شناسه خبر : 89238
چهارشنبه 25 اسفند 1400 , 10:55
اشتراک گذاری در :
عکس روز

روایتی از روحانی شهید مجتبی ابوالحسنی ؛ منتظر واقعی

یک پایش جبهه بود و یک پایش حوزه علمیه و یک پایش هم بسیج مسجد محل. آن قدر فعال و پر جنب و جوش بود که می‌ترسیدم نتواند به درس‌هایش برسد.
دفعه آخر که می‌خواست به جبهه برود، کوله‌پشتی‌اش را باز کردم تا برایش کمی ‌خوراکی بگذارم دیدم پر است از کتاب و جزوه.
بعدها گفتند دروس چندین سال حوزه علمیه را همین‌جوری خوانده و در امتحانات هم قبول شده.
آخرین تماس تلفنی را که گرفت ازش پرسیدم پس کی می‌آیی؟
گفت: ان‌شاءالله انقلاب مهدی(عج) خواهم آمد.
***
روحانی شهید مجتبی ابوالحسنی در سال 1345 درخانواده ای متوسط و مذهبی چشم به جهان گشود. وی دوران تحصیل خود را با موفقیت‌های چشم گیر به پایان رسانیده و در دوران دبیرستان نیز به فعالیت در انجمن اسلامی‌مدرسه می‌پرداخت.
در دوران انقلاب نیز همراه برادرش در فعالیت‌های انقلابی و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و شبانه اعلامیه‌های امام را در منازل محل پخش می‌کرد تا کسانی که نمی‌توانند در راهپیمایی‌ها شرکت کنند از این طریق با اهداف و برنامه‌های امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی‌آشنا شوند.
مجتبی در اولین روزهای تشکیل بسیج مسجد علی بن ابیطالب(ع) به عضویت بسیج در آمد و در مدت کوتاهی به عنوان یکی از اعضای مؤثر و فعال شناخته شد به گونه ای که پس از مدت کمی‌به عضویت شورای مرکزی پایگاه بسیج درآمد.
از خصوصیات بارز اخلاقی و رفتاری شهید که در وی بسیار مشهود بود، کوشش و فعالیت بی‌ریا و دقیق او در همه عرصه‌های زندگی بود. او هم در درس و هم در فعالیت‌های بسیج و هم در خانواده چنان با دقت وظایفش را انجام می‌داد که هرکس کاری به او می‌سپرد مطمئن بود که آن کار به نحو احسن و در زمان خاص خودش انجام خواهد شد.
مجتبی در خانه هم بسیار فعال بود و تقریباً تمامی‌کارهای بیرون از خانه و خرید را به‌عهده داشت چرا که پدرش مریض بود و بیماری قلبی داشت و او هم اجازه نمی‌داد که مادرش برای انجام این‌گونه امور از خانه بیرون برود و بخواهد آنچه خریده است را به تنهایی تا منزل بیاورد.
مجتبی بعد از اتمام تحصیلات دبیرستان وارد حوزه علمیه قم شد و در مدرسه امام صادق(ع) مشغول تحصیل علوم دینی گردید. تقید خاص مجتبی به انجام فرائض و احکام موجب تلاش او برای شناخت ارزش‌ها و احکام اسلامی ‌شده بود لذا به همین دلیل بهترین مسیر برای ادامه راه را در حوزه علمیه دید.
مجتبی در طول دوران زندگی خود، سادگی و قناعت را سرلوحه برنامه‌های خود قرار داده بود و تجملات زائد را نمی‌پسندید و نسبت به استفاده از نعمت‌های الهی دقت خاصی داشت.
پس از آنکه آتش جنگ شعله گرفت و دشمن بعثی به خاک ایران تجاوز نمود، مجتبی نیز همراه تعداد دیگری از دوستان طلبه‌اش راهی جبهه‌های نبرد شدند.
مادر ابتدا با رفتن مجتبی مخالف بود و می‌گفت: تو هنوز 16 سال بیشتر نداری اما مجتبی با اصرار زیاد و بیان اینکه اکنون وظیفه است و اگر کسی امام خمینی(ره) و انقلاب را قبول داشته باشد، باید به جبهه برود و کسی هم نباید مانعش بشود، توانست رضایت پدر و مادرش را کسب کند.
او در طول سه سال حضورش در جنگ، بیش از هشت بار به جبهه اعزام شد و هر بار نیز در عملیاتی موفقیت‌آمیز شرکت می‌کرد به امید اینکه روزی نوبت او هم بشود که با بدنی غرق به خون و سری که در آغوش مولایش هست، با شهادت از این دنیا به جنت نعیم وعده داده شده الهی برود.
هر بار که می‌خواست به جبهه برود، کوله‌بارش را پر از کتاب و دفتر می‌کرد و با خود به جبهه می‌برد تا در آنجا به مطالعه درس‌هایش بپردازد و از دروس حوزه غافل نباشد. هنگام امتحانات هم که می‌شد، خودش را می‌رساند و بدین طریق دروس چند سال حوزه را در سنگر و میدان نبرد، مطالعه کرد.
شهید مجتبی ابوالحسنی قبل از اینکه بخواهد به جبهه برود و شربت شهادت را بنوشد، برای خانواده و دوستان و به‌خصوص برای ما که هیچ خاطره ای از او و یاران و همرزمانش نداریم وصیت‌نامه‌ای نوشته است که قسمت‌هایی از آن بدین شرح است:
«من خداوند را شکر می‌کنم که چنین توفیقی به من عطا کرده تا بتوانم در جبهه‌های حق علیه باطل شرکت کنم و در این راه بتوانم قدمی‌هرچند کوچک بردارم. شما از شهادت من به خود هیچ ناراحتی راه ندهید زیرا شهید جوارالله است و در لقاء اوست. چه سعادتی از این والاتر که در راه او جان فدا کنیم.
خداوند انسان را در دنیا مورد آزمایش قرار می‌دهد و خوش به حال کسی که با سرافرازی از این آزمایشها بیرون بیاید ... و حال موقعی است که باید به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع) لبیک بگوییم و به جبهه‌ها برویم و ادامه دهنده راه شهدا باشیم».
آخرین توصیه شهید‌
«وصیت من به شما این است که در کارهایتان خدا را ناظر بر اعمال خود بدانید زیرا او بیناترین هوشیارهاست.
ما بیشتر نسبت به عیوب خود غافل هستیم و نسبت به عیوب دیگران خیلی دقیق و بیشتر انسان دوست دارد با کسی رفت و آمد کند که با او در عیب‌هایش مدارا کند و کسی که انسان را به عیب‌هایش متوجه کند چون برای انسان تعهد آور و مسئولیت‌پذیر است، انسان از او دوری می‌کند در حالی که امام علی می‌فرمایند: «از جمله عیب‌های آدمی ‌این است که عیب‌هایش بر او
پنهان باشد».

منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi