شناسه خبر : 103616
یکشنبه 26 شهريور 1402 , 11:35
اشتراک گذاری در :
عکس روز

خدا قبول کند...

فاش نیوز - داشت با عجله نمازش را می‌خواند. پیرمرد دل تو دلش نبود. منتظر بود که نمازش را تمام کند و یقه‌اش را بگیرد و بگوید: مرد حسابی! این چه طرز نماز خواندن است؟ مگر دنبالت کرده‌اند؟
وقتی نمازش را سلام داد، جلو رفت تا تصمیمش را عملی کند. نگاهشان به هم گره خورد. انگار دو کاسه خون را دیده باشد خودش را عقب کشاند؛ 
- استغفرو الله...
نگاهش مهربان شد و آرام با خودش، گفت؛
- همان لذت عبادی که به این جوان داده‌ای را به من عنایت کن...
***
 عملیات تازه تمام شده بود و خط آرام. پشت دامنه بلند خاکریز مملو از مجروحین عملیات بود و پیرمرد برای کمک به حمل مجروحین جلو آمده بود. صدای ناله ضعیفی از میان مجروحین به گوشش رسید؛
- الهی من لی غیرک...
میان بدن‌های افتاده در خاک، به دنبال صاحب صدا گشت. جوانی مجروح صورت به خاک گذاشته بود و نجوا می‌کرد. وقتی او را بلند کرد که به عقب حمل کند، یکه خورد و رعشه به جانش افتاد همان جوانی بود که قبل از عملیات دیده بود و می‌خواست یقه‌اش را بگیرد. صورتش را نگاه کرد، غرق خون بود و چشمانش تهی...
 
*ابوالقاسم محمدزاده
منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi