شناسه خبر : 96114
یکشنبه 20 آذر 1401 , 11:12
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ابوالقاسم ...

ابوالقاسم محمدزاده
عکس تو مقابل چشمان من است و من حیرانم از این آرامشی که تو داری و من بی‌تاب تو می‌شوم و آرامشت.
آشنا می‌زنی! انگار همین دیروزها همراه و همسنگر بودیم و شاید! همسفری بودی که به ساحل آرامش رسیدی و من در دریای حیرانی و تشویش ماندم.
چه خوب می‌سوزانی مرا‌، چه خوب به آتش می‌کشی وجودم را، در عین سکوت و آرامشت؛ و من زمزمه می‌کنم تنهایی ام را در این تلاطم ایام.
پناه می‌برم به آیات رحمانی قرآن. شاید شما از جنس «و یطهرکم تطهیرا» بودید و ما نمی‌دانستیم. یا نه! از جنس «والصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات» بودید و شاید از جنس «والذاکرین الله کثیرا» و شاید هم از جنس «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا».که چنین آرامشی نصیبت گردید.
رفیق! من همان همراه تو بودم که جا ماندم. من همان همسنگر تو هستم که سنگر ویرانه و به جا مانده تو را بو می‌کشم تا فراموشم نشود آن روزها را. هم نام منی‌؛ ابوالقاسم. اما دریغ! حال و هوای تو کجا؟ و حال و روز من کجا؟
متولد گناباد بودی و خونگرم.
با شروع زمزمه‌های انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) به صفوف انقلابیون پیوستی و در سازماندهی مردم انقلابی گناباد فعالیت داشتی و وقتی با تهدید نیروهای ساواکی مواجه شدی بالاجبار به مشهد کوچ کردی و زمینه آشنایی ات با روحانیت مبارز چون آیت‌الله خامنه‌ای و انقلابیون مذهبی مسجد کرامت شد.
این آشنایی روح مشتاق تو را به سمت اسلام واقعی سوق داد و با درک انقلابی به یقین رسیدی که اسلامی که از سیاست جدا باشد اسلام نیست و می‌گفتی تا لااله را نگویی الا الله تحقق نخواهد یافت و این نشان از بصیرت تو بود.
انقلاب که به پیروزی رسید، با تاسیس سپاه به عنوان شورای فرماندهی سپاه گناباد، به جذب نیروهای مذهبی و انقلابی همت گماشتی و با آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن در سازماندهی و اعزام رزمندگان گنابادی نقش مهمی را ایفا نمودی و سهم عظیمی از اعزام نیرو بر دوشت بود.
تبلیغات و روحیه بخشی به رزمندگان اسلام سرلوحه کارت بود و عملیات بستان وعده گاه تو با خالقت.
به جبهه اعزام شدی تا خطوط دفاعی مستحکم‌تر شود تو را می‌گویم ابوالقاسم...
آری، ابوالقاسم در جبهه به تقویت روح جوانمردی و ایثار و استقامت رزمندگان نقش موثری ایفا کرده بود و به همان‌اندازه که نگران جبهه بود‌، نگران خانواده‌اش شده بود و دوست داشت آنها هم در جهادش شریک باشند اما در پشت جبهه. برای همین به خانواده‌اش گفته بود؛
- برگردید گناباد...
رمز و رازی در کلامش نهفته بود که بعد شهادتش آن را فهمیدند. حمایت از انقلاب و مبارزه با انحرافات فکری که دشمنان انقلاب به ترویج آن روی آورده بودند.
تو ‌، مبارزه با ضد انقلاب را به عهده خانواده‌ات گذاشته بودی خودت علم مبارزه با دشمن بعثی را بر دوش کشیدی و در واحد تبلیغات به روحیه‌بخشی رزمندگان همت گماشتی و عملیات بستان تو را به مقصودت رساند تا ستاره‌ای باشی برای امثال منی که در مسیر زندگی گمراه نشوند.
ابوالقاسم، در اوج عملیات با اصابت تیر دشمن آسمانی شد و روح پاکش، همچون ستاره‌ای درخشان در آسمان ایران اسلامی نظاره گر گردید تا ببیند بعد از او چه می‌کنیم و به قول خودش که گفته بود:»چقدر ارزشمند است که انسان خودش را از لجن‌زار دنیا بیرون بکشد و آماده سفر آخرت شود». ما چقدر آماده خواهیم بود تا زینب‌وار و حسین‌گونه زندگی کنیم. راستی، یادت هست روزهای رفتن را؟...
اما دریغ که تو ستاره شدی و من مانده راه‌، به تو نگاه می‌کنم و به راهی که نشانمان می‌دهی، تا گمراه نشویم و از ولایت فاصله نگیریم. همان‌گونه که خودت سفارش کرده بودی..
مثل تو! پوتین از پایمان در نمی‌آوریم. همان‌گونه که تو بند پوتین‌هایت را باز نکردی و گفتی تا تکلیف جنگ یک سره نشود خواهم ماند، دوراه بیشتر پیش رویمان نیست یا پیروزی یا شهادت و در اراده‌ات قوی و پایدار ماندی....
روحت شاد و راهت پر رهرو باد
موضوع: شهید ابوالقاسم عصاریان

منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi