شناسه خبر : 105283
پنجشنبه 25 آبان 1402 , 14:00
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ای سرنوشت، نوبت مرا ده برای مرگی با شکوه!

اینک زمان رها گشتن زمین از دست غاصبان اینک زمان رهایی از چنگ دشمنان اینک سلاح، اینک نبرد، اینک جهاد....

فاش نیوز - درود خدا بر گردان‌های محمد عزالدین قَسّام. اینک سلاح، اینک نبرد، اینک جهاد.

ای آفتاب چگونه توانی دوباره تابیدن؟

ای آسمان چگونه تو راست چشم و جرات دیدن.

ای صبر خاکت چگونه نلرزد از خشم و کین؟

سنگت چگونه بماند روی سنگ؟

قلبت چگونه نشکافد ز رنج و درد، از آن ستم ها که روا شد به مردم فلسطین؟

در آن پگاه در آن سپیده دم تیره و سیاه، گرد عزا نشست بر تن هر گل و گیاه، ظلمت فکند سایه بی‌گناه فلسطینی بر روی مهر و ماه.

ایستاده اند استوار مقابل جوخه ترور و چوبه دار، آن قامت های رسا با سرهای بلند.

چونان ستیغ کوه، دل ها قوی، آکنده از سرور و شهد شهادت آوای گام هایشان پژواک صدهزار مرگ با شکوه جلادان خویش را، آن دژخیمان بداندیش را به تمسخر گرفته اند.

آن دلقکان بازی ترور و اعدام، آن دشمنان خلق فلسطین، آن غاصبان قدس، با چشم هایشان عاری از حیات، مبهوت آن همه سرسختی و دلاوری، انگشتان حیرت و ناباوری گزیده اند.

اینک مقاومت فلسطین زیر چوبه دار، در واپسین دم حیات، در فکر سبقت اند هر یک ز دیگری.

ای سرنوشت، نوبت مرا ده برای مرگی با شکوه!

فریاد زد عزالدین، نی نی، نوبت مراست؛ آمد صدای محمد اینک، رحمی ای دوستان، تنها رها مکنید فلسطین را.

زیرا که دل نگرفته‌ست خو به تنهائی. فکرشان فکر شهادت، قلبشان در طپش شوق رسیدن به آزادی، رهشان راه سعادت، چشمشان چون دو کبوتر نگران تا چه زمان رخت ببندد ز فلسطین استعمار، استکبار...

یا کی شود آزاد قدس عزیز، قبله ثانی مردان خدا در چنان صبح های غم آلود و سیاه؟

فلسطین شده در سوگ عزیزان گریان، پرچم سوگ و عزا، سر هر خانه و کوی و برزن.

گشته همآهنگ با طپش های دل همرزمان؛ لرزد همراه تن مادر و فرزند و پدر، آبشاری ز سرشک، جویباری از خون، شده سرریز ز چشم زن و مرد.

ای فلسطین غمگسار، ای مادران رنج، ای کودکان مهر و شجاعت، اینک زمان زمان تحیت است. اینک زمان جنگ، اینک زمان رها گشتن زمین، از دست غاصبان. اینک زمان رهایی از چنگ دشمنان، اینک سلاح، اینک نبرد، اینک جهاد، الله اکبر الله اکبر

 

احمدرضا بهمنیار

اینستاگرام
ای سرنوشت، نوبت مرا ده برای مرگی با شکوه!
تا از دست این ظالمان به اصطلاح بنیاد شهید رهایی یابم
تو مملکت تا وقتی که جنگ بود دور سرمان میگشتند وقربون صدقه مان میرفتند میگفتند جمع بشیم بروید جبهه
ولی بعد از جنگ ولمان کردند به امان خدا حالا هم اسم معسر (گدا گشنه) بر رویمان گذاشتند
خدایا ببر ما را تا این همه ظلم را نبینیم ولی اگر قیامت حق باشد یقه شان را خواهیم گرفت واگر حق هم نباشد آن را هم دروغ گفته اند به خدا واگذار می کنیم
اولا شما سعی کن برای خدا اگر و اما نیاوری چرا که این سخنان شما بیهوده است دوما زمان جنگ هم دور سر ما رزمندگان نمی گشتند و قربون صدقه مون هم نمی رفتند همون زمان هم برخی به ما تهمت میزدند که برای دزدین ساعت های مرده عراقی به جبهه می رویم و یا برخی می گفتند دفاع شما برای ایران نیست برای دفاع از آخوندهاست ولی ما به تکلیف خود عمل می کردیم چون امام راحل حکم جهاد کفائی داده بودند و اگر هم سرباز بودی که وظیفه ات بوده است پس بیخود نیت دلت را به قلب دیگر رزمندگان تسری نده سوما این مطلب من چه ربطی به اقتصاد داشت ؟ لااقل کمی برای شهدای مقاومت دل بسوزان قسم می خورم که اصلا برات مهم نیست که روزی هشتصد شهید و دو یا سه هزار زخمی و علیل می شوند از خداوند برایشان صبر و تحمل بخواه ، رحم کن تا خدا بهت رحم کند و کارت سر و سامان بگیرد تو باید لیوان ات را خالی کنی و دوباره با چیزهای درست پرش کنی راه سختی پیش رو داری چرا که عوض خدا از سرنوشت می خواهی تو را به آن دنیا ببرد ، اگر خودت را بشناسی می توانی خدایت را بشناسی آن وقت است که دلت آرام می گیرد.
ترسمت ای خفته در دامان کوهی سیل خیز
خواب نگذاری زسر تا آبت از سر بگذرد
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi