شناسه خبر : 104790
یکشنبه 30 مهر 1402 , 10:35
اشتراک گذاری در :
عکس روز

واکنش اسرای ایرانی به پیام امام خمینی (ره) در پذیرش قطعنامه

فاش نیوز - شب آتش بس، بعثی‌ها خیلی خوشحال بودند، تلویزیون عراق صدام را نشان می‌داد که لباس نظامی را درآورده و با لباس عربی در خیابان‌ها بین مردم عراق بود.

کد خبر: ۶۲۴۶۹۵
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۴۰۲ - ۰۶:۳۱ - 22October 2023
 

وقتی تکبیر و صلوات برای افسران عراقی هم ممنوع بودبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «عابدین پوررمضان» از آزادگان دوران دفاع مقدس در خاطرات خود از آن دوران به ماجرای آتش بس و واکنش اسرا و افسران بعثی اردوگاه‌ها به این موضوع اشاره کرده است که در ادامه می‌خوانید.

شب آتش بس، بعثی‌ها خیلی خوشحال بودند. تلویزیون عراق صدام را نشان می‌داد که لباس نظامی را درآورده و با لباس عربی در خیابان‌ها بین مردم عراق بود، مردم هم خیلی خوشحال بوده و پایکوبی می‌کردند.

در اردوگاه هم یه مقدار شکلات آوردند که هر دو سه نفر یه شکلات می‌رسید. ما هم خوشحال بودیم که جنگ تمام شد و با پایان جنگ ما هم آزاد می شدیم اما از طرفی کلمه جام زهر که در پیام امام خمینی (ره) بود برای ما مبهم بود از این جهت ناراحت بودیم.

دوستان در آسایشگاه یک هم شروع کردند به صلوات و تکبیر صدای همه بلند بود هرکس نامی را به زبان می‌آورد و صدای ذکر صلوات بلند می‌شد. یادش بخیر آن شب زنده یاد حاج رضا مزیدی بلند شد و با صدای بلند و رسا گفت: دم به دم بر همه دم بر گل رخسار خمینی تا شهید بهشتی صلوات، صدای صلوات بلند شد.

بعثی‌ها شادی و ذکر صلوات ما را دیدند دقیقا یادم نیست احتمالا نایب ضابط بود آمد پشت پنجره آسایشگاه به ما تبریک گفت و اضافه کرد: شما همش برای مسئولین خودتون صلوات می‌فرستین لااقل برای سیدالرئیس ما هم صلوات بفرستین! رحیم قمیشی که بین دو پنجره دور از دید قرار داشت با صدای بلند و اشاره به سرش (اشاره به عمامه و امام خامنه‌ای که رئیس‌جمهور وقت بودند) برای سلامتی سیدالرئیس صلوات و دوستان با صدای بلند صلوات فرستادن و آن افسر عراقی خیلی خوشحال شد از ما تشکر کرد و رفت، آن شب هرکسی به طریقی خدا را شکر می‌کرد. بعضی‌ها بدلایل مختلف با گریه دعا می‌کردند.

فردای آن روز برای‌مان مهر تربت کربلا آوردند. به هر نفر یک عدد دادند. دقیقا بخاطر ندارم چند روز گذشت، هر شب بعثی‌ها می‌آمدند گیر می‌دادند چرا شما رقص و پایکوبی نمی‌کنید؟ هر شب گیر می‌دادند احتمالا شب عاشورا بود یکی از افسران درجه پایین عراقی آمد پشت پنجره گیر داد و گفت: شما جنگ طلبید چرا شادی و پایکوبی نمی‌کنید؟ زیاد حرف زد در آن حال عبدالکریم بلند شد و گفت: اتفاقاً ما خیلی خوشحالیم و خدا را شاکریم از این‌که جنگ تمام شده، خیلی هم خوشحالیم، افسر عراقی گفت: کو؟ خوشحالی شما کو؟ من خوشحالی در شما نمی‌بینم شما باید پایکوبی کنید با کف زدن و پایکوبی شادی‌تان را نشان دهید، او گفت: نه ما پایکوبی نمی‌کنیم محرم است. ما عزا داریم، فقط با صلوات و تکبیر گفتن خوشحالی و شادمانی خودمان را ابراز می‌کنیم، تا این حرف‌ها را شنید مثل آتش برافروخته شد با عصبانیت گفت: اینجا تکبیر و صلوات حتی برای خودمان ممنوع است، خیلی عصبانی شد و از کنار پنجره دور شد.

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi