شناسه خبر : 105721
یکشنبه 28 آبان 1402 , 11:04
اشتراک گذاری در :
عکس روز

بانویی که الگوی مقاومت است

معجزات و کرامات حضرت زینب کبری(س) در حق شهدا-بخش دوم و پایانی
فاش نیوز - هنگامى که زینب کبری(س) متولد شدند، مادرشان حضرت فاطمه زهرا(س) ایشان را نزد پدرشان امیرالمؤمنین(ع) آورده و گفتند: این نوزاد را نامگذارى کنید.
حضرت فرمودند: من از رسول خدا جلو نمىافتم.
در این ایام حضرت رسول اکرم(ص) در مسافرت بودند. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤمنین على(ع) به آن حضرت عرض نمودند: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. 
رسول خدا(ص) فرمودند: من بر پروردگارم سبقت نمى‌گیرم. در این هنگام جبرئیل(ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ نموده و گفت: نام این نوزاد را «زینب» بگذارید. خداوند بزرگ این نام را براى او برگزیده است. بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو نمود. پیامبر اکرم(ص) گریسته و فرمودند: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.
همچنین پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: «فرمود علی، خودش زینت اهل دنیاست، اما این دختر به جایی می‌رسد که زینت پدر می‌شود.»
و در جای دیگری می‌فرمایند: «وصیّت می‌کنم حاضرین و غائبین امّت را که این دختر را به حرمت پاس بدارند، همانا وی مانند خدیجه کبری است.»
یک نمونۀ کامل از زن مسلمان
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بارها در مورد عظمت مقام و شخصیت و خدمات عظیم و استثناییِ حضرت زینب کبری(س) به اسلام و قرآن و مکتب اهل بیت(ع) رهنمود داشته‌اند. 
ایشان در مورد عظمت شخصیت حضرت زینب می‌فرمایند: «زینب به جایى رسید که فقط والاترین انسان‌هاى تاریخ بشریت- یعنى پیامبران- مى‌توانند به آن‌جا برسند.» 22/08/1370
و نیز می‌فرمایند: «زینب کبری(سلام‌‌الله‌ علیها) توانست به همۀ تاریخ و همۀ جهان نشان بدهد ظرفیّت روحی و عقلی عظیمِ جنس زن را؛ این خیلی مهم است. به کوری چشم آن کسانی که چه در آن زمان، چه در دورۀ ما هر کدام به نحوی جنس زن را تحقیر می‌کردند و می‌کنند، زینب کبری توانست نشان بدهد علوّ مرتبۀ زن و عظمت قدرت روحی و عقلانی و معنوی زن را.... 
زینب کبری(سلام‌‌الله‌ علیها)، دو نکته را نشان داد: یک نکته اینکه زن می‌تواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمّل؛ دوّم اینکه زن می‌تواند قلّۀ بلندی باشد از خردمندی و تدبیر؛ اینها را عملاً زینب کبری(سلام‌الله علیها) نشان داد.»21/09/1400
معظم‌له دلیل عظمت شخصیت حضرت زینب(س) را چنین تبیین می‌نمایند: «زینب کبرى یک زن بزرگ است. عظمتى که این زن بزرگ در چشم ملت‌هاى اسلامى دارد، از چیست؟ نمى‌شود گفت به خاطر این است که دختر على‌بن‌ابى‌طالب(علیه‌السّلام)، یا خواهر حسین‌بن‌على و حسن‌بن‌على(علیهماالسّلام) است. نسبت‌ها هرگز نمى‌توانند چنین عظمتى را خلق کنند. همۀ ائمۀ ما، دختران و مادران و خواهرانى داشتند؛ اما کو یک نفر مثل زینب کبرى‌؟
ارزش و عظمت زینب کبرى‌، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانى و اسلامى او بر اساس تکلیف الهى است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید.»22/08/1370
رهبر انقلاب بارها آثار و نتایجِ خدمات و فداکاری‌های زینب کبری(س) را تشریح نموده‌اند. برخی از این خدمات که در رهنمودهای رهبری تبیین گردیده، عبارتند از: جاودانه کردن اسلام و حفظ دین، حراست و ‌پرستاری از روح کلّى اسلام، نگهبانی از حماسۀ عاشورا، عزیز کردنِ اسلام و قرآن، حفظ و نگهداری و تثبیتِ حادثۀ عاشورا، ماندگار کردنِ عاشورا در تاریخ، راه انداختنِ جهاد روایت و فرصت ندادن به اینکه روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند. معظم‌له بارها بر همه‌جانبه بودنِ شخصیت و الگو بودنِ زینب کبری(س) تصریح فرموده‌اند: «زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) یک نمونۀ کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبرى داراى شخصیت چند بُعدى است؛ دانا و خبیر و داراى معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه مى‌شود، در مقابل عظمت دانایى و روحى و معرفت او احساس خضوع مى‌کند. شاید مهم‌ترین بُعدى که شخصیت زن اسلامى مى‌تواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد- تأثیرى که از اسلام پذیرفته- این بُعد است. شخصیت زن اسلامى به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهى، آن‌چنان سعه و عظمتى پیدا مى‌کند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز مى‌شود. در زندگى زینب کبرى، این بُعد از همه بارزتر و برجسته‌تر است....
زینب کبرى براى زنان ما در طول تاریخ یک الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفى، صراحت زبان، متانت دل، استوارى روح؛ در عین‌حال، مادرانه، خواهرانه، با همه‌ انسان‌ها برخورد کردن، در محیط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و فرزندان را بر سر سفره‌ محبت و عاطفه‌ خود دور هم جمع کردن؛ اینها خصوصیات زن مسلمان است.» 25/03/1384
مژده پیروزی در عملیاتی سخت
شهید محمدحسین یوسف‌الهی در زمان جنگ ایران و عراق در لشکر ۴۱ ثارالله و در واحد اطلاعات و عملیات مشغول به فعالیت و بعد‌ها نیز به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. این شهید بزرگوار در طول جنگ تحمیلی پنج مرتبه به شدت مجروح شد و سرانجام بهمن‌ماه سال ۱۳۶۴ به دلیل مصدومیت حاصل از بمب‌های شیمیایی در عملیات والفجر۸، در بیمارستان به شهادت رسید.
شهید محمدحسین یوسف الهی همان شهیدی است که سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی وصیت کرده بود که پیکرش در کنار وی در گلزار شهدای کرمان دفن شود.
در کتابِ پرتیراژِ «حسین پسر غلامحسین»، زندگینامه شهید محمدحسین یوسف‌الهی منتشر شده است. فصل دوم این کتاب که عنوان «محمدحسین به روایت سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی» را دارد، شامل چندین خاطره از سپهبد شهید قاسم سلیمانی در مورد شهید است. یکی از خاطرات سردار دلها بدین شرح است: «یک روز با محمدحسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی در پیش داشتیم. چند تا از عملیات‌های قبلی با موفقیت انجام نشده بود و از طرفی آخرین عملیات ما هم لغو شده بود و من خیلی ناراحت بودم.
به محمدحسین گفتم: چند تا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آن طور که باید موفقیت‌آمیز نبود، به نظرم این یکی هم مثل بقیه نتیجه ندهد. گفت: برای چی؟ گفتم: چون این عملیات خیلی سخت است، به همین دلیل بعید می‌دانم موفق شویم. گفت: اتفاقاً ما در این عملیات موفق و پیروز می‌شویم. گفتم: محمدحسین دیوانه شدی؟ عملیات‌هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم، نتوانستیم کاری از پیش ببریم. آن وقت در این یکی که اصلاً وضع فرق می‌کند و از همه سخت‌تر است، موفق می‌شویم؟ خنده‌ای کرد و با همان تکیه کلام همیشگی‌اش گفت: حسین پسر غلام حسین به تو می‌گوید که ما در این عملیات پیروزیم.
خوب می‌دانستم که او بی‌حساب حرف نمی‌زند. حتماً از طریقی به چیزی که می‌گوید ایمان و اطمینان دارد. گفتم: یعنی چه؟ از کجا می‌دانی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به من گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب(س). دوباره سؤال کردم: در خواب یا بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چه کار داری؟ فقط بدان، بی‌بی به من گفت که شما در این عملیات پیروز خواهید شد و من به همین دلیل می‌گویم که قطعا موفق می‌شویم.
هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیازی هم نبود که توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود. همان‌طور که گفتم همیشه به حرفی که می‌زد ایمان داشت و من هم به محمدحسین اطمینان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت انجام شد یاد حرف آن روز محمدحسین افتادم و از اینکه به او اطمینان کرده بودم خیلی خوشحال شدم.
شفای درد پیشانی
شهید محمدعلی مشهد در اسفندماه سال ۱۳۶۰ از طریق بسیج به جبهه رفت و سه بار و در مجموع ۱۵ ماه در جنگ حضور فعال داشت. وی در آبان‌ماه سال ۱۳۶۲ وارد سپاه شد و سپس پنج بار دیگر به جبهه رفت و مراتب مسئولیتی را از فرماندهی دسته، معاونت گروهان، فرماندهی گروهان، معاونت و سپس فرماندهی گردان که آخرین سمتش فرمانده گردان روح‌الله» بود را طی نمود و سرانجام در دی‌ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
همرزم شهید محمدعلی مشهد در خاطره‌ای نقل می‌نماید: «در مراسم پرشکوه زیارت عاشورا، رسم بود که سینه‌زنی به صورت دودَم می‌گرفتند. شهید مشهد میان‌دار مراسم بود و با ذکر نام تمام ائمه، مجلس را معنویت خاص می‌داد و تا به اسم آقا علی بن موسی‌الرضا(ع) می‌رسید، آن‌قدر رضاجان، رضاجان می‌گفت که گویا آقا را می‌بیند. علاقه خاصی به ائمه داشت و این حالت وی معنویت وصف‌ناپذیری را به دیگران می‌بخشید.
تازه عملیات «کربلای ۴» تمام شده بود. بچه‌ها خسته از عملیات و گل‌های بی‌شماری پرپر شده بودند. از گردان ما فقط یک گروهان سالم باقی مانده بود. روز بعد از عملیات به مقر دزفول بازگشتیم. صورت قبری را برای شهیدان درست کردیم. مشهد را هم دیدم، با هم قدم می‌زدیم و صحبت می‌کردیم. او بسیار غمگین بود. پس از اقامه نمازجماعت مغرب و عشا برای مراسم دعای کمیل خود را مهیا کردیم. محمدعلی مشهد و من در کنار هم دعا می‌خواندیم. در همان حال رو به من گفت: محمد آقا اگر زحمتی نیست برو برایم یک دستمال یا چفیه‌ای بیاور که به پیشانیم ببندم، سینوزیت شدیدی دارم.
من به چادر رفتم تا چفیه بیاورم. اما خواب مرا گرفت و تا صبح بلند نشدم. ساعت ۸ صبح بود که به طرف چادر بچه‌ها حرکت کردم. مشهد با موتور جلو چادر ایستاد و گفت: سلام. سوار شو برویم. مقداری کار هست باید انجام شود. سوار شدم و باهم رفتیم. در راه متوجه شدم که پیشانی شهید باز است. دست در جیب‌هایم کردم و دستمالی را درآوردم تا بر پیشانی‌اش ببندم. ولی دستم را گرفت و گفت: دیگر لازم نیست، دیشب حضرت زینب کبری(س) مرا شفا داده است.
با شنیدن این سخن اشک از چشم‌هایم جاری شد که چه شب روحانی را از دست داده‌ام.‌ گریه‌ام به حدی زیاد شد که دیگر نتوانستم سؤال کنم و یا حرفی بزنم. کار‌ها را انجام دادیم و با دیدن محمد یعقوبی بغضم ترکید و ماجرا را سؤال کردم. گفت: «شب هوا سرد شد و سوز دعا و نیایش بچه‌ها دل‌ها را منقلب ساخت. وقتی شما رفتید چفیه بیاورید، مشهد سر بر سجده گذاشت، سپس برخاست و اورکت و پیراهنش را نیز درآورده و شروع به مداحی کرد. در حال روحانی آن‌قدر بر سینه کوفت تا به قول خودش بی‌بی محنت کشیده حضرت زینب کبری(س) را دید. آن حضرت فرمودند: چه شده این‌گونه بی‌تابی می‌کنید و از چه رنج می‌برید؟ مشهد به ایشان عرض کرد که بی‌بی‌جان سینوزیت مرا عذاب می‌دهد. در آن هنگام حضرت بر پیشانی محمدعلی آب می‌پاشند و می‌فرمایند: آسوده باش و از این به بعد هیچ دردی را در پیشانی احساس نخواهی کرد.»
کشف پیکر شهید بعد از سه ماه
شهید مجید پازوکی از رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) در دوران دفاع مقدس بود که پس از پایان جنگ در قالب یک نیروی تفحص در مناطق عملیاتی دفاع مقدس همکاری نمود و عاقبت در مهرماه ۱۳۸۰ در فکه و در حین عملیات تفحص پیکر شهدا بر اثر انفجار مین برجای مانده از دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسید.
یکی از دوستان شهید تعریف می‌نماید: «مجید با حضرت زینب(سلام‌الله‌ علیها) انس داشت. شب وفات حضرت زینب(سلام‌الله‌ علیها) بود. ساعت دوازده شب، بلند شد روی یک پارچه نوشت: «یا زینب کبری(س)» و بعد زد سر در مقر تفحص.
صبح که همه بیدار شدند، گفت: امروز با نیت حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) کار می‌کنیم.
همان روز شهید پیدا کردیم، بعد از سه ماه.»
 
*کامران پورعباس
منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi