09 ارديبهشت 1403 / ۱۹ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 106484
یکشنبه 19 آذر 1402 , 09:55
یکشنبه 19 آذر 1402 , 09:55
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
هفتسر اژدها در کنار ماست
یوسف مجتهد
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
از عدالت و انصاف خارج نشویم!
یوسف مجتهد
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
پدرم میخواست صدای مردم باشد
گفتوگو با فرزند شهید مولوی عبدالواحد ریگی امام جمعه خاش که به دست تروریستها به شهادت رسید
فاش نیوز - پدر زمانی که به شهادت رسید، ۷۶ سال داشت. ایشان روحانی و مدرس حوزه علمیه و امام جمعه مسجد امام حسین (ع) خاش بود. پدر در امور و شورای حل اختلاف هم حضور داشت. عضو دادگستری و عضو شورای حل اختلاف قومی و طایفهای بود. پدر ۱۸ فرزند از دو همسرش دارد که اکثر فرزندان ایشان حافظ قرآن و روحانی اهل سنت هستند.
صغری خیل فرهنگ
جوان آنلاین: آذر ماه سال ۱۴۰۱ بود که مولوی عبدالواحد ریگی، امام جمعه اهل سنت مسجد امام حسین (ع) شهرستان خاش، بعد از سخنرانیاش در مسجد توسط افراد ناشناس از محل در پشتی مسجد امام حسین (ع) خاش ربوده و یک روز بعد یعنی در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۱ به شهادت رسید و پیکرش در یکی از جادههای فرعی شهرستان خاش در حالی که سه گلوله به ایشان شلیک و از ناحیه سر خارج شده بود، کشف شد. مولوی عبدالواحد ریگی از جمله علمایی بود که سابقه حضور مداوم در جبهههای جنگ داشت و سالانه در جبههها حضور داشت. ایشان هشت سال در جبهه و جنگ فعالیتهای فرهنگی و تبلیغاتی داشت. او همچنین یکی از فعالان وحدت شیعیان و اهل سنت در منطقه بود و عمده فعالیتهای ایشان معطوف به کارهای فرهنگی در این زمینه بود. مولوی عبدالواحد ریگی بارها از سوی گروهکهای تروریستی تهدید به مرگ شد، اما بر مواضع خود استوار ماند و قدمی عقب نکشید. برای آشنایی با این شهید بزرگوار با فرزندش کفایت الله ریگی همراه شدیم او از فعالیتهای پدر، مجاهدتهای او در حل اختلافات قومی و قبیلهای، خدمات مردمی و فعالیتهای فرهنگیاش در اتحاد بین شیعه و سنی و ولایتمداریاش برایمان روایت کرد. متن پیش رو حاصل این همکلامی است.
اهل روستای نرون دامنه تفتان
ما اصالتاً اهل روستای نرون دامنه تفتان، روستایی واقع در حاشیه تفتان در نزدیکی خاش هستیم. آبا و اجداد ما در همین مکان زندگی میکردند.
پدر زمانی که به شهادت رسید، ۷۶ سال داشت. ایشان روحانی و مدرس حوزه علمیه و امام جمعه مسجد امام حسین (ع) خاش بود. پدر در امور و شورای حل اختلاف هم حضور داشت. عضو دادگستری و عضو شورای حل اختلاف قومی و طایفهای بود. پدر ۱۸ فرزند از دو همسرش دارد که اکثر فرزندان ایشان حافظ قرآن و روحانی اهل سنت هستند.
شیفته مکتب حسین (ع)
پدرخلقیات پسندیدهای داشت. الگوی عملی ایشان در زندگی امام حسین (ع) بود. پدر شیفته مکتب امام حسین (ع) بود. ایشان شجاعت و شهادت امام را بسیار میستود. همیشه به این فکر میکرد که امام حسین (ع) چطور ذلت را نپذیرفت و در راستای اعتلای کلمه الله و در راستای احقاق حق و بالا بردن پرچم دین اسلام از همه آنچه در زندگی داشت و از تمامی تعلقاتشان گذشتند و به شهادت رسیدند. او مسجدی که در آن فعالیت داشت را به
نام مسجد امام حسین (ع) و یک بخشی در حوزه حفظ قرآن راهاندازی کرد که آن را هم به نام مبارک امام حسین (ع) نامگذاری کرد.
یکی دیگر از مهمترین شاخصههای اخلاقی پدر این بود که دید وسیعی داشت. برای پدر فرقی نمیکرد، در شورای حل اختلاف به کمک چه کسی میرود! پای حرفهای چه کسی مینشیند! وقتی از اهل تسنن به پدر مراجعه میکردند کارشان را پیگیری و سعی میکرد مشکل را بر طرف کند. همین خصوصیت و پیگیری مجدانه را نسبت به مراجعین شیعه داشت. او همه تلاش و همیت خود را معطوف به حل مشکل و خدمترسانی به مردم میکرد. بدون هیچ چشمداشتی.
برادران شیعه برای حل مسائل گاهاً به پدر مراجعه میکردند و پدر برای حل گرفتاریشان صمیمانه با آنها برخود میکرد. ما خیلی این خصلت پدر را دوست داشتیم.
پدر فراتر از قومیتها و مذاهب میاندیشید، افکار بلندی داشت به هر فردی با هر مذهب و مسلکی به ایشان مراجعه میکرد مسائل آنها را حل میکرد. خیرخواه مردم و انسانی صادق و ساده بود. بر این باور بود که خشونت به سود جامعه ما نیست. باید تلاش کرد که گفتمان و صلح جای خشونت و قتل را بگیرد.
اعتراضات سالم و قانونی
در روزهایی که کشور درگیر اغتشاشات بود و عدهای هم برای رسیدن به منافع خود به این آشوبها دامن میزنند، بسیار نگران بود و مخالف این آشوبهای خیابانی و اغتشاشات بود.
ایشان دوست داشت که حرفها و مشکلات مردم به گوش مسئولان برسد. با توجه به عمر ۴۴ ساله نظام جمهوری اسلامی ایشان حامی اعتراضات سالم و قانونی بود که حق همه مردم این کشور است. همیشه میگفت باید حرفهای مردم توسط مسئولان شنیده شود.
پدر با اغتشاشات و آتش زدن اموال عمومی و فتنه انگیزیها و هتک حرمتها که مورد توجه رسانههای معاند و دشمنان نظام جمهوری است، مخالف بود.
پایبند ولایت و ارادتمند به حضرت آقا
پدر ارادت خاصی به رهبری داشتند ایشان پیرو ولایت بودند. در کلیپی که در روزهای قبل از شهادتشان منتشر شده بود، ایشان به صراحت به این موضوع اشاره میکنند و میگویند که ما امام خامنهای را دوست داریم. ما این نظام را دوست داریم. ما پایبند اسلامی بودن نظام هستیم. نظامی که براساس اسلام آمده و شعارش اسلامی و رهبرش مسلمان است و خواستهاش قطعاً اجرای قوانین شرعی و اسلامی است. ما خواستار این نظام هستیم.
زمانی که حضرت آقا به سیستان وبلوچستان تبعید شده بودند، پدر با رهبر دیدار داشت و این ارتباط و رفت و آمد بینشان وجود داشت.
رزمنده فرهنگی جنگ تحمیلی
اینکه چرا پدر در لیست ترور قرار گرفت را باید در فعالیتهای ایشان جستوجو کرد، که خار چشم دشمنان و معاندان قرار گرفت و آنها این همراهی و این فعالیتهای پدر را که در راستای ولایتمداری و اتحاد بین اهل تسنن و شیعه بود را بر نتافتند و پدر را در لیست ترور قرار دادند.
در یک جمله باید بگویم که پدر خیرخواه همه بود. او در رفتار و عمل مقابل کسانی ایستاده بود که خیر خواهی کشور و مصالح مملکت را نمیخواهند. پدرمنادی وحدت بین جمیع ادیان و مذاهب بود. ایشان ملت را جدای حکمرانان نمیدید و بردفاع از تمامیت ارضی ایران عزیز تأکید میکرد.
ما گواهی و شهادت میدهیم که پدر حاضر نبود حتی یک وجب از خاک این کشور را به خارج از کشور بدهد. برای همین در روزهای جنگ تحمیلی وارد میدان جهاد دیگر شد و در کنار دیگر برادران شیعه و سنی از باورها و اعتقادات خود دفاع کرد. ایشان ایرانی بود و ایرانی ماندن را اولویت خود میدانست. پدر از آن دست علمای مخلص و دینداری بود که حس وطندوستی و وطن خواهیشان بسیار مورد توجه بود. خصلتی که دشمنان قسم خورده را بر ترور و به شهادت رساندنش مُصر کرد.
همه برای آبادانی کشور
فعالیتهای فرهنگی پدر در خصوص اتحاد شیعه و سنی زبانزد بود. ایشان به ما نصیحت میکرد و میگفت؛ ما همه اهل ایرانیم، یک خدا داریم و یک پیامبر و کتاب. این اختلافات در فروعات بین شیعه و سنی است. حتی این اختلاف نظرها در میان فرقههای اهل تسنن هم دیده میشود. پس چرا اجازه بدهیم که اهل نفاق و دشمنان ماقصد برهم زدن اتحاد ما را داشته باشند و در راستای منفعت طلبیهای دنیایی خود که به کام مستکبران است قدم بردارند.
میگفت، شیعه و سنی مسلمان است. ما همه ایرانی هستیم. همه ما برابر و برادر هستیم. ما گرایش و قومیتهایی زیادی در کشور داریم که همگی باید در کنار هم و با هم متحد باشیم.
در سیستان هم ادیان مختلفی هم وجود دارد و گاهی که برای آنها مشکلی پیش میآمد، پدر برای حل مشکلشان حتی رخت سفر میبست و خودش را به مسئولان مربوطه میرساند تا بتواند گره از کار آنها باز کند و برای همین موضوع گاهی به تهران سفر میکرد.
پدر بر این باور بود که درایت رهبری بسیار میتواند در حل مشکلاتی که اهل تسنن با آن درگیر هستند کمک کند. میگفت اهل تسنن دوست دارند در آبادانی و سازندگی کشورشان ایران سهیم باشند. آنها میخواهند مشکلاتشان بر طرف بشود و نگاههای منفی از آنها برداشته شود. یکی از خواستههای پدر همین بود که مشکلات مردم اهل تسنن انشاءالله حل شود.
دفاع از وطن، دفاع از ناموس
پدر هرگز شیعه و سنی را از هم جدا نمیدید. همه این باورها بهانهای شد که پدر بارها تهدید شود. برای اینکه ما نگران ایشان نشویم میگفت؛ مگر مرگ دست چه کسی است؟! مرگ دست خدا است! طبق فرموده خدا در قرآن، روزی که مرگ من برسد لحظهای درنگ نخواهد کرد و من از دنیا میروم.
آرزویش شهادت بود و میگفت کاش شهادت فیسبیلالله نصیبم شود. کاش روزی بشود شما خبر شهادت مرا بشنوید. دوست ندارم روزی جنازه من را از خانه یا بیمارستان، بیرون بیاورید. دوست دارم با شهادت از پیش شما بروم. اصلاً از هیچ کسی باکی نداشت و ما خدا را شکر میکنیم که ایشان به آرزویش رسید.
پدرم همیشه دفاع از وطن را برای ما به معنای دفاع از ناموس معرفی میکرد و میگفت اهل سنت هر جا که کسی به وطن و کشورش ایران دست درازی کرده، مقابلش ایستاده است.
سیستان و بلوچستان شهدای زیادی را تقدیم کرده است و این افتخار نصیب ما شده که جوانترین شهید دوران دفاع مقدس شهید سبیل اخلاقی از شهدای اهل تسنن سیستان است.
برای ایران جان بر کف بود
ایشان آخرین شهید ما نخواهد بود. ما از جان و دل از ایران عزیز دفاع میکنیم. ایشان در دوران دفاع مقدس به جبهه رفت و وقتی در جبهه حضور داشت به دنبال اسم و رسم نبود. حتی پیگیر جانبازی و پروندهاش هم نشد. او دفاع از وطن را یکی از اولویتهای حساس زندگی خود میدانست و این کار را بدون هیچ ادعایی انجام میداد.
از پدر میخواستیم کمی از احوالات روزهای جهادش در جبهه بگوید، میگفت هر کاری کردهام برای مصلحت کشور و اعتزاض پرچم اسلام بوده است.
اگر حالا هم برای کشور مشکلی پیش بیاید، اولین نفری راهی خواهم بود که جانم را در کف دست میگیرد. ما از همین تواضع و از اینکه ایشان در این مسیر به دنبال شهرت و خودستایی و مطرح کردن خودشان نبودن بسیار تأثیر میگرفتیم.
همایش تحکیم وحدت و همدلی
طی سفر هیئت اعزامی از دفتر مقام معظم رهبری به سیستان و بلوچستان، در دیدار با محمدجواد علی اکبری مسئول هیئت اعزامی و رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور، ضمن بیان نکاتی گفته بود بارها از سوی گروهکهای تروریستی تهدید به مرگ شده، اما بر مواضع خود استوار است.
مولوی عبدالواحد ریگی، امام جمعه اهل سنت مسجد امام حسین (ع) خاش، ۲۳ آبان ۱۴۰۱ در پایان همایش «تحکیم وحدت و همدلی» به حاج علی اکبری، رئیس هیئت سه نفره اعزام شده از سوی رهبر معظم انقلاب به سیستان وبلوچستان گفته بود: من در دوران هشت سال دفاع مقدس در خط مقدم جبهه حضور داشتم و ما در طول انقلاب همواره در صحنه بودهایم، از جمله در تمام دورههای انتخابات کشور و این افتخار ماست. کسی که از مرز خود دفاع نکند ناموس ندارد. شما بپرسید از مسجد امام حسین (ع) که من پیش نماز آن هستم حتی یک نفر هم بعد از نمازجمعه به خیابان نیامد و در آشوب اخیر خاش حضور نداشت.
گفتم کسی حق ندارد از مسجد بیرون برود، چون میدانستیم منافقین بیرون هستند و میدانیم چه کار میکنند. ما مطلع هستیم که منافقین و دشمنان چه نقشهها و طراحیهایی دارند. ما غیر از اسلام، نظام اسلامی، ایران و اخوت با شیعه، حرفی نداریم. باید تاریخ را بخوانید تا متوجه شوید ما اهل سنت سیستان وبلوچستان با برادران شیعه چه ارتباط نزدیکی داشتهایم. من حتی از جانب گروهکهای معاند تهدید شدهام، اما اینها تأثیری ندارد. ما شما برادران تشیع را به خاطر خدا دوست داریم وگرنه چیزی از شما نگرفتهایم که بگویند این دوستی به خاطر دنیاست. ما این مملکت را دوست داریم، رهبری دوست ما هستند. این مملکت بعد از این نظام اسلامی به درد ما، به درد دین و اسلام و حتی به درد ناموس مسلمین نمیخورد.
ربایش و شهادت
عبدالواحد ریگی در ۱۷ آذر سال ۱۴۰۱ به شهادت رسید. نحوه شهادتشان هم این طور بود که ایشان برای ادای نماز ظهر به مسجد امام حسین (ع) خاش میروند و بعد از نماز در خلال مراجعات مردمی که داشتند، یکی به محضرشان میرسد و میگوید؛ ما با شما کار داریم. به بیرون از مسجد بیایید تا صحبتهای ما را بشنوید و مسئله ما را حل کنید.
خب پدر به آنها اعتماد کرد و از مسجد خارج شد و سوار خودرویشان میشود که پلاک هم نداشت و ناگهان خودرو متواری میشود و پدر را میربایند.
بعد از اطلاع از این موضوع و پیگیری و اقدامات امنیتی یک روز بعد از ربودنشان پیکر ایشان در بیابان پیدا شد. متهمان بعد از ربایش ایشان را به شهادت میرسانند. جسد پدرم در حالی کشف شد که سه گلوله به او شلیک و گلولهها از ناحیه سر خارج شده بود.
باید عزت و عفت زن حفظ شود
در پایان این را باید بگویم که پدر جامع صفات را داشت. از صفات بارز ایشان باید بگویم که دغدغه آبادانی ایران را داشت و برایش ایران و ایرانی مهم بود. ایران را در قلههای پیشرفت و ترقی میخواست.
دوست داشت که ایران در درجه بالا باشد. به فکر ایران بود و از خدا میخواست در ایران نظام اسلامی باشد.
در مورد زن هم بر این اعتقاد بود که باید عزت و عفت زن حفظ شود. کرامات و عزت او در بیحجابی نیست بلکه باید شرافت و حرمت زن حفظ شود. همه اینها که حفظ شود زن حجاب را رعایت میکند. میگفت باید پای حرفهایشان نشست و مشکلاتشان حل شود. نگاه خشونت آمیز و برخوردهای تند برخلافشان و بر خلاف رأفت نظام اسلامی است و پدر این را نمیپسندید و قبول نمیکرد. از خداوند میخواهیم همانطور که پدر را در رسیدن به آرزویش کمک کرد، ما را هم همراهی کند و شهادت فیسبیلالله را هم نصیب ما کند و امیدواریم که عاقبت بخیری نصیب ما شود. شفاعت شهدا هم به ما برسد.
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
دو روایت در رثای یک مرد
مجتبی شاکری
من و حسن باقری اولین گروه رسانهای در محل حادثه بودیم
بهرام محمدیفرد
معرفی کتاب