته بعدی که باید در مورد برادرم به شما بگویم حساسیت بیش از حد ایشان نسبت به بیتالمال بود. ایشان با من در این مورد بسیار صحبت میکرد. خیلی عجیب حساس بود. در مورد امورات جهادی هم که انجام میداد، باز بیتالمال برایش مهم بود.
سعی میکرد از آنچه خودش دارد برای بیتالمال هزینه کند، اما از بیتالمال برای امورات شخصی و حتی جهادی استفاده نکند. با ماشین دائم در اختیار سازمان بود و برای کارهای سازمان استفاده میکرد.