11 ارديبهشت 1403 / ۲۱ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 100886
دوشنبه 22 خرداد 1402 , 11:37
دوشنبه 22 خرداد 1402 , 11:37
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
مشکل دقیقا خود رئیسی است!
عبدالرحیم انصاری
انقلاب اسلامی طلیعهی انقلاب جهانی اسلام
آقای احمدرضا بهمنیار
هفتسر اژدها در کنار ماست
یوسف مجتهد
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
از عدالت و انصاف خارج نشویم!
یوسف مجتهد
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
نماز در صف عرشیان
فاش نیوز - در تمام عمرم دیگر هیچگاه زیباتر از آن لبخند را ندیدم. در شلمچه، جلوی سنگر تبلیغات برای نماز آماده میشدم. برای گرفتن وضو آستین پیراهنم را بالا زدم. خواستم با آبتانکری که روبه روی خاکریز بود وضو بگیرم که نگاهم به او افتاد. نوجوانی که پیراهن آبی برتن داشت. کنار شیر آبتانکر، مشغول گرفتن وضو بود. خمپاره درست رویتانکر فرود آمد. از شدت انفجار به سویی پرت شدم. چشم که باز کردم غبار فضا را پر کرده و ترکشی که به پایم فرورفته بود؛ سوشزشی درجانم افکند...
دو نفر مرا روی برانکارد گذاشتند تا به بیمارستان صحرایی نزدیک خرمشهر منتقل کنند. سر برگرداندم، برانکاردی دیگر کنارم داخل آمبولانس گذاشتند. آبی پیراهنش گلگون به خون شده و تای آستینهایش هنوز بالابود! نگاهش انگار به آسمان میان پنجره دوختهشده بود! نمیدانم چه میدید که چهرهاش آنطور شاد بود. نگاه معصومش دلم را لرزاند. در تمام عمرم، دیگر هیچگاه زیباتر از لبخندش را در چهرة کسی ندیدم.
حالا بعد از گذشت سالها، هر وقت برای وضو گرفتن آماده میشوم، از ماندنم حسرت میخورم. او را به یاد میآورم که با وضو، لبخندی به زیبایی شهادت زد و از خاک رها شد. شاید که نمازش را در صف عرشیان بهجای آورد.۱
راوی: سید محمد معینی
ــــــــــــــــــ
۱. خاطره مربوط به سال 61 و قبل از عملیات رمضان است.
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب