شناسه خبر : 99175
چهارشنبه 16 فروردين 1402 , 11:49
اشتراک گذاری در :
عکس روز

خاطره ای ازکمپ ۹ رمادیه، آسایشگاه قاطع۲؛

جمله جالبی که یک جانباز اسیر بعد از هر بار شکنجه‌شدن می گفت

ریش پرپشت و میان‌سالی آقای تکمیلی موجب شد تا بعثی ها فکر کنند او روحانی است؛ والبته جاسوسان هم برای خودشیرینی و کمتر کتک خوردن، خبر برده بودند که

فاش نیوز - آقای تکمیلی، کمپ ۹ رمادیه، قاطع۲ آسایشگاه یک. اکثر اسرای کمپ ۹ مربوط به عملیات های والفجر۸ و عملیات فاو، تک‌های متعدد حاج عمران در اوایل سال ۶۵، عملیات مهران در تابستان سال ۶۵ بودند. آقای محمدرضای تکمیلی ما از اسرای فاو بود که انفجار نارنجک درست زیر هردو زانویش طوری مجروح شد که نه می توانست بنشیند، نه می توانست بایستد، نه قادربود دراز بکشد. نمی شود وضعیتش را نوشت و باید حتما عکسی وجود داشته باشد یا حالتش نقاشی شود تا به ذهن بیاید.

خلاصه، ریش پرپشت و میان‌سالی آقای تکمیلی موجب شد تا بعثی ها فکر کنند او روحانی است؛ والبته جاسوسان هم برای خودشیرینی و کمتر کتک خوردن، خبر برده بودند که ایشان روحانی هستند؛ به همین خاطر هر وقت افسران و نگهبانان بعثی از چیزی ناراحت بودند، عقده‌شان را سر آقای تکمیلی درمی آوردند؛ آن هم با وجود مجروحیت شدید که اوایل اسارت نمی توانست تکان بخورد.

فرمانده بعثی اردوگاه کمپ۹(سروان "خضییر" سال۱۳۶۵ و سرهنگ" خضیر"سال۱۳۶۹)، هروقت ایران عملیاتی در جبهه انجام می داد و پیشروی می کردند، با عصبانیت و خشم وارد اردوگاه می شد و فریاد می زد تکمیلی تکمیلی، و باتفاق دیگر نگهبانان، با چوب و کابل سراغ آقای تکمیلی می آمدند و این اسیر مجروح را بشدت زیر لگد و ضربات کابل و چوب قرار می دادند؛ و سپس نوبت بقیه اسرا می رسید. آسایشگاه به آسایشگاه وارد می شدند و می زدند و داد و فریاد و ناسزا سرمی دادند و اسرای مجروح و غیر مجروح را به یک چشم نگاه می کردند.

درمدت چهار سال و اندی ندیدیم که آقای تکمیلی زیر ضربات لگد و کابل و چوب و میلگرد حتی یک بار التماس کند. بعد از شکنجه ها وقتی برادران سراغش می رفتند که دلداری اش بدهند، با لبخند می گفت: خدا را شکر که به مصیبتی گرفتار شدیم و به معصیتی دچار نشدیم! اخلاق و رفتار آقای تکمیلی واقعا نمونه ای از زهد و تقوا، صبر و استقامت بود؛ آرامش خاصی داشت که به دیگران هم سرایت می کرد. از او یک الگو ساخته بود.

 

آقای تکمیلی در زلزله سال ۱۳۵۶ طبس خانواده اش را از دست داده بود. یک معلم متعهد مخلص انقلابی و به تمام معنا ولایی، با اخلاق نیکو و جاذبه بود که در دفاع مقدس به جبهه ها شتافت و سرانجام با مجروحیت شدید، به اسارت دشمن بعثی درآمد. او ادامه معلمی اش را با صبر و استقامت مثال‌زدنی در برابر شکنجه های وحشیانه بعثی ها، و سیر و سلوک مومنانه با اسرای هم‌بند و هم‌اردوگاهی‌اش، و سوادآموزی به تعدادی از اسرایی که بی‌سواد بودند، ادامه داد. خداوند بر عزتش بیفزاید.

بعد از آزادی از اسارت هم ارتباطش را با دوستان قطع نکرد؛ هرچند به لحاظ جسمی برای دیدارها توقع هم نبود از این شهر به آن شهر برود؛ اما تماس تلفنی ادامه داشت. حتی بعد از اینکه چند سال قبل با دوچرخه زمین خورد و از ناحیه سر ضربه دید. اما باز هم تلفنی احوالپرس دوستان بود.

دوستان هم‌اسارتی هرگاه اسم شهرستان طبس را می شنوند، به یاد حاج محمدرضا تکمیلی می افتند که واقعا همواره از ایشان باعظمت یاد می شود.

کمپ۹رمادی از این مخلصان بی ادعا کم نداشت. ایثارگران جانباز اسیر که سال ها در اسارت بودند، هر روز ارادتشان به حضرت امام و وفاداریشان به نظام مقدس جمهوری اسلامی افزون‌تر می گشت؛ به حدی که سرانجام نگهبانان و افسران بعثی اردوگاه‌ها هم به این استقامت و پایمردی و وفاداری اسرا به رهبری و نظام و کشور اعتراف کردند.

| سیدرضاحسینی نژاد

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi