شناسه خبر : 109757
شنبه 25 فروردين 1403 , 16:41
اشتراک گذاری در :
عکس روز

دیجیتالیسم، عیدانه و عقل فطری

کلان روالِ درحال وقوع، حتی عید فطر یا پرچم عزت و قدرت و شوکتِ اسلام، الی الابد! را نیز در معرض گردباد و توفانِ رایانشِ ابری و هیولای دست آورد علم؛ قرار داده است.

فاش نیوز - کلان روالِ درحال وقوع، حتی عید فطر یا پرچم عزت و قدرت و شوکتِ اسلام، الی الابد! را نیز در معرض گردباد و توفانِ رایانشِ ابری و هیولای دست آورد علم؛ قرار داده است.

به نظر می رسد، در فرایند و عمل بذرافشانی، از این اندیشه ی ناب، بر زمینِ ذهنِ گل های خندان و فرزندان ایران؛ فرصت سوزی شده است. به دو دلیل:

  • تأثیر اثیری و بی وقفه ی دیجیتالیسم
  • فقدانِ پرورشی متناسب با مقتضیات زمان

 این هزینه ی فرصت، بر نگرش زیبایی شناسی در نسل جدید و تاریخ فردا، تأثیری بنیادین می گذارد.

در این جستار، قدری از نزدیک به "عقل فطری[1]" و جنب و جوش عیدانه می نگریم.

هدف، پدیدار شناسی و نشان دادن منطق درونیِ یکی از منابعِ گنجِ معنوی است.

مفروض است:

 دیجیتالیسم؛ در توهم از جا برکندن هرپرچمی است که مسیر زندگی فضیلت مند را نشان دهد! در همین راستا، منطقِ به ظاهرآهنینِ برهوت دیجیتال"منادی عزل خدا از زندگی روزمره شده" و شیطانِ نو پدید، نیازمندی های غیر واقعی ایجاد کرده است.

در این وانفسا؛ نهادهای تعلیم و تربیت و تزکیه؛ گویا نقش خود را از یاد برده اند و برای سامان اندیشه و انگیزه ی فرزندان نوبالغ! طرح و برنامه ای مناسب ندارند.

  باید به گل های خندان به شیوه ای نوین و متناسب با مقتضیات این زمان تعلیم داد «خدا شناسی، بر جهت گیریِ هستی، فرمان می دهد؛ و زمام اختیار هریک از ما، در دست جهان بینی ماست. » تا نوبالغان در سَرابِ دیجیتال میانِ" مَکرِمُکرَر " حیران و سرگردان نشوند! و در بزرگسالی آنچه "خود دارند زبیگانه تمنا نکنند."

 نخستین گام ها باید ارائه ی آگاهی و توجیه و توضیح هر اندیشه باشد. زیرا با نوآوری های دیجیتال به قول «مارکوزه» «آن روز فرا رسیده که توجیه این گونه اندیشه ها را وجهه همت قرار دهیم.(انسان تک ساحتی، ص 24)» اکنون دیگر تشخیص سوداگری های شخصی، چندان دشوار نیست!

فرضیه:

الف: جامعه ی ایران اسلامی، امروزه بیش از پیش به شناختِ ماهیتِ فرهنگِ دیجیتال، نیازدارد.

ب: مشکل علم مدرن [2] این است که خود را معیار سنجش تمام رفتارهای بشر می پندارد.

ج: تبیین علمی، اگر به زبان نوجوانان و جوانان باشد، اشتیاق آنها به آموزه های دینی را می افزاید.

فهم منطق درونی و تبیین عیدانه ی ماه مبارک، پیش نیاز زیبایی شناسی دین است. انگار در دوران جدید؛ شبکه های اجتماعی و آشفته سازِ اندیشه[3] تبدیل به سامان بخشِ انگیزه[4] و مبنای تقکر و سلطه بر عالم و آدم شده اند، و دوری جستن از چنان عنکبوت های نا مقدسی! ممکن نیست.

دراین مکر جدید، گروهی سوداگر بازار اندیشه، با دریافت توبره ای جو! از "بایدن؛ که خود بین دو جهان تلو تلو می خورد!" به بهانه ی مقتضیاتِ روحِ علمی، نقاب برگشوده و به زُلف تاب داده اند، تا از روی بالکن الکترونیک مشاهده کنند که احیانا:

در فاصله ی عید فطر تا مُحرم(اردیبهشت، خرداد، تیر) دوباره در کدام کوچه و خیابان و مدرسه و دانشگاه در جامعه ی ایران اسلامی«چه دل و چه دین و ایمان!» چگونه به باد می رود.

دگرگون سازیِ خلق و خوی رمضانیه! معجزه ای است که اینک از گذرگاه دیجیتالیسم آورده می شود! افرادی به تعبیر قرآنی «مُختالِ فَخُور / متکبر خودستا» مدعی اند به ابزار و سنجه ی درست و نادرست و معیار تشخیص سره از ناسره؛ دست یافته اند. جل الخالق

آورندگان این معجزه یا فخر فروشانِ آگاهی، حتی پدیده ی " تله پاتی[5]" و سایر مسائل شبه علمیِ فراتر از حواسِ پنج گانه را چون بر پایه ی عقل و منطق آنها استوار نیست، انکار می کنند.

اما جنب و جوش رمضانیان! که در واقع « بی واسطه ترین! شیوه ی تصور و ادراک» از جهان را با عمل به مقتضیاتِ پرتنوعِ ماه مبارک تجربه کرده اند؛ عالی ترین الگوی " اندیشه ورزی و انگیزه سازی" را در اختیار قرار می دهد.

به لحاظ تحلیلی؛ این تجربه ویژگی هایی منحصر به فرد دارد، از جمله:

  • حاوی تفکّر، احساس، ادراک و الهام، است.
  • این پدیده نشان دهنده ی فرهنگ سیاسی است.

از آنجا که «مهمترین جنبه ی فرهنگ سیاسی، احساسات عاطفی مردم نسبت به جهان سیاست است» جامعه پژوهان با مطالعه ی تأثیر تداوم آن تجربه بعد از عید فطر در جامعه؛ میزان تعهد و وفادری مردم به حکمرانی دینی را نیز ارزیابی می کنند.

پر واضح است که در عصر دیجیتال معنا و مفهوم تعهد و وفاداری نیز در معرض شالوده شکنی قرار دارند....

چنان که بخواهیم پا جای پای یک جامعه شناس کهنه کار بگذاریم، تجربه ی جنب و جوش در ماه مبارک را بر بنیان نظریه ی کارکرد گرایی یا فونکسیونالیسم[6] صورت بندی می کنیم؛ البته دراین نظریه، تمرکز صرفا بر «توجه و بهبودِ روز افزونِ شرایطِ صوری[ مادی و زرق و برق] زندگی افراد است.»

اشاره به تفکر و احساس متعهدانه و وفادارانه، در واقع پاسخی برای عطشِ شناختِ منطق درونی و ماهیت عیدانه وعقل فطری است.(که در دانشگاه های علوم اجتماعی واکاوی می شود.)...

 دقیقا به سان نظریه ی مادی و زرق و برق بنیان!که در آن " هر عمل کز نیک و بد از آدمی سر می زند/ آن عمل مزدش به زودی پشت دَر در می زند! درمنطقِ شاکله رفتاریِ مذهب بنیان نیز «برای هر چیز، حتی هنر، سود عملی قائل هستند و یک نوع پیوستگیِ متقابل، در مظاهر گوناگون جامعه، مشاهده می کنند.»

اساسا سرشت و سرنوشتِ اجتماع تابعی از عقل فطری است و «هر جامعه؛ دستگاهی از باورها و ارزش ها و فرهنگ خود را دارد.[7]»

 با این وجود دیجیتالیسم با جرح و تعدیل الهیات سیاسی، تبدیل به پناگاه و سنگری شده که «هر سالوس و ریاکاری پشت آن پناه گرفته! تا با زرق و برق پرستی و سست عنصری و سوء استفاده از فرهنگ» بتواند اندیشه ی نسل جدید را آشفته سازد و انگیزه ی او را به طور دلخواه سامان دهد!

از این روست که بر اثر گرد و غبار دیجیتالیسم «[اَمرِ] تباهکاری را، هر بار که خواسته اند گریبان بگیرند، نقاب تقدس می زند و خود را به در می برد!( بار؛ روشن نگری چیست، روشنی یابی چیست؟ ص 178)»

نکته ی مهم در عیدانه ی رمضانی، پدیده ی" انضباطِ اخلاقی" است. این امر؛ پیش شرطِ رشد عاطفی و اجتماعیِ گل های خندان؛ نیز می باشد.

 یکی از اهداف از انضباط، تعلیم و تربیت و پرورش مهارت های لازم به کودکان و نوجوانان، برای رشد و پیشرفت در جهان امروزی است.

افراد در عصر دیجیتال از انضباطی پیروی می کنند که ناشی از ترس از مجازات نباشد؛ اخلاق انضباطیِ رمضانیه! آینه ی تمام نما از پنین انظباتی است و یعنی افراد از چیزی غیر ازخدا نترسند و امور را با معیار و سنگ محک دین بسنجند! در این صورت عواطف و احساسات و تَوَلّی و تَبَرّی در آنها رنگ و بوی مذهب می گیرد.

آموزش انضباط بر این سیاق؛ به گل های خندان، موجب خواهد شد که درخت پیچک ایوان ما، در آینده رغبت کمتری به گشودن آغوش به سوی درختان دور دست بیابد.

برای نیل به این هدف؛ بیشترین انتظار ازآموزش و پرورش می رود. اکنون نقش آموزش و پرورش به بالاترین درجه ی قابل تصور از حساسیت رسیده است. «عقل به واسطه ی آموزش و پرورش، روش تفکر و اندیشیدن را خواهد آموخت و چگونگی به کار گرفتن آنان را نیز یاد خواهد گرفت.( واترز؛ جامعه ی سنتی و جامعه ی مدرن، ص35»)

حال که شبکه های اجتماعی؛ قتلگاه آبرو و اعتبار و اعتماد شده اند و هر پرچمِ نشان دهنده ی راه و رسم زندگی فضیلت مند؛ را تهدید به از جا برکندن می کنند! آموزش و پرورش باید طرز تلقیِ گل های خندان از:

  • زمان و مکان
  •  مناسبت های تقویمی
  • چرایی آهنگ تکرار آن مناسبت ها

را از مقطع ابتدایی، در برنامه ی آموزشی قرار دهد. این راهکار، می تواند نسل جدید را سریع تر و زودتر از ماهیت واقعی امر دیجیتال آگاه سازد.

پدیده ی چند وجهی عیدانه و عقل فطری؛ مناسب ترین موضوع برای بحث از این شیوه ی آگاه سازی هستند.

صد حیف! که به نظر نمی رسد اراده ای برای بهره برداری درست و به شیوه ای علمی از این ظرفیت عظیم وجود داشته باشد.

نتیجه گیری

اکنون نسل جدید خود به فراست و تجربه؛ بخوبی دریافته است که دیجیتالیسم در حقیقت کاخی پوشالی و طبلی توخالی و دُهُلی است که صدای آن از دور خوش است؛ عمر یکه تازی کلیسای گوگل کوتاه است.

تحرک رمضانیه و مراسم نماز پرشکوه عید فطر؛ به خوبی نشان داد که پروژه ی بستن درِ مسجد و محراب و سد کردن راه و رسم گلدسته و ضریح؛ پروژه ای چندان موفق هم نبوده است.

اما مسئله این است که نوجوان و جوان امروزی؛ فردای جامعه و فرهنگ(جهان اجتماعی) را چگونه سامان خواهد داد؟ و رویکرد او به امر قدسی و زیبایی شناسی چگونه خواهد بود؟

و در نهایت، نتیجه و شیوه ی نقش آفرینی او برای اعتلای تاریخ و تمدن کهن چگونه خواهد بود؟

از جمله افراد نگران نسبت به کم رنگ شدن خدا در زندگی روزمره در تمدن تکنیکی "ویل دورانت" بود که در ابتکاری جالب از شخصیت های دارای زندگی فعال و پر جنب و جوش و اندیشیده! پرسیده بود "گنجتان را در کجا پنهان کرده اید؟"

او می خواست بداند چرا و چگونه «خدا که روزگاری تسلی خاطر  زندگی های مختصر و پناگاه در رنج ها و مصائب بود، ظاهرا از صحنه ناپدید شده است.»

هر گونه روشنگری در این زمینه؛ بدون تکیه برآموزش و پرورش و میوه ی آن یعنی آگاهی! «همچون درختی بی ریشه است.»

در عصر دیجیتال؛ فقدان ارتباط منطقیِ حرف و عمل و آموخته و واقعیت زندگانی؛ نوجوانان و جوانان را به" گردباد بی معنایی" پرتاب خواهد کرد. با دسترسی گریز ناپذیر به منبع کژ اطلاعات! دیگر "اندیشه و فکر یک ورق سفید یا ظرفی خالی" نیست....

آموزش و پرورش؛ باید بکوشد عقل فطری را در گل های خندان به تدریج چنان بلوغی برساند که در بزرگسالی نسبت به موضوع الهیات سیاسی! بی تفاوت نشوند «به هرحال، انسان به خاطر ذات خوب یا بدی که دارد گاهی دست به اقداماتی می زند که نمی تواند بر اساس محاسبه عقلانی و ارتباطاتی آن را پیش بینی کند.(اُ.هانسون؛ نگاهی نو به دین و سیاست...، ص 261)»

امروزه و سه دهه پس از ورود اینترنت به ایران (1372) طبقه ی نو آیین متولد شده و اگر "دَر بر همین پاشنه بچرخد" بنا بر ماهیت دیجیتالیسم؛ می توان پیش بینی کرد که حد اقل یک دهه بعد ممکن است محشری برپا شود و پرچم ناراستی در جامعه بلند شود!

پیامد جدّیِ آن دسیسه، تولید"نوعی بحران معنا" و مخاطره ی زوال اندیشه و افول تمدن خواهد بود. چراکه «انهدامِ گسترده؛ با پوشیدن لباس های بخصوص شروع نمی شود؛ نسل کشی و شرارت و تبعیض و احساس بی تعلقی و... همواره با زبان و کلمات آغاز می شود. (شافاک؛ فرزانگی در عصر تفرقه، ص 59)»

به هر حال، دوستی و همکاری و مهربانی و همیاری؛ از مهمترین خواص زندگانی اجتماعی اند و هر وقت و هر جا که تعدادی از افراد بشری گردهم آیند در قالب ایجاد رابطه ای معنوی یک نوع وحدت و همسانی می آفرینند.

فهم منطق درونیِ این وحدت معنوی از دسترس عقل و منطق معمولی خارج است و «به سان سکه های ضرب شده در یک دوره؛ به موجودیت و عمر خود ادامه می دهد... (روریش؛ سیاست به مثابه علم، ص147)»

 این گنجینه ی معنوی؛ دربردارنده ی مناسب ترین بن مایه ها برای ورز دادن ذهن نوبالغان و فهم و درک درست آن ها از خصال خویشتن است تا بر اثر مَکرِمُکرَر و دائم دیجیتالیسم؛ راه را گم نکنند.

جالب تر از همه این است که در فرهنگ سیاسی ایرانیان، این بخش از «خصلت تمدنی[صرفا] توسط آموزگاران به کودکان انتقال می یابد... (ثرینگ؛ سروران ماشینی...، ص125)»

نا آشنایی با مقتضیات فرهنگ سیاسی؛ موجب خواهد شد که توجیه و توضیح اندیشه ی دینی برای درک ماهیت  امر دیجیتال و تأثیر آن بر فرامین دل!  فاجعه های جبران ناپذیر بیافریند....

به جای سخن آخر

آن فیلسوف و تاریخ نگار پر آوازه، با نگرانی نسبت به هجوم ماشینیسم و از بین رفتن عوامل تسلی بخش؛ پرسیده بود:

« به من بگویید:

  •   زندگی برای شما چه معنایی دارد؟
  • سرچشمه ی الهام و انرژی شما چیست؟
  • دین چه کمکی- اگر کمکی هست- به شما می کند؟
  • ... »

پاسخ موهانداس کِی. گاندی که تأمل بر انگیز است از این قرار بود:

« دوست عزیز در پاسخ به نامه ی شما

  • زندگی شعله ای است از وجود الهی
  • دین و اخلاق در نظر من مترادف هستند
  • تلاش برای نیل به حقیقت و کمال، مرا سراپا نگه می دارد

تسلی و دلخوشی من، در خدمت به همه ی موجودات زنده نهفته است، زیرا ذات الهی سرچشمه ی همه ی حیات است....( ویل دورانت؛ در باره ی معنی زندگی، ص 102)»

نتیجه اینکه در جامعه ی انسانی؛ در واقع دست یابی به  زندگانی فضیلت مند؛ با هر زبان و لهجه و در هر کجا از کره ی خاکی، صرفا از رهگذر تفکر و احساس و خدمت به هم نوع و...، امکان پذیر است. همان جامعه ی انسانی که «رابطه ی معنویِ مخصوصی، نفوسِ آنها را به هم مرتبط ساخته! و از اتحاد آن ها، یک وجود عالیتری ظاهر می شود. ( اشپنگلر؛ فلسفه ی سیاست، ص 28)»

مکان و زمان ترسیم نقشه ی راه رسیدن به گنجِ همدلی و رابطه ی معنوی و پیوند جان ها؛ کلاس درس ماه مبارک یا آزمایشگاه آماده گی برای زندگانیِ فضیلت مدار؛ است. مدرسه ای شبانه روزی که نه تنها لذَّت سَحَر بلکه حتی اندکی چُرت زدنِ قبل از افطار!!! نیز در آن؛ امکان رشد همه جانبه برای دستیابی به جامعه ای بهتر و انسانی تر را فراهم کرده اند.

پی نوشت:

[1]: منظور از عقل فطری اشاره به «توان تکوینی انسان برای شناخت است.... و می توان با کاربرد منطق به عقل ابزاری مستدل و مستند تبدیل کرد....(سیف زاده؛ نظریه پردازی در روابط بین الملل...،ص، 1)»

[2]: برخی نویسندگان با بررسی قصه های علمی تخیلی، از جمله کتاب جزیره ی اسرار آمیزِ ژول ورن، سلطه ی علم بر طبیعت را نشان داده اند« گروهی در آنجا کوشیدند از طریق دانش، طبیعت را با تولید ابزارهایی تسخیر کنند. اما نیروی مرموزی خارج از حیطه ی علم قرار دارد...؛ این داستان همچون معمایی نیست که معنایش برای همیشه کشف شود، و معنای واحدی ندارد که به واسطه ی تعبیر آشکار گردد،... (بشیریه؛ نظریه های فرهنگ در قرن بیستم، ص39)»

[3]:« اندیشه،[امر] فی نفسه نا محسوس، جامه ی محسوس جمله را به تن می کند و قابل فهم می شود. هرجمله جلوه ی زبانی اندیشه است....( خالقی؛ قدرت، زبان، زندگی روز مره...، ص74)»

[4]:« انگیزه، صفتی پایدار و باثبات از شخصیت انسان، و آمادگی برای رویارویی با مشکل، و آزمودن پدیده ی نو و عرضه ی بهترین روش انجام کار است. (ماندانا سلحشور؛ کودکان و رفتارهای اجتماعی، ص200)»

[5]:« telepathy [ انتقال و ارتباط فکر از راه دور، دورآگاهی] خواندن افکار دیگران...؛ که نمی توان با نظریه های موجود یا فقط بر اساس "تصادف" توجیه کرد. (شاملو؛ مکتب ها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت، ص57)» هر چند پدیده هایی از این سنخ؛ هرگز با  نظریه علیَّت و منطقِ ارسطویی قابل فهم و درک نیستند؛ اما وجود آنها را نیز نمی توان انکار کرد.

[6]:« کارکرد گراییِ تجربی، الگویی در سیاست های مقایسه ای است که به نقش یکپارچه کننده ی مذهب اشاره دارد...( قوام؛ سیاست های مقایسه ای، ص 55)»

[7]:« دورکیم معتقد بود: اگر جامعه شناسی به درد بهبود حال اجتماع نخورد، به یک ساعت زحمت کشیدن هم نمی ارزد.... هر کلمه باید مستند به پدیده ی مشاهده شدنی باشد. هر مفهوم با واقعیت هایی که می توان آنها را از راه آزمایش ایجاد کرد مربوط باشد.( آرون؛ مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، ص469)»

جانباز دکتر سیدمهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi