جمعه 13 تير 1399 , 12:10
یک بلیط زیارت مشهد!
فاش نیوز - امشب از دور زائرت شده ام
شب مولودی ات امام رئوف
راه دادی به صحن خود یعنی
من بینام را بنام رئوف؟!
السلام علیک عطر بهار
السلام علیک لاله و یاس
السلام علیک یا روحی!
السلام علیک یا احساس!
گفته بودی که روسیاهان را
می بپذیری و درب ها باز است
به جوادت قسم که این وعده
با من روسیاه دمساز است!
با دلی روسیاه آمده ام
من درمانده، خسته، بی سر و پا
تو به اعجاز عشق خود ای جان
سروری کن، به داد رس آقا !
یک دل آورده ام پر از غصه
یک دل خسته و ترک خورده!
آب از صحن تو طلب کرده
چون گلی تشنه، سخت پژمرده!
می نشینم میان صحن طلا
روبرویم نشسته ای بی شک
نیست شایسته این دل اما تو
در به رویم نبسته ای بی شک
آمدم تهنیت تو را گویم
می پذیری از این حقیر آقا؟
به جوادت ببخش و عفوم کن
گرچه من دیر آمدم اما
دل من سخت تنگ مشهد توست
منتظر بهر رد امضایت
بزن امضا، بزن که با پا نه !
به سر آیم به پای پاهایت!
دلخوشیمان فقط تماشایِ
بارگاه طلایِ مشهد و بس!
دلخوشی را نگیر یا سلطان!
هست دل مبتلای مشهد و بس!
حسرت کربلا به دل مانده
تو ز ما رخ نگیر دلبر طوس!
تو همان کربلای ایرانی
دستمان را بگیر دلبر طوس!
شب میلاد، هدیه مرسوم است
نزنی بر دلم تو دست رد !
یکی آمد در دلم را زد
این بلیط زیارت مشهد...
********************************************
بارها رفت دلم عازم مشهد بشوم
لیک پا خسته و دل خسته! و توفیق نبود!
بارها با همه عشق صدایم کردی
ولی افسوس ز شایستگی افسوس! چه سود!
جای آن بود که در صحن طلایی حرم
اشک ریزان برسم. سر بگذارم به سجود
عشق را در حرمت خوب تنفس بکنم
که کجا بهتر از آن صحن تو در چرخ کبود؟
در حریم تو همه معجزه ها آسان است
زائران غرق عنایت. همه سرشار ز جود
هرچه بر درب وصالت به دعا کوبیدم
دل بی معرفتم در به پریدن نگشود
روز میلاد گذشت و من جامانده!... بگو
راز امضا زدنت بهر ملاقات چه بود؟!
شاعر شهید گمنام
باشد که شفاعتمان کنی...
12/04/99
یه عده تا شعرتو خوندن رفتن تو حوض جای ماهیها دارن بق بقو میگن .
عجب افراد بی احساسی هستند چرا اینگونه نظرات سخیف را ذیل چنین کلامی سرشار از عشق و ولایت منتشر کردید؟ بگذارید این افراد به سایت های هم نظر و هم حال خودشان مراجعه کنند که حرفهای هم جهت با احوال سخیف خودشان خریدار دارد جذب شوند.اینها اهل هدایت و بشارت نیستند.
جناب حافظ فرمود:
ایکه از کوچه معشوق ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
مدعی خواست که آید به تماشا گه راز
دست غیب آمد و بر سینه نا محرم زد
در آخرین سفر به مشهد مقدس بنابر تشویق اداره که برآورد طرح پروژه ای را با تغییر سازه ای از 120 میلیون تومن به 40 میلیون تقلیل دادم با خانواده قسمت شد اما وقت برگشت همسرم تا خانه اشک ریخت که میخواهم در شهر مشهد کنار حرم مطهر زندگی کنم. خانواده به خانه رساندم و تنهایی به مشهد برگشتم و آنچنان وسیله مهیا شد که دو هفته بعد از آن همراه خانواده با کامیون خاور و اسباب و اثاثیه در راه مشهد بودیم و بحمدالله نعمتی بسیار عظیم به اندازه آرزوی تمام ملائک و انسانهای وارسته نصیبمان شد. گرچه زندگی در شهر مشهد سخت است اما مجاورت با حرم مطهر تمام سختیها را همانقدر آسان کرده است. از طرف دوستان فاش نیوز و ایثارگران معزز نایب الزیاره هستیم التماس دعا داریم.
اما عاشق با پا و سر به زیارت نرفته بلکه با اخلاص دل زیارت میکند و دلخوشی فقط قرار گرفتن در پرتو انوار مقدس حضرت و غرق نور الانوار شدن است.