شناسه خبر : 91920
یکشنبه 09 مرداد 1401 , 12:16
اشتراک گذاری در :
عکس روز

امروز حیفا؛ فردا تل‌آویو

عادل علی‌نژاد طیبی
خدعه! عادت نامردان. خنجر از پشت. نارو‌ زدن. کلک. فریب. رذالت. پستی. درست شش روز بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸. خدعه اول: حمله جنون صدام به جنوب ایران. اشغال خاک به امید اخذ امتیاز برای تخلیه خاک. خدعه دوم، در ادامه خدعه اول: تیری در تاریکی. شاید به هدف خورد. در نتیجه تمرکز نیروها در جنوب و نبود نیرو در غرب؛ راهی کردن نیروهای مجاهدین خلق برای تصرف تهران. از سمت غرب با پشتیبانی غرب! ابتدا پشتیبانی هوایی: بمباران! باران بمب. باران رذالت. باران کثافت. بمب گاز خردل. گاز اعصاب. رقص رذالت. نمایش جنون. آوارگی مردمان. درد و رنج دامنه‌دار در سال‌های آتی. در نسل‌های آتی. قلب‌های ایستاده. چشم‌های مبهوت. بیچاره بازماندگان. درد سالیان عایدی اینان. سرفه‌های گاه‌گاه. سرطان‌های بی‌گاه. اعصاب ناآگاه. جنون غیر ارادی. نمایش صبر خدا. شنیدنش نیز دشوار. تحملش جانکاه. دریای دردی ناتمام. انتهای این دریا ناپیدا. کو غیب؟ کو ظفر؟ تا کی درد؟ تا کی رنج؟ خدایا مددی. رحمی. هم‌چنان باران! از بمب. بی‌رحم. دیوانه‌وش. شیطانْ؛ نظاره‌گر. نگاه موزیانه. لبخند مرموزانه. نظاره‌گر رذالت شاگردان. آماده تحویل. مردمْ بی‌پناه. بی‌دفاع. زمین سوخته تقدیم به مجاهدین خلق!
مجاهدین خلق: نامِ آشنا. پر از رذالت. خالی از شرافت. پر از توهم. خالی از تفکر. ساده‌لوح. سهل‌انگار. گو بیشتر مجاهدین «حلق» باشند تا «خلق». انگار که با حرف شود خاک فتح کرد. هر چقدر موزون‌تر؛ فتوحات بیشتر. «امروز مهران، فردا تهران»! همین قدر عجول. همین‌قدر بی‌تاب. بی‌تابی! عادت کم‌حوصله‌ها. عادت خام‌ها و ناپخته‌‌ها. عادت دست‌پرورده‌های زجر نکشیده و میدان ندیده. عادت همه چیز را آماده دیده‌ها. 
 رجوی!: فرمانده عجول. فرماندهی عجولانه. اعلام پیروزی قبل از پیش‌روی! اعلام پیروزی قبل از پیروزی: «بر اساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید!» آغاز حمله. برق‌آسا. سریع. حرکت راحت. بدون دغدغه. سلسله‌وار: قصر شیرین. سرپل ذهاب. کرند‌ غرب و نهایتا اسلام‌آباد غرب. نمایش دوباره جنون. نمایش غربی‌گری مترادف با وحشی‌گری! کشتار بیمارستان اسلام‌آباد غرب. قتل‌عام مجروحان. سوزاندن اجساد. به آتش کشیدن. گویی کربلا. دوباره بیچاره بازماندگان. از بین رفتن مدارک پزشکی مجروحان. اختلال در روند درمان. یکه‌تازی جنون. شتاب فزاینده درد. رنج. واژگان ناتوان از وصف. هم‌چنان پیش‌روی. به سمت کرمانشاه. ۳۰ کیلومتری غرب کرمانشاه. نقطه عطف. دگرگونی صحنه نبرد. برنامه‌ها همیشه درست از آب در نمی‌آیند. عقلِ نورپایین فقط جلوی‌ پایش را می‌بیند. سقوط در اوج رذالت. نصیب منافقین. دیگر بس. اکنون غیب! نوبت امداد. امداد غیبی. آشنای غیب‌باوران. «تنگه چهارزبر»! محل دیگرگونی صحنه نبرد. چرا می‌گویی غیب نگارنده! گردان بنی‌هاشم تیپ قائم (عج) سمنان در حال برگشت از جبهه؛ اتفاقاً! چند ساعت قبل از رسیدن منافقین به تنگه چهارزبر اینان به آن‌جا می‌رسند. مطلع می‌شوند. سنگر می‌زنند. مقاومت می‌کنند. مجاهدین را کند می‌کنند. شوک می‌کنند. گویی گرفتار در باتلاق. پیش‌بینی نشده! تو گو اتفاق. من گویم دست غیب. غیب ناباوران را هر چه گویی باور نکنند. اصلا نگو؛ معجزه کن! باز گمان تردستی برند. چنان که به عیسی (ع)، به موسی (ع). چنان که دیگر پیام‌آوران. بگذر نگارنده! توقف در‌چهارزبر. فرصت بازیابی. فرصت آمادگی به نیروهای خودی. ستون مجاهدین در سد معبر رزمندگان. مقاومت رزمندگان؛ جانانه! عقب‌گرد مجاهدین؛ ذلیلانه! انجام وظیفه به بهترین نحو! نوبت صیاد می‌شود! صیاد دل‌ها! صیاد شیراز! صیاد شیرازی! سلام فرمانده! وارد میدان شو! عملیات شروع می‌شود. هلی‌برن نیروها به پشت ستون مجاهدین. آفرین فرمانده. محاصره مجاهدین دو طرفه می‌شود. گویی وارد گونی شوند. درش را گره زنند. حالا ظفر. نصرت. پیروزی. اکنون هم پیروزی. بیش از سی سال پیروزی. عقب‌رانی تاکنون. چرا نگارنده؟ از «امروز مهران؛ فردا تهران» رسیده‌ایم به «امروز حیفا؛ فردا تل‌آویو»! چه می‌گویی سائل؟
منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi