دوشنبه 24 مهر 1402 , 08:13
حافظ قرآنی که در اغتشاشات ۱۴۰۱ به شهادت رسید+عکس
فاش نیوز - شهید «هادی عرفانی‌نیا» حافظ قرآن کریم و طلبه بسیجی شهر «بیرم» بود، اگر سیل می‌آمد، راهی کمک به مردم می‌شد و زمانی که مردم درگیر شیوع بیماری کرونا بودند، به کمک بیماران می‌رفت.
خبرگزاری فارس - حوزه حماسه و مقاومت: فکرهای زیادی بر سر داشت و دنبال این بود که سر و سامانی به کارهای فرهنگی در مساجد بدهد. هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد؛ از آموزش قرآن کریم به نوجوان‌ها تا حضور جهادی در مناطق محروم و سیل‌زده.
شهید «هادی عرفانی‌نیا» در حال کمک به سیل‌زدگان بیرم
طلبه بسیجی شهید «هادی عرفانی‌نیا» حتی در اغتشاشات ۱۴۰۱ داوطلبانه در گشت شبانه حضور پیدا می‌کرد تا امنیتی پایدار برای مردم شهرش ایجاد کند. او سرانجام در بامداد ۲۲ مهرماه سال گذشته در حال گشت‌زنی در خیابان امام سجاد(ع) شهر بیرم با شهید پاسدار«نورالدین جنگجو» بودند که بر اثر اصابت گلوله آشوبگران این دو بسیجی به شهادت رسیدند.
فرزندم حافظ قرآن کریم بود
پدر شهید «هادی عرفانی‌نیا» درباره زندگی فرزندش می‌گوید: «هادی، تا سوم راهنمایی در مدرسه درس خواند. وقتی که در اول دبیرستان تحصیل می‌کرد، به واسطه علاقه به قرآن کریم، سال ۹۱ و ۹۲ به مدرسه امام جعفر صادق(ع) شیراز رفت و تا جزء ۱۶ قرآن کریم را حفظ کرد. او سپس راهی مدرسه امام رضا(ع) قم شد و در آنجا هفت سال مشغول درس طلبگی و حفظ کل قرآن کریم بود. البته به گفته دوستان شهید عرفانی‌نیا وی فقط یک صفحه از قرآن را حفظ نکرده بود و وقتی رفقایش از او پرسیده بودند که چرا این یک صفحه را حفظ نمی‌کنی؟ پاسخ داده بود دوست ندارم به من بگویند حافظ کل قرآن کریم. در واقع او از عناوین فرار می‌کرد.»
شهید «هادی عرفانی‌نیا» دغدغه کارهای فرهنگی برای نوجوان‌ها را داشت.
همراه بیماران کرونایی بود
در روزهایی که بیماری کرونا شیوع پیدا کرده بود، گاهی دیده می‌شد، پدر خانواده کرونا گرفته بود، حتی فرزندان او نزدیکش نمی‌رفتند و از او مراقبت نمی‌کردند. اما این شهید مدافع امنیت به مرکز جامع سلامت مراجعه کرده و گفته بود به تمام بیماران کرونایی کسی ندارند ما رسیدگی می‌کنیم. در واقع شهید عرفانی‌نیا به عنوان مسئول تیم رسیدگی به بیماران کرونایی بود.
شهید «هادی عرفانی‌نیا» در حال کمک به سیل‌زدگان
شما از بچه‌های جهادی جان بخواهید
به گفته یکی از دوستان شهید عرفانی‌نیا، «شهر بیرم استان فارس سیل آمده بود. منزل تعدادی از پیرزن‌ها را آب گرفته بود و آنها هم گرفتار شده بودند، هادی این پیرزن‌ها را از آب بیرون آورد. یک پیرزنی آمد و گفت: بچه‌های جهادی کجا هستند؟ هادی گفت: بفرمایید! ما بچه‌های جهادی هستیم. شما از بچه‌های جهادی جان بخواهید. آمدیم برای جان دادن و خدمت به شما.»
