دوشنبه 23 اسفند 1400 , 11:23
حرفِ مردم
مریم عرفانیان
همراه چند نفر از خانمهای همسایه، کنار در حیاط مشغول صحبت بودیم. پسرم تا سر کوچه آمد؛ ولی همین که چشمش به ما افتاد، راهش را کج کرد و از در جنوبی به خانه رفت. از کارش متعجب شدم!
وقتی به خانه رفتم، با دلخوری پرسیدم: «چرا پیش ما نیومدی و احوالپرسی نکردی؟ چرا مستقیم از در حیاط وارد نشدی؟»
آرام جواب داد: «نمیخواستم از اون در بیام؛ چون مجبور میشدم دوستای شما رو ببینم.»
گفتم: «چرا مادر؟! مگه چی میشد؟ فکر نمیکنی با این کار مردم بگن پسر خانوم صالحی از آدم به دوره؟» صدای حسین در گوشم پیچید: «حرفِ مردم مهم نیست مادر جان. شاید زنهای همسایه راضی نباشن حین صحبت، بین خودشون من رو ببینن. یا ممکنه حجابشون رعایت نباشه، شرمنده بشن و من هم مرتکب گناه.»
هیچ فکر نمیکردم پسرم آنقدر بزرگ شده باشد که به چنین مسائلی اهمیت بدهد!
خاطرهای از شهید غلامحسین صالحی
راوی: مادر شهید