شناسه خبر : 98156
چهارشنبه 13 ارديبهشت 1402 , 12:10
اشتراک گذاری در :
عکس روز

زاهدنمایی شاهانه، مبارزه با باسوادی!

امروز؛ مولود پاچه وَرمالیده ی تکنیک و روح بوالهوس، با راندن بخشی از نسل وب « به سوی هرچه غیرخودی است (مدپرستی، بیزاری از خود، اتکّاء به غیر)» و ایجاد مزاحمت! قصد کشته گیری...

فاش نیوز - بانام و یاد خدا؛ از دهه 1990  به این سو نوعی جدید از شاکله ی رفتاری در زندگی روزمره آغاز شد. این تجربه، تعادل در الاکلنگِ دخل و خرج و رویکرد به تلاشِ علمی و اقتصادی را دگرگون کرد!

به تدریج و با تولد «فرهنگِ مجاز واقعی و پیدایش جهان نو(1)» از این بی توازنی! ابزارِ شانه زنی بر «کاکُلِ پول(2)» ساخته شد! و برخی از نوجوانان و جوانان به «پریشان کردن سر زلف سیاه» رهنمون گشتند!

امروز در این نامعادله، فضای مجازی که زمان و مکان نمی شناسد؛ مثل «بچه ای لوس!»  و بی ادب، سرخوشانه و بدون اجازه! به همه جای جهان سَرَک می کشد و با وایرال ناهمترازی! اَلم‌شَنگه ای برپا می کند که بیا و ببین.

چنان که مشهود است «این آقای جوانِ از خود راضی (3)» از رهگذرِ:

  • شالوده شکنی؛
  •  اهانت به امور قدسی؛

 و «زیر پا گذاشتن قواعد محرمات دینی(4)»! درحال «تدارک یک نادانیِ قاهر (5)» است.

در این جستار، می کوشیم توجه رجال سیاسی و مدیران اجتماعی را به یک «روح بوالهوس!»که دیری است به بدن تکنیک دمیده شده! جلب کنیم.

اوج نگرانی از قدرت تهدید کننده! و ویرانگرِ این شَبَحِ ترسناک، هنگامی است که:

اولا: دست متدینین به دلایل قابل بحث! از هراقدامی کوتاه است؛

ثانیا: برخی مدیران نابالغ  سیاسی و اجتماعی را کَکِشان هم  نمی گَزِه!

مفروض است:

«زاهدنمایی شاهانه(6)» و «نبردِ بینِ گفتار و کردار» و به هم خوردن توازنِ میان دو عنصرِ:

  • نزاکتِ رفتار؛
  •  اقتصاد سیاسی؛

 رویکرد به زندگانیِ فرهنگ محور را به مرحله ی بحران گسست (بودن یا نبودن آموزه های دینی/ دانش آموزی) می رساند.

به قول «اسلامی ندوشن»« در کشوری که در پیوند با تاریخ، کهن فرهنگ، و در برخورد با دنیا ی تجدد، نوفرهنگ[می باشد] بازار هنگامه به نوع دیگری گرم است.»

فرضیه:

الف: دیجیتالیسم از بی اعتمادی و بی اعتقادی؛ برای تابو شکنی و قطعِ برخی ازدرختانِ سرسبزِ اندیشه ی دینی "چکش نشانه زنی!" می سازد.

ب: مفاهیم «نزاکتِ رفتار و پلیسِ گفتار» و رویکرد به علم! درجهان اجتماعی(جامعه و فرهنگ) درحال کم رنگ شدن است.

ج: نبردِ بین حرف و کردار! بر اعتماد نسل وب به «عملِ حکومتی گری» تأثیر معنا دار خواهد گذاشت.

در ابتدا شایسته است یادآور شویم که «روح اجتماع، روانشناسی مخصوصی دارد که دانستنِ آن برای رجالِ سیاسی و مدیرانِ اجتماعی! از ضروریات است؛(اشپنگلر؛ فلسفه ی سیاست، ص، 29)» و با روح بوالهوس تفاوت دارد!

 روح بوالهوس، به صورتی اسرارآمیز «در آغوش یک تمدن کهنه ی دیرین سبز شده» و با ایجاد «تراکم سیاه چاله ی اطلاعاتی» درحال فاجعه آفرینی است.

 این سیاه‌چاله، حتی دختری بالغ را ترکِ موتور می نشاند تا موی بر باد دهد و مفاهیم حریم و حیا و شرم و شأن و محرم و نامحرم! را درفرایندی «تابو tabou» شکن، لایک کند!

به راستی که جولان این شَبَحِ چرب زبان در کوچه و خیابان و مدرسه و دانشگاه، ترسناک و هراس انگیز است.

یک ریشه از شکلِ نوین تابوشکنی؛ در نابسامانیِ اقتصادِ سیاسی و ریشه ی دیگر آن در ضعفِ فرهنگی قرار دارد. این نابسامانی و ضعف، حاصل ترویج عملیِ مبارزه با باسوادی و زاهدنمایی شاهانه است!

 یعنی همان تغییر و تحولی که احتمال دارد جامعه را از «محور فرهنگی» خارج کند!

و این درحالی است که با نگریستن از مکانی بالاتر از "گنبدِ گیتی" به قلمرو سرزمینی و کشور ایران «یک فرهنگ معظم با نیروی شگرف؛ سربرآورده از خاک وطن» و مبتنی بر الهیات سیاسی و تلاش و تعاون دیده می شود!

 دراین منظره ی تماشایی و شکوه بی بدیل «اشارات نوربخش» و حرکت هایی وجود دارد که تاکنون« هیچ چشم بصیرتی به کنه آن پی نبرده است.»

اما مردمان در این مرز پرگهر؛ پس از تَردِ حکومت ناروای طاغوت و دفع هجوم خصم دون! بار دیگر در معرض گرفتاری در گردابی اند که «کاستلز» آن را فرهنگِ مجازِ واقعی توصیف کرده است!

اهل نظر از طایفه ی انصاف گواهی می دهند که چگونه در حکومت ناروای طاغوت، رجال سیاسی و مدیران اجتماعی و رسانه های رسمی (رادیو و تلویزیون و مطبوعات و...) با شوق و شعف اعلام می کردند که «بشارت بَر به کوی می فروشان/ که حافظ توبه از زهد ریا کرد!»

و هزینه های گزاف تعیُش و ترقُصِ "جوّگیران داخلی و مهمانان خارجی" را نیز سلطان و سلطان بانو (کلید دار خزانه) تأمین می کردند!

در آن دشت بی فرهنگیِ مساعد برای رشد علف هرز! از رفتار موهن و جلف و الفاظ ناشایست، قبح زدایی شد ... و «قضایا با چنان سرعتی جلو رفت که پدر بزرگ و پدر و نوه، هر سه در یک مجلس [حتی] به تماشای فیلم های آنچنانی نشستند و در باره ی آن به تبادل نظر پرداختند.»

ولی آن «فصلِ زمستان فرهنگ و زاهد نماییِ شاهانه» با همت ملت بزرگ ایران به آمدن « بهارِجان ها» منجرگشت.

 و جامعه که  درآن به قول «فوکو»، «گفتارها بی حجب و حیا، تخطی ها آشکار، و بدن ها عریان ...؛ جلوه نمایی [می کردند]» دوباره با خصال خویشتن پیوند خورد.

به راستی، سلطانِ مبتلا به «عشقِ کافرخو آن تکبر ازکجا آورده بود!» که در ایوانِ کاخ زمستانی! ملاحظه ی اقتضائاتِ مرام و منش و شأن و شرف و غیرت تاریخی و تمدنی ایرانیان را نمی کرد. ...

 پس ازاعجازِ فرج بعد از شدت؛ این ایوان آینه ی عبرت شد!

امروز؛ مولود پاچه وَرمالیده ی تکنیک و روح بوالهوس، با راندن بخشی از نسل وب «به سوی هرچه غیرخودی است (مدپرستی، بیزاری از خود، اتکّاء به غیر)» و ایجاد مزاحمت! قصد کشته گیری دارد!

درحالی که حتی بعضی اندیشه ورزان غربی نیز فرایند عادی سازیِ ولنگاریِ غرب مآب! را «بدنامی و لکه ی ننگ(7) یا قرار داشتن زنان جوان در معرض زل زدن های دیگران/ پروسه ی آزادی و رهایی روز افزون ...،(8)» توصیف کرده اند! ولی شبکه ای ساخته شده که درآن «متصدیان حقوق می گیرند تا به کسی که راز خصوصی ترین روابطش را بیان می کند گوش فرا دهند!»

و گویی منفعت حاصل از این تجارت کثیف درحدی  است که« حتی برخی گوش اجاره می دهند!»

در همین راستا فرانسه تا ابد شرمنده ی حریم و حیا خواهد ماند، زیرا:

درتبدیلِ حداقل یک دست آورد دانش بشری یعنی «سیستم مینیتل MINITEL  (تکنولوژی آزادی) به وسیله‌ی ابرازِ رؤیاهای فردی و ...(کاستلز؛ عصر اطلاعات، جلد1ص400)» پیشگام حریم سوزی و حیازدایی شد، و جهان اجتماعی را با «بزرگترین آزمایش عمر خود» روبرو ساخت.

نتیجه ی آگاهی از:

  •  پیامدهای سیلِ در شُرُفِ جریان!
  •  آنچه را که «آینده در آستین دارد (9)»

و درک و فهم درست ازمعنای کنترل و مدیریت اجتماعی؛ و توانایی ذخیره اطلاعات و هرج و مرج و آشوب دیجیتال محور! ترسیم هوشمندانه ی نقشه راه و آرامش روحی و روانی جامعه و فرهنگ است.

تعلل در ترسیم این نقشه! بر پالایشِ گفتاری و شاکله ی رفتاری تأثیر معنا می گذارد؛ به خصوص امروز که دو نوع مکملِ سوخت نیز یافته است:

  • تابوشکنی از رهگذر «تکنولوژیِ بدن!»
  • کژکارکردی برخی کاگزاران تاجرپیشه ی دولتی!

این مکمل ها! جامعه و فرهنگ را در معرض مسئله ی اجتماعی نوین یعنی آزادی دلبخواهانه یا به تعبیر آرنت «خودکامگی آزادی/ رهایی از لباس و تولید مثل(10)» قرار داده اند!

یکی از عناصر شتاب زا در این رهایی و غوغایِ بهانه ساز برای رگبار تبلیغات علیه عمل حکومتی گری با رنگ دین! لجام گسیختگی قیمت ها آشفتگی اقتصادی است.

 اهمیت کاکُل افسونگر پول نزد معدودی بی انصاف! باعث تحمیل چنان هول و هراسی بر زندگی روزمره شده که حتی نشود «فراغتِ باطنیِ لازم، برای درکِ غرض اصلی این درام( داستان) پر هیا هو» را بدست آورد! و در جستجوی راهکاری علمی بود.

چنان که «اسلامی ندوشن» خاطر نشان ساخته؛ حد اقل سه عامل:

  • « شیوع روحیه ی صرّافی؛
  • "بانگ بَهرِ دانگ!" کردن؛
  • چند شغل، چون قطارِ شتردنبال هم کشیدن؛

 خود بخود، خندیدنِ به علم و مبارزه با با سوادی است.»

عنصر شتاب زای دیگر «دانلودهای ناتمام و مداوم [وتعلل در] تخلیه و ترمیم بد افزارها» است که  عمل حکومتی گری در عصر مدرن را در مواردی به سیاست و حکومت درشرق باستان شبیه ساخته! ...

«یکی از اهداف تبلیغات ایجاد ترجیحاتِ ماندگار است.(11)» بنا بر این اندیشکده های علوم سیاسی در امریکا با القای باور ی مبتنی بر «غیر ممکن بودن توافق بر سر ماهیت زیست اخلاقی و فضیلت مندانه» اعتماد نسل نوظهور را به نظم نمادین خدشه دارکرده اند!

و بدون اشاره به زمینه های «افولِ آشکارِ قدرتِ امریکا(12)» با تکیه بر رسانه های نوپدید آن را دارای اقتصاد ی کارامد و کشوری که قادر شده «تمامی ارزش های خود را به طور مشروعی بر دیگر جوامع بقبولاند؛ (13)» معرفی و دل و دینِ بخشی از نسل جدید را به یغما برده اند!

هرچند در آن به اصطلاح اندیشکده ها «مشتی نابخرد! سیاست را نه بر طبق اخلاق و اصولِ آن پیشه، بلکه بر اساس سلیقه و ترجیحات خود تعبیر می کنند(14)» اما «اداره کردن جهنم به شیوه ای کارامد، آن را به بهشت تبدیل نخواهد کرد!»

آنها با مطالعه ی دقیقِ الگوی فرانسه در الجزایر که «مسئله ی چادر موضوع مبارزه ی عظیمی قرار گرفت، ...(15)» و با شناخت بافت اجتماعی و شاکله ی رفتاری ایرانیان، و برنامه ریزی دراز مدت؛ ماهرانه بدپوششی را به:

  • «نقض تعهد به نظم جامعه»؛
  •   آسیب رسانی به همبستگی اجتماعی؛

تبدیل کردند و زمینه سازِ «زیرپا گذاشتن قواعدِ محرماتِ دینی» شدند.

وصد البته لجام گسیختگی قیمت ها! بهانه ای شده، برای توجیه این آتش تازه افتاده بر نیستان!

پایکوبی بر روی حریم و حیا « خود بخود باعث بی نظمی های مادی ای می شود که علی الاصول خودِ زیر پا گذارنده می بایست گرفتارشان شود؛» اما این گرفتاری نصیب صاحبان اصلی انقلاب شده است!

انگار درگیری با مسابقه ی نابرابر رسانه ای درجهانِ نو و به سرعت درحال حرکت؛ شرایط امروز را به نمایشنامه ی موزیکال «دنیا را نگه دار می خواهم پیاده شوم» شبیه ساخته که برخی صاحب نظران بجای ارائه ی راه حل معما ؛ صرفا بر سکوی تماشا گران نشسته اند.

چرایی و چگونگی تسری ولنگاری نوپدید و پایکوبی بر روی حریم و حیا به بدنه ی «جامعه ی خطر پذیر» نیاز به تبیین علمی دارد و راهکار حل مشکله ی هویت (یا عقده ی فکری/ بی اختیاری) را به رجالِ سیاسی و مدیرانِ اجتماعی نشان می دهد! ...

بنابر مطالعاتِ بافتِ اجتماع!  معنای رفتار بدلیل پیروی از قاعده است. « قواعد تنظیمی، رفتارهایی را تجویز یا منع می کنند و عدم پیروی از آنها با مجازات همراه است.(16)»

اساسا کارکرد قاعده ایجاد « تعادل در میان جسم و روح، فرد و جامعه»  وپشتوانه ی نظم اجتماعی و پاسدار حریم و حیا و شأن و شرف بودن است. ...

برای نسل نو؛ این کارکرد بایدتوضیح داده شود،و ارتباط آن با حکمرانی دین محور روشن گردد.

 به عنوان مثال دو پدیده و حرکتِ نوربخش! یعنی:

  • نماز عید فطر؛
  • عملکرد ایرانیان دردوران پر افتخار دفاع مقدس؛

  نشان می دهند که« فرهنگ به غیر از پول، تکیه گاه و بر انگیزنده ی دیگری نیز دارد؛» یعنی اعتماد به تفکر مذهبی وعِرقِ ملی!

در صورت صیانت درست ازاین اعتماد!« برقِ سکّه» هرگزنخواهد توانست از فوران این دو سرچشمه ی قدرت نظام سیاسی! جلو گیری کند.

ریشه ی قواعد پدیدآورنده ی چنین حرکات نور بخش! در اندیشه ی سیاسی اسلام قراردارد؛ و باید در برابر ضربات چکش نشانه زنیِ جنگل دیجیتال؛ کما فی السابق! از آن حفاظت کرد.  

زیرا پس از پیدایش جهان نو  و گسترش فرهنگِ مجاز واقعی! دامنه ی نبردِ بینِ گفتار و کردار به مرحله ی بحث از بودن یا نبودن آموزه های دینی در اندیشه و انگیزه ی بخشی از نسل جدید؛ کشانده شده است. ...

پر واضح است که:« چون گفته شد و عمل نشد! بی اعتمادی می آید، بی اعتمادی بی اعتقادی می آورد، و بی اعتقادی بی مسئولتی، در این صورت هر کسی خود را آزاد می بیند که هرچه خواست بگوید و هرچه خواست بکند. »

نتیجه گیری

 صاحب نظرانِ رفتار گرا با ابتنا بر« نظریه ی یادگیری اجتماعی-شناختی- رفتاریِ آلبرت بندورا(17)» چارچوب تبیینی و نظری مناسبی برای فهم و درک درست از مقتضیات فرهنگِ مجاز واقعی در جهان نو را دراختیار قرار می دهد.

 منطق درونی و اساس این نظریه:

  •  مشاهده؛
  •  تأثیر دیدار بر رفتار؛

و یادگیری از سرمشق است.

«هرچند رفتارهای نظام دهنده از سوی جامعه ایجاد می شوند؛ ولی پس از آنکه درفرد استقراریافتند؛ کمابیش عوامل درونی تعیین می کنند که کدام رفتار به عرصه ی ظهور درآید. »

در این زمینه «بندورا» مثال جالبی زده:

«اگر دانش آموزی به فکر تقلب در امتحان بیافتد، از تصور اینکه آموزگار تقلب اورا کشف کند و نتایج زیانباری برای او به بارآید از این فکر منصرف می شود؛ و به استفاده از دانش خود می پردازد، که این خود، تقویت کننده است! زیرا از این طریق تأیید معلم را ازدست نمی دهد.»

 

حال که عامل درونیِ تقویت کننده ی رفتار! در جهان نو، به جای ایجاد شناخت صحیح و تکریم سواد آموزی؛ به قول «تافلر»« نقشه های شیطانی چند دلال مال اندوز» را سرمشق نسل جدید قرارداده، و«شناخت عَمَلی  بر شناخت عِلمی» تقدم یافته است ضروری ترین عنصر برای« پایداری نظام (18)» تأمین بالاترین سطح از اعتماد می باشد.

بدیهی است عنصر اعتمادیعنی مهمترین عامل پیشگیری از ریشه کن شدگیِ فرهنگ؛ باپول خریداری نمی شود!

و در واقع بی عدالتی! اعتماد سوزترین آفت است. ...

 یکی از روضه خوانان این مصیبت، «وحشی بافقی» است:

زیباتر آنچه مانده ز بابا ازآنِ تو

بَد، ای برادر؛ از من و اعلا از آنِ تو

این تاس خالی از من و آن کوزه ای که بود

پارینه پر زشهد مصفا از آن تو

یابوی ریسمان گسل میخ کن زمن

مهمیز کله تیز مطلا از آن تو

آن دیگ لب شکسته ی صابون پزی زمن

آن چمچه ی هریسه و حلوا از آن تو

این استر چموش لگد زن از آن من

آن گربه ی مصاحب بابا از آن تو

از صحن خانه تا به لب بام از آن من

ازبام خانه تا به ثریا از آن تو

تردیدی نیست که همواره پرورش مغزها بالا ترین پشتوانه و سرمایه ی کشور ها بوده و« هرگاه فقرِ زیاد یا ثروتِ زیاد مستولی بوده؛ فرهنگ در وضع نامساعدی قرار گرفته است.»  به نظر می رسد یکی از دلایل این وضع نامساعد ترویج دیدگاه « فون هایک» در خصوصِ "نظمِ خود جوش" باشد، یعنی:

« بازار؛ تنها روشی است که درآن، بدون دخالت اجباری و خود سرانه قدرت، فعالیت ها با یکدیگر هماهنگ می شود. (19)» [منظور،دخالت دولت؛ دارای حق قانونی اعمال زوراست.]

درنتیجه در بخشی از جامعه این میل ایجاد شده که« آدمی با فلان ویژگی ها باش، فلان نوع لباس را بپوش،یا بهمان نوع غذا را بخور، یاکالای خاصی را مصرف کن، (20)» تارستگار شوی!

ضمن نهایت احترام و ارج نهادن به دستان پینه بسته ی کارگران عزیز و فعالیت بازاریان محترم و سایرفعالان خرده پای عرصه ی اقتصاد؛ به نظر می رسد انتقال دیدگاه « هایک» از اندیشه ی  لیبرال دنیوی به جامعه ی ایران اسلامی؛ و «پیدایش بازارهای سیاه!» نگرش مبتنی بر مبارزه با "بی سوادی" را تبدیل به مبارزه با "باسوادی" کرده است!

 این تبدیل عجیب درقلمرو وکشوری باتمدن کهن و فرهنگ والا وملتی سربلند و اهل علم و دانش؛ محصول تلاش اندیشکده های علوم اجتماعی در امریکا است که از کنفرانس 1940 نیویورک تاکنون بی وقفه به آن می اندیشند!

این واضعان دروغ بزرگ دموکراسی، با تقلیل جهان بینی دینی به ایدئولوژی؛ ملاحظات فرهنگی را به بافت کاملا جدیدی وارد کرده اند تاحوزه ی عمومی  هرروز بیشتر از دیروز با نظم نمادین زاویه پیدا کند.

در این صورت« فُکُلی های فرنگی مَآب و شتر مرغ های ایرانی (21) که خَرمُهرِه را به جای صدف جای می زنند!(22)»  حالتی را  پیش می آورند که« مولوی آن را "شکار سایه" می نامید؛ ابلهی صیاد آن سایه شود ...»

نا گفته نماند که تاریخ معاصر ایران با« وسوسه ی غرب  عجین است! و از این پس نیز ناگزیر سالیان دراز چنین خواهد بود»:

«برای مردم عادی، زمانی دراز، غرب سرزمین کفّار و شیطان؛ و در منظر سردمداران و روشنفکران مرّفه ای که ازلحاظ فرهنگی بی بنیه و فرسوده بودند! سرزمین ثروت و خوشبختی و بهشت موعود! باقی ماند.»

 بجای سخن آخر

بنا بر توهم تمدن تکنیکی « گویی در عالم فقط او و همگنان او وجود دارند!» اما  به قول «هانری کربن» «در سرزمین  فرشته، شکوه قدسیِ شعله ور است.(23)»

 برای "فهمْ تکانیِ افرادی جوّ گیر!" که پا روی حریم و حیاگذاشته و خیال " رقص با گرگها" را در سر می پرورانند! باید گفت که « هیچ کس در دنیا نوبرش را نیاورده» و به بیان سخنگوی وجدان ایرانی: صبرکن، کاین دوسه روزی! به سر آید معدود. ...

حسن ختام،کلام تأمل بر انگیز «اسلامی ندوشن» است:

« در باره ی فرهنگ حرف زیاد زده می شود، ولی حرف داریم تا حرف! این روش زندگی کردن و اندیشیدن، هم باید به مرور جذب شود و هم آموخته شود و آموختن مستلزم  داشتن ایمان  و همّت و وقت و جدیّت است.

بیگانگی با فرهنگ ملّی با سرعت عجیبی گسترش پیدا می کند،  بر سر جبهه بندی و صف آرایی که که در جامعه ی کنونی پدید آمده ، مردم درکوچه و خیابان طوری به هم می نگرند که گویی همه حقی را از هم پامال کرده اند.

بیم آن است ملتی با سابقه ی فرهنگی کهن! به سوی یک دوران بی فرهنگی رانده شود! یعنی همان تغییر و تحول که حرفش امروز در گوش ما! می تواند طنین قصه ی جن و پری داشته باشد.

آنچه آمد، امیدوارم که سوء تفاهم برای کسی ایجاد نکند. تنها یاد آوری است: کسانی در خانه هستند، ولو می خواهیم بهشت بسازیم، کمی آرام تر، لزومی ندارد که سقف بر سر آنها فرود آید. (فرهنگ و شبه فرهنگ، ص8)»

پی نوشت:

«مقصودِ محرمات/ تابو/ تحریم؛ بیان نهاد اجتماعی ویژه ای است که برخی چیزها را از معرض عموم خارج می کند، محرمات دینی از زمره ی فرمان های قاطع اند؛( صور بنیانی حیات دینی،ص411)» و فراتراز اندرزیا ممنوعیتی بهداشتی و پزشکی می باشند.

منابع

  1. مانوئل کاستلز؛ عصر اطلاعات، ج3، ( اقتصاد، جامعه، فرهنگ)
  2. محمدعلی اسلامی ندوشن؛ فرهنگ و شبه فرهنگ
  3. خوزه ارتگایی گاست؛ طغیان توده ها
  4. امیل دورکیم؛ صور بنیانی حیات دینی
  5. فردریش نیچه؛ اراده قدرت
  6. میشل فوک؛ اراده به دانستن
  7. کیت نش؛ جامعه شناسی معاصر،
  8. آنتونی گیدنز؛ چشم اندازهای جهانی
  9. آلن اف چالمرز؛ چیستی علم، درآمدی بر مکاتب علم شناسی فلسفی
  10. هانا آرنت؛ انقلاب
  11. الوین تافلر؛ شوک آینده
  12. هانس جی مورگنتا؛ سیاست میان ملت ها
  13. سید حسین سیف زاده؛ نظریه پردازی در روابط بین الملل مبانی و قالبهای فکری
  14. حسین بشیریه؛ احیای علوم سیاسی، گفتاری در پیشه ی سیاستگری
  15. فرانتس فانون؛ بررسی جامعه شناسی یک انقلاب
  16. حمیرا مشیرزاده؛ تحول در نظریه های روابط بین الملل
  17. سعید شاملو؛ مکتب ها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت
  18. حسین بشیریه؛ تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، لیبرالیسم و محافظه کاری
  19. ریمون آرون؛ مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی
  20. جان استوری؛ مطالعات فرهنگی در باره ی فرهنگ عامه
  21. جمشید بهنام؛ ایرانیان و اندیشه ی تجدید
  22. نیکی کدی؛ ریشه های انقلاب ایران
  23. داریوش شایگان؛ هانری کربن:آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی

|| دکتر سیدمهدی حسینی

اینستاگرام
سلام علیکم، اینهمه سال توفاش نیوزمطالب طولانی مینویسید، اسمتون هم دکتره، چه باری ازدوش جانبازان برداشتید، دایم مطالب شماروفاش نیوزمینویسه، حالایارفیق هستیدیا....، مطالب دیگری اصلاچاپ نمیکنند،
یک مدت بریددیگران بیاند
سلام
برادر عزیز اگر از جانبازان و ایثارگران هستید پس می دانید که همه مسئول دویدن دنبال مشکلات صنفی من و شما که نیستند و این پایگاه خبری هم بخش های مختلفی دارد که هرکس در حد توان و ذوق و احساس مسئولیتی که می کند در امر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت تلاش می کند . همه چیز که معیشت و حقوق نیست. ما مسئولیت های اجتماعی دیگر هم داریم و نباید فقط دنبال مادیات و مطالبه گری باشیم وگرنهبا دیگران چه تفاوتی داریم کهدر جرگه ایثارگران قرار گرفته ایم.
در ضمن اینج هیچ کس جای دیگری را تنگ نمی کند و برای همه مطالب جا هست و مطالبی که در شأن ایثارگران و در جهت رفع مشکلشان باشد منتشر می شود. شما شاید از موضوعی خوشتان نیاید یا از آن سردرنیاورید، پس این دلیل نمی شود که برای دیگران هم تعیین تکلیف کنید. این از مرام ایثارگری بدور است...
سلام علیکم، این جمله درسته؟ (شماسردرنمیارید) این خودبزرگ بینی نیست؟ من نظرم روگفتم ولی آیامرام ایثارگری هست که دیگران رانادان معرفی کنید.چه مشکلی ازایثارگران حل کرده؟
بحث کردن باکسیکه سوادشوبه رخ می کشه، بیجاست، ولی خودبرتربینی شنیدم مناسب نیست، مواظب من های درونی خودبتشیم.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi