15 ارديبهشت 1403 / ۲۵ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 101059
یکشنبه 28 خرداد 1402 , 10:06
یکشنبه 28 خرداد 1402 , 10:06
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
هرچه داریم از تو داریم ای....
جانباز ع. شاطریان
مراحل هشتگانه تبدیل شدن ایران به ابرقدرت
حجت الاسلام سید محمدحسین راجی
کابینه تناقضها و کلاهی که سرشان گذاشتند
سید محمدعماد اعرابی
ای نشسته صف اول
علیرضا ضابطی
امنیتِ خودبسنده و ماهواره ی همراه
سید مهدی حسینی
هنر رهبری شکستن قدرتهای بزرگ است
احمد رضا بهمنیار
به دانشگاه مردمی فلسطین خوش آمدید
محمدحسین آزادی
مشکل دقیقا خود رئیسی است!
عبدالرحیم انصاری
انقلاب اسلامی طلیعهی انقلاب جهانی اسلام
آقای احمدرضا بهمنیار
هفتسر اژدها در کنار ماست
یوسف مجتهد
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
مأموریت مخفی سحرگاهی
فاش نیوز - آقا وحید، سومین پسرم بود، مادر بودم و نگرانش. وقتی میگفت میخوام برم سوریه، نگرانش میشدم، ولی چیزی بهش نمیگفتم، روزها حال خوبی نداشتم و شبها تا صبح نمیخوابیدم، ولی با خودم میگفتم؛ بالاخره نیاز هست که این بچهها برن.
پسرم آقا وحید زمانینیا دوست داشت که بره. منم مایل بودم که وحیدم از خودش و کارش چیزی برای ما تعریف کنه. ولی او چیزی نمیگفت.بهش میگفتم:
- مادر! شما ساعت ۳ یا ۴ صبح کجا میری؟ میگفت:
- مامان کار داریم!
بعد از شهادتش فهمیدم که صبح به اون زودی، برا بردن حاج قاسم و انجام کارهاشون از خونه میرفت بیرون.
موضوع: شهید مدافع حرم وحید زمانینیا
منبع: روایت مادر شهید، کانال قرارگاه شهدا
* ابوالقاسم محمدزاده
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب