شناسه خبر : 99087
دوشنبه 14 فروردين 1402 , 12:51
اشتراک گذاری در :
عکس روز

یک روز حضور در خانطومان به روایت رزمنده مدافع حرم

فاش نیوز - شهرک خانطومان به دلیل موقعیت استراتژیکی که داشت، بار‌ها در جبهه دفاع از حرم شاهد نبرد‌های بزرگی بین جبهه حق و باطل بود.

 

یک روز حضور در خانطومان به روایت یک مدافع حرمبه گزارش دفاع‌پرس، شهرک خانطومان به دلیل موقعیت راهبردی که داشت، بار‌ها در جبهه دفاع از حرم شاهد نبرد‌های بزرگی بین جبهه حق و باطل بود. متنی که پیش رو دارید، روایت یکی از رزمندگان مدافع حرم از حضور در این شهرک در خلال سال ۱۳۹۴ و اتفاقی است که برای این رزمنده و گروه همراهش در منتهی علیه این شهرک رخ داده است.

شعار لبیک یا زینب (س) که بلند شد، آتش دشمن هم کم شد. حالا دیگر سلفی‌ها فهمیده بودند خط خودی تثبیت شده و کاری از دست آن‌ها برنمی‌آید. گروه ما در منتهی علیه خانطومان در ورودی روستای خالدیه مستقر بود. نقطه‌ای که ما ایستاده بودیم، محل شهادت عبدالمهدی کاظمی (*) از بچه‌های مدافع حرم بود.

رسمی نانوشته در میان مدافعان حرم وجود داشت که وقتی به فتحی دست پیدا می‌کردند، با شعار لبیک یا زینب (س) برای طرف مقابل رجز می‌خواندند. اگر خدا قبول می‌کرد، ما می‌خواستیم سرباز بی بی زینب (س) باشیم و به این سربازی افتخار کرده و می‌کردیم. آن روز هم که رزمنده‌ها به خانطورمان ورود کردند، گروه ما در منتهی علیه شهرک مستقر شد و با هماهنگی برادر مهدی گنجی هر کدام از نیرو‌ها سر جای خودشان مستقر شدند. حالا وقت آن رسیده بود تا شعار همیشگی مدافعان حرم طنین انداز شود. همگی یک صدا فریاد زدیم: «لبیک یا زینب (س)».

این شعار برای دشمن دلسردکننده بود. آن‌ها زورشان را زده بودند تا خط را از ما پس بگیرند و حالا باید ناامیدشان می‌کردیم. آتش دشمن که فروکش کرد، بچه‌ها همچنان در مواضع‌شان مستقر بودند. سمت چپ ما خرابه خانه‌های روستای خالدیه دیده می‌شد. در همین لحظه پیکره یک زن از داخل خرابه‌ها پیدا شد. به چشم برهم زدنی چند بچه قد و نیم قدم هم به او پیوستند. آن زن که انگار مادر این بچه‌ها بود، دستش را بالا برد و همراه فرزندانش به سمت ما دوید. یک نفر از رزمنده‌ها داد زد:

نزنید، غیر نظامی اند...

یک نفر دیگر گفت: مراقب باشید انتحاری نباشه...

کسی شلیک نکرد. اما مراقب بودیم رکب نخوریم. همین طور که نزدیک‌تر می‌شدند، چهره‌شان بهتر نمایان می‌شد. یک زن تقریبا جوان بود با چند کودک قد و نیم قد که نفس نفس می‌زدند و می‌دویدند. وقتی به ما رسیدند، مشخص شد مسلح نیستند. مهدی گنجی که عربی بلد بود به طرف‌شان رفت. بچه‌های طفل معصوم چشم‌شان که به اسلحه‌های ما افتاد به مادرشان چسبیدند. مهدی گفت: این بچه‌ها از اسلحه می‌ترسن. نزدیک‌شون که می‌شین مراقب باشین خوف به دل‌شون نندازین.

بعد خودش اسلحه‌اش را کنار گذاشت و با مادر بچه‌ها شروع به صحبت کرد. از سر و وضع زن و کودکانش مشخص بود مدت زیادی است آبی برای نظافت پیدا نکرده‌اند. لباس‌های‌شان خاک آلود و شوره بسته بود. بچه‌ها از شدت ترس دندان‌های‌شان بهم می‌خورد. هوا سرد نبود، اما آن‌ها بدجور می‌لرزیدند!

مهدی گنجی یک شکلات از جیبش درآورد و به دهان یکی از بچه‌ها گذاشت. آن قدر ترسیده بود که نتوانست شکلات را نگه دارد. دندان‌های کودک از ترس روی هم سوار می‌شدند و لیز می‌خوردند! فک بچه بینوا به شکل عجیبی در اختیار خودش نبود. می‌لرزید و صدای برخورد دندان‌هایش به وضوح شنیده می‌شد.

شکلات که از دهان کودک افتاد، خم شد آن را بردارد. مشخص بود مدتی است که غذای درست و حسابی نخورده، مهدی مانع شد و شکلات دیگری به او داد. بعد گفت: این خانم می‌گه چند روزی هست که از ترس سلفی‌ها داخل خرابه روستا مخفی شدن. شب‌ها ایشون می‌اومده برای بچه‌ها از بین زباله‌ها غذا پیدا می‌کرده و روز‌ها هم که داخل خرابه مخفی می‌شدند تا تروریست‌ها اسیرشون نکنن...

مادر هنوز جوان بود و به خوبی می‌دانست اسارت توسط داعشی مسلک‌ها یعنی چه. او حاضر بود خودش و فرزندانش گرسنگی بکشند، اما اسیر دست این نامرد‌ها نشوند. آن طور که مهدی گنجی تعریف می‌کرد، آن‌ها مدت نسبتا زیادی می‌شد که داخل خرابه زندگی می‌کردند و، چون نمی‌دانستند خط رزمنده‌های مدافع حرم و سلفی‌ها کدام سمت است، خطر نمی‌کردند و به هیچ سمتی نمی‌رفتند. اما وقتی گروه ما شعار لبیک یا زینب (س) سرمی‌دهد، متوجه ماهیت ما می‌شوند و به این سو می‌آیند.

بچه‌های رزمنده به مادر و بچه‌هایش غذا دادند و آن‌ها را به عقب منتقل کردند. حالا دیگر جای‌شان امن بود. همان طور که می‌رفتند، رو به بچه‌ها گفتم: این اتفاق می‌تونست برای زن و بچه‌های خودمون بیفته. اگر اینجا نمی‌جنگیدیم باید توی همدان و کرمانشاه می‌جنگیدیم...

___________

(*) شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی فرزند عباس در سال۶۳ متولد شد و در اواخر آذر ۹۴ در جبهه مقاومت اسلامی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

گزارش از فاطمه ملکی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi