سه شنبه 05 اسفند 1399 , 10:05
در آستانهی روز مرد
تاملی در آرزوی مرگ کردن جانبازان !
در پی این ناکامیها، به نوعی شرمندهی زن و فرزندان خود هستند که یادآور این جمله است که خداوند هیچ مردی را شرمندهی خانواده خود نکند!
مرتضی قنبری وفا - بارها پیش آمده در مطالبی که جانبازان از نحوهی زندگی خود و مشکلات و معضلاتی که دارند، مینویسند، ابراز میدارند ای کاش (مرده بودیم) و این شرایط را تجربه نمیکردیم. آرزوی مرگ کردن آن هم از سوی این گروه قشر ایثارگر جامعه، بسیار جای تامل و تعمق دارد.
آنچه محرز است، گذشته از شرایط زندگی جانبازان جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس، زندگی خانوادگی این عزیزان، متفاوت از هم بوده و هر گروه باید در جای خود مورد توجه و ارزیابی قرار بگیرند. چون مشکلات جانبازان از هر نوع، تفاوتهای خاص خود را دارد، اما نقطهی مشترک اکثر قریب به اتفاق آنها، وضعیت آنان به عنوان مرد خانواده است که ملزم به تامین نیازهای خانوادهی خود چه مالی و چه به عنوان ستون خانواده و امنیت محور بودن، بوده و آنان در پی این ناکامیها، به نوعی شرمندهی زن و فرزندان خود هستند که یادآور این جمله است که خداوند هیچ مردی را شرمندهی خانواده خود نکند!
با توجه به این نکته، سئوال اینجاست مقصر این واقعه کیست؟
دولت، بنیاد، یا سپاه و ارتش؟ فارغ از این موضوعات، بحث نوع جانبازی و معلولیت شخص جانباز نیز موضوعیت پیدا می کند.
جانبازانی هستند مانند جانبازان نخاعی که علاوه بر خود، خانوادههای آنان نیز مستقیم با وضعیت جسمانی این جانبازان، درگیر امور زندگی روزانه و روتین آنان هستند، در برابر جانبازانی هستند که بسیاری از مصائب خود را سعی میکنند به تنهائی به دوش کشیده، و حاضر نیستند خانوادههای خود را در این موضوع زیاد درگیر کنند و آنان فارغ از دردهای خود، راضیتر به نظر میآیند، مانند عدهای از جانبازان دو چشم نابینا، با کسب مهارت زندگی مستقل. هر چند که این موضوع آنچنان گسترده نبوده و قلیل است، چون خانوادههای جانبازان، با هر شرایطی در کنار جانباز خود تمام قد آنان را ساپورت میکنند و جانباز را با درد خود تنها نمیگذارند.
حال با توجه به مسائلی که بیان شده میخواهیم از یک منظر دیگر به قضایا بنگریم. همهی آحاد مردم با این حرف آشنا هستند که (زندگی زیباست، بیائید در کنار هم از زندگی که فقط یک بار فرصت آن را داریم، لذت ببریم)، آیا جانبازان، نباید از این موهبت الهی بهره ببرند؟ آیا به صرف وعدهی آخرت بهشتی باید این زندگی خاکی را با رنج و عذاب طی کنند؟ چرا هم دنیا و هم آخرت را با هم به کام نگیرند؟ این سوالاتی است که تا کنون جوابی برای آن مطرح نشده و به دلایل گوناگون، این سئوال هم نیز طرح نشده.
بسیاری از خوانندگان و مخاطبان قدیم و جدید این سایت، با نوشتهها و مطالب بنده آشنا هستند، بنده پس از اینکه به کّرات آرزوی مرگ را از جانبازان شنیدهام، در پی آسیبشناسی زندگی خانوادگی جانبازان برآمدهام و گذشته از اینکه هرگز و هیچگاه، در پی شعار دادن نبوده و هیچگاه از روی شکم سیری به نقد زندگی جانبازان به مانند خودم در نیامده ام؛ حال که در حدود 37 سال است که جانباز 70 درصد قلمداد میشوم، هرگز دمی از حال و روزگار جانبازان حتی زیر 25 درصد هم غافل نبودهام و آنچه در نقد زندگی دیگران بودم، در این همه سال، با داشتن انواع و اقسام مشکلات عدیده، هرگز مشکلات زندگی شخصی خودم را رسانهای نکرده، تمایل داشتم این سایت و امثالهم، فارغ از طرح مشکلات بنده فرصت را در اختیار گروههای دیگر قرار دهد.
این بار میخواهم برخلاف گذشته گوشهای از زندگی شخصیام را بیان کرده و در قبال آن به جمعبندی هم برسم.
در اواسط دی ماه سال جاری بنده دچار یکسری اختلال در خواب شدم. با ذکر این مطلب که بنده هم در سال 63 زمان بنیاد شهید اول در کمیسیون پزشکی 70 درصد محسوب شده و در زمان بنیاد مستضعفان و جانبازان، مجددا" به کمیسیون فرا خوانده شدم و در آنجا هم همان درصد قبلی تائید شد.
این در حالیست که حتی یک درصد هم بابت مشکلات اعصاب و روان لحاظ نگردیده. حال با بیش از 30 سال مصرف داروهای اعصاب و روان هم اکنون فقط چهار قلم دارو با دوز بالا مصرف میکنم که بیشتر بر ضد بیخوابی و توهم است. زمانی که یاد کردم در اواسط دی ماه، دچار یکسری توهم زیاد شدم و از آنجائی که به روانپزشک خودم در بیمارستان صدر در تهران دسترسی نداشتم و از زمان بروز بیماری کرونا، دچار محدودیتهای برون شهری شدیم، همان داروهای تجویزی سال گذشته را تهیه و مصرف میکردم.
از بابت این مشکل به نزد بهترین روانپزشک شهرمان ساری که بیست سال بود که به نزدش نرفته بودم، مراجعه کردم. از بابت این توهمات گلایه نمودم و روانپزشک محترم نیز دو قلم دارو به داروهایم اضافه کرد. از بابت نام داروها و اصلاحات روانپزشکی بیماریام هم اجتناب می کنم چون از حوصلهی بحث خارج است.
پس از مصرف داروهای جدید به همراه داروهای قبلیام شب هنگام خواب این توهمات شدت گرفت تا جائی که در شب دوم، سه توهم مختلف با سوژههای متفاوت به بنده دست داد و هنگامی که ساعت 3 نیمه شب بیدار شدم، به آرامی و سکوت آمدم داخل هال و روی کاناپه دراز کشیدم. تمایلی نداشتم خانواده ام را آن موقع شب پریشانخاطر کنم و منتظر بودم در همان لحظه بیایند بنده را بازداشت کرده و وسایل زندگیام را در کوچه ریخته و خانهام را مصادره کنند.
همسرم متوجه رفتار غیر عادیام شد و حالم را جویا شد و وقتی که موضوع را گفتم، همسرم گفت دوباره توهم زدی ولی من همچنان نگران تا صبح نخوابیدم و پس از 3 روز با تشدید توهمات، با تلفن همراه با روانپزشکم در تهران تماس گرفتم و موضوع را شرح دادم. ایشان پس از شنیدن نام داروها گفتند بنده به خاطر دوز بالا و داروهای جدید، دچار تداخل و مسمومیت داروئی شدهام و فقط همان داروی قبلی را مصرف کنم و شبهای نخست را تحمل کنم. حال بماند پس از کنترل مصرف داروها و تحمل این شرایط پس از دو هفته، زمان برد که توهمات کمی برطرف شود و یک خواب نسبتا" عادی داشته باشم.
هدف از طرح این موضوع نوع رفتار و روان جانبازان اعصاب و روان است که فقط همین مصرف داروهای بی رویه، مشکلات آنان به تبع آن خانوادههای آنان را افزایش میدهد.
حال پس از این تجربه تلخ بیشتر میفهمم یک جانباز اعصاب و روان بستری در آسایشگاهها با مصرف داروهای فراوان آرامبخش، دچار چه حالاتی است. پس لازم است بنده سکوت کرده و به جای طرح مشکلات خودم، به مشکلات جانبازان دیگر اهتمام نمایم.
تمام مسائل و مشکلات صرفا" با پول حل نمیشود و درک شرایط خاص جسمانی و روانی جانبازان بسیار حائز اهمیت است. باز نیاز است که بگویم، اکنون با بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی، فرزندان جانبازان اعصاب و روان و بخصوص شیمیائی، بسیار آسیبپذیر بوده و فرزندان جانبازان شیمیائی متاسفانه، از بازماندگان میراث جنگ تحمیلی محسوب شده و دارای انواع اختلالاتی هستند که هنوز تمام زوایای این عوارض حتی برای پزشکان متخصص این امر نیز، در هالهای از ابهام است، کدام مردی در دنیا وجود دارد که حاضر باشد فرزندش، جگر گوشه اش را درگیر بیماریهای خود کند؟ متاسفانه در بین خانوادههای جانبازان شیمیائی این موضوع دیده میشود.
سخن آخر با مسئولان ارشد نظام، دولت و بنیاد شهید باید به این موضوعاتی که در خانوادههای جانبازان محسوس و آشکار است چه از لحاظ بار مالی، چه ازنظر پرداختن به عوارض بیماری جانبازان و نقش آن در خانوادههای آنان، اهتمام جدی و غیر شعاری ورزیده و فارغ از هر گونه سیاسیکاری به این مشکلات بپردازند تا خدای ناکرده دیگر جانبازان کشور ما (آرزوی مرگ) نکنند.
فقط یک بار خودشان را به جای یک جانباز قلمداد کنند که این خواست یک جانباز به عنوان مرد خانواده چه عللی دارد و نیایند فقط در یک روز سال به عنوان (روز جانباز) خدمت جانباز نورچشمی رفته و با یک بسته شکلات عکس بگیرند و رسانهای کنند و نامش را بگذارند "تجلیل از ایثارگران هشت سال دفاع مقدس" !
والسلام
در ابتدا از نظر لطف شما نسبت به مطلب بنده سپاسگذارم ، آنچه فرمودید در باب مسئولانی که اشرافی زندگی کرده ، در برابر بسیاری از مردم کشورمان ، در زیر فشار مالی هستند ، کاملا" بجا و درست اشاره کردید و بنده هم کاملا" با شما موافقم .
برادر بزرگوارم ، اگر در مطلب بنده دقت نمائید ، بنده نسبت به سیاسی کردن رسیدگی به مشکلات ایثارگران و جانبازان ، به مسئولین متولی هشدار داده و ابراز داشتم از این امر، اجتناب کنند ، اما برای بنده جای سئوال است چرا خودمان ، ایثارگران چنین کاری می کنیم؟
یعنی مسئله برجام به نظر می رسد جائی در ادبیات بنیاد شهید و ایثارگران ندارد ، برای مثال در واگذاری خودرو به جانبازان ، مصوب مجلس ، در صورت تائید شورای نگهبان این امر ، قانون لازم الاجرا بوده و چه برجام احیاء شود ، چه نابود شود دولت هم چه اگر بتواند طبق بودجه سال 1400 روزی دو میلیون و سیصدهزار بشکه نفت بفروشد یا خیر ، ملزم به تامین بار مالی اینچنین قوانینی خواهد بود و اگر بخواهیم قوانین حمایتی ایثارگران را به برجام گره بزنیم ، در صورت نابودی برجام ، دولت عنوان می کند بلحاظ نداشتن منابع مالی در پی خسارت نفی برجام ، قادر به اجرای قوانین ایثارگران نیست. البته این یک نمونه از مثال بود تا بدانیم ، سیاسی کاری کردن خدمات رسانی به ایثارگران ، در وحله اول به ضرر خود ایثارگران خواهد انجامید.
سخن آخر، سیاست را به متولیان امر سیاستمداران بسپاریم ، ایثارگران در پی احقاق حق قوانینی خود از بنیاد شهید و دولت باشند . والسلام .
مسئولان محترم که عدالت وانسانیت رادر شکم خود یافته ایدتاکبی میخواید ازنجابت جانبازان ورزمندگان سواستافاده کنید حداقل دروغ گویی رانسبت به اینقشر نکنید که دردمان شده ۲تا باید از دروغگویی شما بسوزیم
وهم تحمل نگاه کج بعضیهارا تحمل کنیم
واما با عرض معذرت از دوستان ضرب المثلی هست که بسیار شبیه حرف شما مسئولینست
با چوس اب گرم نمیشود
یعنی با دروغ مشکل ما حل نمیشود
برایتان آرزوی سلامتی دارم.
تنها خود جانباز می داند چهدردی دارد وبس.....تا درد را با جان حس نکنی نمی دانی چه می گذرد...!
یک واقعیت که نه بنیاد به آن توجه دارد نه قانونگذاران و با کمال تاسف پزشکان متخصص... این است که تمام جانبازان بدون استثناء مشکل اعصاب وروان دارند.منتها با شدت وضعف متفاوت.
بنده جانبازم وسالهاست از زما مجروحیتم می گذرد. چندین سال است که بی خوابی. توهم وبخصوص کابوس های شدید دارم.یکسال دارو نزد روانپزشک مصرف کردم ...اینها جزو مشکلات اعصاب وروان دوران جنگ تحمیلی هستند یانه؟ طبیعی است که این مشکلات مربوط به جنگ هست چراکه بنده کابوس های شب عملیات ودشمن و..دارم.لیکن هیچ قانون نوشته ای دراین باره وجود ندارد. بنیاد هم صرف مصرف دارو وکابوس دیدن وبی خوابی را مشکلات اعصاب نمی داند.پزشکان کمیسیون هم می گویند قانون دراین خصوص چیزی ننوشته است...!!یک دورباطل وبه ضرر کل جانبازان....
آنچه شما فرمودید را با جان و دل می پذیرم و آن را انکار نمی کنم..
در حیرت هستم چگونه شما که جانباز جنگ تحمیلی ، پس از این همه سال بیماری اعصاب و روان ، چنین داروهایی را مصرف می کنید ، چرا بنده بر اساس تجربه شخصی خود می گویم این داروها که از خانواده داروهای ، ضد افسردگی سه حلقه ای و گروه بنزودیازپین ها ، در مراحل اول و خفیف داروهای مصرفی ، تمام بیماران اعصاب و روان بوده واز گروه داروهایی است که در قدیم بیشتر مصرف و اینک داروهای جدیدی جایگزین شده ، به شما توصیه اکید دارم ، بجای مصرف این داروها با این دوز بسیار بالا ، که خود مصرف این داروها ، مشکلات شما را تشدید می کند ، نزد یک روانپزشک حاذق ومجرب رفته ، نسبت به تعویض آن با داروهای جدید تر و بهتر ، با دوز مصرف کمتر، اقدام عاجل فرمائید ، زیرا بنده فکر می کنم با مصرف داروهای جدید و بهتر ، خواب و خلق بهتری خواهید داشت.
در بحث جانبازنماها ، عرض کنم خود بنده بارها نسبت به خطر این گروه موذی ، هشدار داده و از ریاست بنیاد شهید ، تقاضای برخورد جدی با آنان را نمودم ، ولی کو گوش شنوا؟ در بحث خدمات دولت تدبیر به ایثارگران ، هر چه داد و فریاد زدیم ، به هیچ جا نرسید و این دولت ، سرش را در برف کرده کار خو.دش را می کند و به هیچ احدی پاسخگو نیست و در جمع بندی به حرف شما میرسم ، جانبازان شده اند چوب دو سر طلا.
دیگر صحبتی نمانده و شما تمام حقایق را بازگو فرمودید ، پس بنده به احترام سخنان درست شما ، فقط سکوت می کنم . والسلام
از مسئولین در خواست داریم که یک بار
و فقط یک بار در کل تاریخ انقلاب بدون وعده و وعید دروغ وصادقانه یک کار خدا پسندانه وبه دور از بازیهای قبیله ای وسیاسی وپارتیبازی وزیر میزی ورشوه
خواری...ما تعدادی از رزمندگان وجانبازان زیر۲۵ اواره ایم ومستجر خسته ازروز گار تلخ یک مقداری زمین هر چند کم کمک کنند چادر بزنیم
خداوکیلی زیادس ؟ هر روز چند نفر از مسئولین دولتی را با خانواده محترمشان
با هزاران میلیارد دزدی واختلاس میگیرند به خدا حاضریم با این سن جان ناقابل رابرای دفاع از وطن تقدیم کنیم
ما رزمن
وبعداز ان امید بسته که ارامش بر گردد
ودر ارامش کار وزندگی کند
ولی ایا انطور که میگفتنند واقعا چیزی هست ایا غیر از این چیز دیگری وجود دارد که مشتی کهمه قوم وخویشند وهمچون دایره حلقه ای تشکیل داده اند
به اسم مسئولین که خانوادگی کشوری میبلعند خود دزدند خو د قاضیند خود وکیلند لایه لایه پول انباشته میکنند
وما با ید بعداز ۳۵سال با یک ملیوین بول ۲کیسه برنج زن دگی گنیگم
ونگویییم خدایا مرگ
نه خانه نه کار نه درامد بزرگترین توحین را از مسئولان خود میبینیم
یک میلیون