09 ارديبهشت 1403 / ۱۹ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 104060
یکشنبه 09 مهر 1402 , 09:58
یکشنبه 09 مهر 1402 , 09:58
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
از عدالت و انصاف خارج نشویم!
یوسف مجتهد
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
فرزندان ولایت پیشتاز در سنگر دفاع مقدس
فاش نیوز - تا به حال چندین بار در صفحه فرهنگ و مقاومت از آقازادههای خاص یاد نمودهایم که برخلاف روال معمول در دنیا که آقازادهها معروف به اشرافیگری و سوءاستفاده از ثروت و قدرتِ پدرانشان هستند، آنها رویۀ پاکی و پاکدستی و طی نمودن مدارج کمال را در پیش گرفته و به حُسن شهرت در این زمینه رسیدهاند و فضایل و کمالات عظیمی از آنان نقل گردیده است.
امروز نیز قصد داریم به مناسبت هفته دفاع مقدس از چند آقازاده خاص و حزباللهی و انقلابی سخن بگوییم که با وجود آنکه فرزندان رهبران انقلاب اسلامی و امامین انقلاب هستند، در سنگر دفاع مقدس پیشتاز بودهاند و نقشآفرینی اعلایی در جنگ تحمیلی داشتهاند. در این گزارش نقشِ فرزند امام خمینی و مشاور کاردان و امینِ بنیانگذار انقلاب اسلامی و بازوی توانا و توانمندِ امام خمینی، مرحوم حاج سید احمد خمینی و همچنین فرزندان امام خامنهای، سید مصطفی و سید مجتبی در هشت سال دفاع مقدس را واکاوی مینماییم.
قبل از هر چیزی این نکته را متذکر میشویم که برخی خدماتی که از برخی از افراد آقازاده در جنگ تحمیلی در خلال صحبت از فرزندان ولایت ذکر شده، مربوط به عملکرد گذشتهشان است و مطابق دیدگاه امام خمینی و امام خامنهای «ملاک وضع فعلی افراد است» و حال و روزِ کنونیشان ملاک اصلی است.
نقشِ فوقالعاده حاج سید احمد خمینی
در جنگ تحمیلی
حاج سید احمد خمینی فرزند خمینی کبیر نقشی فوقالعاده اساسی و تأثیرگذار در هشت سال دفاع مقدس داشتند. در تمام دوران دفاع مقدس و در تمام صحنههای هدایت آن و هرجا که امام خمینی بود، در کنار ایشان چهرۀ مصمم و خستگیناپذیرِ مشاورِ کاردان و امینشان حاج احمد آقا نیز حضور داشت.
کسب اطلاعات دقیق روزمره از آخرین وضعیت نیروهای خودی و قوای دشمن در جبههها، گردآوری آخرین اطلاعات از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و موضعگیری افراد و گروهها در قبال مسائل جنگ و تنظیم و جمعبندی آخرین اطلاعات از مواضع سیاسی و نظامی دولتها و مجامع بینالمللی در رابطه با رخدادهای جبهه و مواضع رادیوها و دیگر رسانههای بیگانه و رساندن بهموقع این اطلاعات به فرماندهی کل قوا مسئولیتی بود که مرحوم حاج احمد آقا با مدیریت عالی خود و با مطمئنترین روشها و استفاده از افراد کاردان و امین در دفتر حضرت امام آن را به بهترین وجه ایفا مینمود و علاوهبر آن ابلاغ امانتدارانه و سریع پیامهای سرّی و علنی امام درباره امور نظامی و ارتباط مستمر با شورای عالی دفاع و فرماندهان نظامی و شرکت در جلسات شورا و ارائه رأی و نظر مشورتی خویش به حضرت امام و شورا و برنامهریزی ملاقاتِ رزمندگان ارتشی و سپاهی و بسیجی با فرمانده کل قوا از دیگر مسئولیتهایی بود که وی در 8 سال دفاع مقدس در کنار مشغلۀ روزمره و بسیار مهم و مؤثری که در دفتر حضرت امام و در خدمت ایشان داشت بهخوبی از عهدۀ آن برآمده بود.
وقتی که حضرت امام پیامی در رابطه با جبههها میداد و یا نظری ابراز مینمود، حاج احمد نخستین کسی بود که با شور و احساس مسئولیت با تمام وجود تلاش میکرد تا پیام و نظر امام به درستی و مو به مو اجرا شود و بدین ترتیب است که نام احمد خمینی در کنار دیگر سرداران دفاع مقدس در خدمت حضرت روحالله ثبت است و تاریخ از نقش و سهم مؤثر وی در این رابطه همواره به بزرگی یاد خواهد کرد.
اِشراف و عملکرد پویا و همهجانبه
در دوران هشت سال دفاع مقدس
سردار سرلشکر سیدیحیی رحیم صفوی دستیار و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نیروهای مسلح که از فرماندهان سپاه در دوران جنگ تحمیلی و سالهای پس از آن بوده است و پس از جنگ به مدت 10 سال فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده داشته است، در مورد نقش ممتازِ سید احمد خمینی در جنگ تحمیلی و اِشراف و عملکرد پویا و همهجانبهاش در دوران هشت سال دفاع مقدس خاطرنشان مینماید:
«محور جنگ و محور پیروزیهای ما حضرت امام بود. از یک طرف مردم را بسیج مىکرد، ارتش و سپاه را قوّت قلب مىداد، سیاست داخلى و خارجى کشور را تنظیم مىکرد... حفظ روحیه مردم و رزمندهها در آن شرایط از هرکسى ساخته نبود. حضرت امام در همه این موارد هنرمندانه عمل کرد... بعضىها مىگفتند اصلًا امام نمىدانند در جنگ چه مىگذرد. امام از جنگ مطلع نیستند. در حالیکه توسط حاج سید احمد آقا امام در جزئیات جنگ بودند و ما از امام تقاضاى دعا مىکردیم و مىگفتیم اینجور شده و امام واقعاً مثل اینکه شبها بیدار مىماندند و در جریان جنگ بودند. بعضىها و دشمنان مىگفتند امام اصلاً در جریان جنگ نیست. در حالیکه امام کاملاً توسط حاج احمد آقا در جریان جنگ قرار مىگرفتند... واقعاً حاج سید احمد آقا برادر خیلى خوبى براى سپاهیها بودند و سپاه را برادر خودشان و ما هم ایشان را به عنوان یک برادر مىشناختیم و مىشناسیم و ایشان در تقویت سپاه پاسداران نقش بسیار مهمى را ایفا کردند. اساس سپاه را امام بنیان گذاشتند، ولى در تقویت سپاه پاسداران و آن حکمى که حضرت امام در تشکیل نیروهاى سهگانه سپاه پاسداران دادند، ایشان نقش بزرگى داشتند. تصمیم را امام مىگرفتند و فرمان را امام صادر مىکردند و این بزرگوار یک روابط عاطفى و صمیمى با برادرهاى بسیجى و سپاهى داشتند.
هر ملاقاتى که براى رزمندگان مىخواستیم بگیریم، استقبال مىکردند. فقط کافى بود ما زنگ بزنیم این پاسداران مىخواهند بیایند، این رزمندگان این بسیجیان مىخواهند بیایند. مثلًا ما در عملیاتى که منجر به تصرف شهر حاج عمران شد، حاج عمران روبهروى شهر پیرانشهر ما هست، یک برادر بسیجى به اسم جاویدى که فرمانده گردان بود، اهل جهرم فارس، یک هفته در محاصره بود و بعد از یک هفته محاصره را شکست. ما خواستیم براى ایشان وقت ملاقات بگیریم و حاج سید احمد آقا وقت ملاقات دادند و ما این بسیجى را خدمت امام بردیم و امام بزرگوارمان پیشانى این بسیجى را بوسید. خیلى براى ما عجیب بود و این شهید جاویدى هم که بعداً به شهادت رسید، دست امام را بوسید و پیشانى امام را بوسید. من مىخواهم بگویم که حاج سید احمد آقا واقعاً یار پاسداران و بسیجیان، یار رزمندگان جبهههاى نبرد بودند... من این را مىخواهم بگویم که از اول جنگ تا آن روزهاى آخر به دلیل اینکه از اوضاع جبههها گزارش دقیق مىدادیم و ایشان نظر امام را منعکس مىکردند، امام را ما حاضر در صحنه مىدیدیم و گزارشهای آخرین ساعات جنگ را هم مىدادیم تحویل حاج سید احمد آقا مثل اینکه در آخرین وضعیت جبهههاى نبرد قرار مىگرفت و ایشان با یک هوشیارى بالا، با یک اخلاص بالا به امام گزارش مىکردند.
حاج حسن آقا(فرزند مرحوم حاج احمدآقا) در زمان جنگ اکثر اوقات در جبههها بود و این موضوع را کسى شاید نمىداند ولى ما مىدانیم و این افتخار براى امام و حاج احمد آقاست که فرزندشان را مىفرستادند داخل جبهههاى نبرد. آنهایى که مىگفتند بچههاى مسئولین در جبههها نیستند، من شهادت مىدهم که فرزند حاج سید احمد آقا، حاج سید حسن در جبهههاى نبرد بودند در آن خط مقدم. فرزند مقام معظم رهبرى، هر دو نفرشان را من در جبههها مىدیدم فرزندان آقاى هاشمى هم در جبهههاى نبرد بودند. ما اینها را براى مردم مىگوییم که بعضىها باور نمىکنند که احمد آقا، پسر جوانش را در جبهههاى نبرد بفرستد.»
حضور گمنامِ فرزندان آیتالله خامنهای
در جبههها
آقا سید مصطفی و آقا سید مجتبی، فرزندان آیتالله خامنهای، مدت زیادی را در دوران هشت سال دفاع مقدس در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشتند.
مهدی فضائلی معاون دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری در این باره نوشت: در حالیکه آیتالله خامنهای به عنوان رئیسجمهور مردم را به جبهه دعوت میکردند دو فرزند ایشان مصطفی و مجتبی هم مدتها درجبهه حضور داشتند و فقط برخی فرماندهان و رزمندگان نزدیک ایشان از حضور آنها مطلع بودند. آقا فرموده بودند شهید یا جانباز بشوند اشکال ندارد ولی مراقب باشید اسیر نشوند. این نقل قول که آقا فرموده بودند مراقب باشید فرزندانم اسیر نشوند، مکرر از قول رهبری نقل شده است. سردار محمداسماعیل کوثری از فرماندهان دفاع مقدس در جمعی خاطرهای شنیدنی از دفاع مقدس تعریف کرد و علت دستوری که رهبر انقلاب در آن دوران دادند مبنی بر اینکه نگذارید فرزندانم در جنگ اسیر شوند را فاش کرد. سردار کوثری گفت: هم فرزندان حضرت آیتاللّه خامنهای و هم فرزندان آیتاللّه هاشمی رفسنجانی و مسئولان دیگر در جنگ تحمیلی حضور داشتند ولی فرزندان امام خامنهای زمانی که در جبهه حضور پیدا کردند، با یک فامیلی دیگری آمدند که کسی آنها را نشناسند، از سوی دیگر نیز آن زمان امام خامنهای پیغام دادند که اگر فرزندانشان شهید یا جانباز شدند، ایرادی ندارد، فقط سعی کنید که اسیر نشوند. در سال ۷۵ بعد از اینکه امام خامنهای(مدظلهالعالی) خاطرات جنگ را خواندند، از گروهی خواسته شد تا توضیحی در مورد خاطرات داده شود و گروهی خدمتشان رفتیم. یکی از دوستان از رهبر معظم انقلاب بعد از چند سال پرسید که چرا گفتید فرزندانم اسیر نشوند؟ رهبر معظم انقلاب نیز پاسخ دادند: اگر شهید یا جانباز میشدند من پدر شهید یا جانباز میشدم و مشکلی نبود ولی اگر اسیر میشدند دشمنان از من خواستهای داشتند و بر روی من فشار میگذاشتند که من هم امتیازده نبوده، نیستم و نخواهم بود.
سردار محمداسماعیل کوثری در موقعیت دیگری به حضور دو تن از فرزندان مقام معظم رهبری در جبهه در زمان فرماندهی خودش در دوران دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: آن دو بزرگوار در حالی بهعنوان نیروی داوطلب بسیجی در خط مقدم نبرد حضور پیدا کرده بودند که پدر بزرگوارشان رئیسجمهور کشور بود و انتظار طبیعی این است که باید در امنیت و آسایش و به دور از جبهه و جنگ باشند، ولی بر خلاف انتظار همه، آنها گمنام و بینام و نشان در میان دیگر بسیجیان جان بر کف برای دفاع از کشور سلاح به دست گرفته و در جبههها در حال مبارزه با دشمن بودند.
حضور فرزندان رهبری در خط مقدم جبههها
سرلشکر سید یحیی رحیم صفوی دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا در امور نیروهای مسلح در نهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مربعهای قرمز» که در شهریورماه 1399 در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) برگزار شد، با اشاره به حضور فرزندان رهبر معظم انقلاب اسلامی در جبهههای جنگ در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: در روزهای اول عملیات بدر در سال ۶۳ آقا مصطفی خامنهای پسر بزرگ حضرت آقا را بالای یک تپه دیدهبانی دیدم و با فریاد از ایشان خواستم پایین بیاید و گفتم اگر شهید یا اسیر شوید میگویند پسر رئیسجمهور اسیر یا شهید شد و چند دقیقه پس از آنکه با اصرارهای من پایین آمدند، تیر مستقیمی به بالای تپه اصابت کرد. همچنین آقا مجتبی خامنهای پسر کوچک حضرت آقا را در جبهه مهران مشاهده کردم در حالی که کمتر پیش میآید پسران رئیسجمهور در جبهههای جنگ حضور داشته باشند.
مشاور عالی رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به ۲۰۰ هزار شهید، ۳۰۰ هزار جانباز، ۴۰هزار آزاده و ۲ میلیون بسیجی در دوران دفاع مقدس ابراز نمود: شهدا و رزمندگان دفاع مقدس راه کربلا را باز کردند و شهدای مدافع حرم نیز در حال باز کردن راه قدس هستند چنان که خون سپهبد قاسم سلیمانی و یارانش در آیندهای نزدیک راه قدس شریف را باز خواهد کرد.
ایجاد روحیه مضاعف در بین رزمندگان
سردار علی فضلی جانشین معاونت هماهنگکننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از فرماندهان برجستۀ دفاع مقدس در مورد ویژگیهای شخصیتی ممتاز و روحیهبخشی به رزمندگان از جانب فرزندان رهبری خاطرنشان مینماید: «توفیقی بود که مدتی را در لشگر سیدالشهدا محضر برادر بسیار بزرگوارم آقا سید مجتبی بودیم. ایشان مقطعی را که در لشگر سیدالشهدا بودند به من توصیه کردند که من را به عنوان آقای حسینی خطاب کنید، چون ما برای ادای تکلیف و برای انجام وظیفه به این جا آمدهایم نه برای نام و عنوان و فخر فروشی. در مقطعی که ایشان در لشگر سیدالشهدا بودند آقا مصطفی (فرزند دیگر آیتالله خامنهای) در جبهه حضور داشتند، مخصوصاً در توپخانه 15 خرداد و در یگانهای دیگر بودند. حضورشان در لشگر 10 در سال 66 و در هنگام عملیات بیتالمقدس 2، بیتالمقدس 4 و والفجر 10 بود. آن مقطعی را که ایشان در لشگر سیدالشهدا بودند ما در ماووت مستقر بودیم. ویژگیهای زیادی ما از ایشان در آن مدت دیدیم، توقعشان همانند یا کمتر از توقعاتی بود که سایر رزمندگان داشتند، هیچ گاه ندیدم چیزی بیشتر از دیگر رزمندگان بخواهد و یا حتی اشارهای بکند، بلکه کمتر از آن را قانع بودند. سعی بر این داشتند که در جاهایی که امکان خطر بیشتری هست حضور داشته باشند و در مکانهای امن تعیین شده نباشند. رفت و آمد و سرکشی به خط مقدم را همیشه جزو مبناها و ملاک خودشان قرار میدادند، به موقع با بچهها شوخی و مزاح هم میکردند، در مورد اقامه نماز یک ویژگی خاصی داشت، سعی داشت هنگامی که جماعت نبود نماز خود را در جاهای خلوت و تاریک که افراد کمتر حضور داشتند به جا آورد. ما آنجا چادرهای زیادی داشتیم، اما ایشان برای نماز و راز و نیاز، چادرهای پرت و دور را انتخاب میکرد. این حالت در طول مدتی که ایشان در لشگر بودند تکرار میشد و کار یک بار و دو بار نبود. بزرگواری خاصی در ایشان بود... به جهت حضور فرزندان مقامات مملکتی یک صفا و روحیه مضاعفی را در بین رزمندگان به وجود آورده بود.»
خطشکنی و شهادتطلبی
سردار نورعلی شوشتری در مورد خطشکنی و شهادتطلبی و روحیهآفرینی فرزند رهبر انقلاب ابراز نموده است: «فرزندان آقا به دفعات در جبهه نبرد حاضر شدند و در عملیاتهای مختلف شرکت کردند؛ مثلاً یک شب در عملیات بیتالمقدس3 بود که دیدیم آقا سید مجتبی با پسر آقای هاشمی رفسنجانی، آنجا ظاهر شدند. آقا سید مجتبی ناراحت بود، گفتم: چه شده؟ اشاره به عینکش کرد و گفت: این لامذهب شکسته. گفتم: این که ناراحتی نداره. گفت: آخه از عملیات عقب میمانم و هی باید به این مشغول بشم. این عملیات خیلی پیچیده بود و احتمال اسارت بعضی از نیروها میرفت لذا بچههایی شرکت کرده بودند که پیشگامتر از همه بودند. من در این فکر بودم که فرزند آقا و نیز فرزند آقای هاشمی را از عملیات خطشکنی دور نگه دارم، آنها هم اصرار داشتند که باید شرکت کنند، البته آنها از این که من میخواهم آنها را دور نگه دارم بی خبر بودند. من به دوستانم پنهانی گفته بودم که عینک آقا مجتبی را درست نکنید تا بچهها بروند و اینها عقب بمانند، اما در هنگامی که من مشغول صحبت با بی سیم و انجام کارهای دیگر بودم، ایشان عینک را گرفته بودند و با یک سنجاق موقتاً درست کرده بود و با فرزند آقای هاشمی راه افتادند به طرف خط. من هرچه کردم نتوانستم آنها را نگه دارم و رفتند. بعد با فرمانده لشگرشان تماس گرفتم و گفتم: اینها دارند میآیند مواظب باش که در خطشکنی شرکت نکنند. روز بعد که به منطقه رفتم، دیدم اینها روی ارتفاعات قَشَن جایی که در نوک نقطه دفاعی قرار داشت و در محلی که واقعاً هم تخلیه مجروح از آنجا سخت بود و هم رساندن مهمات و آذوقه خیلی مشکل بود، قرار گرفتهاند. من با برادرمان فضلی صحبت کردم و گفتم: آقای فضلی، این دو نفر به جای خطرناکی رفتهاند شهادتشان مشکلی نیست، اگر اسیر شوند از نظر تبلیغاتی برایمان خیلی گران تمام میشود. ایشان گفت: من دیشب به آنها گفتم ولی داوطلبانه رفتهاند.
نمونه دیگر در عملیات مرصاد بود که من بهترین و دقیقترین اطلاعات را از اینها گرفتم. یک روز با تعداد زیادی از بچههای بسیجی، برای جمع کردن اطلاعات، داخل سنگر گرد هم حلقه زده بودیم، سنگر شلوغ بود. من اول نمیخواستم این دو نفر شناخته شوند ولی خود به خود مشخص شدند. در آنجا این دو آقازاده چنان با شور و شعف کار میکردند و چنان داوطلبانه آماده خطشکنی میشدند که روحیه افرادی که آنجا بودند چند برابر میشد. من خودم از بچههای بسیجی و کسانی که در اطراف ما نشسته بودند شنیدم که میگفتند ما فکر میکردیم فقط ما هستیم ولی وقتی میبینیم پسر رییسجمهور و دیگر مقامهای بالای مملکت این چنین خود را آماده نبرد میکنند، روحیه میگیریم و قدر نظام اسلامی و مسئولان آن را بهتر میدانیم.»
دستاوردهای اساسی و راهبردیِ
هشت سال دفاع مقدس
سرانجام جنگ تحمیلی با رهبریِ بینظیر امام خمینی، نقشآفرینیهای اعلای حاج سید احمد خمینی و حضرت آیتالله خامنهای و خدمات و مجاهدتها و ایثارگریهای فوقالعاده ارزشمند و شگفتانگیزِ مردم و مسئولان و همچنین آقازادههای خاص و قهرمان و ایثارگرِ ایران اسلامی با پیروزی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید و حماسه جاویدانِ «هشت سال دفاع مقدس» با دستاوردهای عظیم و بینظیر در دل تاریخ ثبت گردید. برخی دستاوردهای اساسی و راهبردیِ هشت سال دفاع مقدس به گفتۀ حاج سید احمد خمینی چنین است: «یکی از اثرات بزرگ جنگ، تثبیت انقلاب بود یعنی در سایه جنگ بود که انقلاب تثبیت شد و ضد انقلابها رانده شده و به دست نیروهای انقلاب از نظام کنار گذاشته شدند و روی هم رفته آنچه که مهم است همان تثبیت انقلاب است. من نمیگویم که اگر جنگ نبود انقلاب شکست میخورد اما اگر جنگ نبود بُعد فرهنگی و مکتبی بودن انقلاب ما در دنیا شناخته نمیشد و جنگ موجب شد که اکثر خبرهای دنیا در هشت سال جنگ در مورد ایران از رسانههای گروهی پخش میشد. قدرت انقلاب، تفکر امام، برخورد انقلاب با ارزشهای ترسیم شده از سوی غرب و... در لابلای جنگ به دنیا منتقل شد. وقتی اینطور شد، در تمام دنیا نیروهای اسلامی و هستههای مقاومت که نقاط بسیار قوی ادامه جنگ بودند پدید آمد.
اگر شما میبینید که در جریان سلمان رشدی، مسلمانان دنیا به خیابانها میریزند و فتوای امام چنان واکنشهایی بهوجود میآورد، این آگاهی است که در خلال هشت سال جنگ توسط دشمنان ما به آنها منتقل شده است. چون امام که محور تمام اخبار بودند، تفکرشان تفکر اسلامی بود. اسلام و دیدگاههای اسلامی امام به بهترین وجه در آن دوران برای تمام دنیا و مسلمانانی که در اقصینقاط جهان هستند مخابره شد...
موضع ما در مقابل اسرائیل، ارتجاع منطقه و... نیز در میان خبرها و گزارشها بیان میشد. وقتی حرف امام منتقل میشود که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» و «ما دندانهای آمریکا را در دهانش خرد میکنیم» و... توسط خبرگزاریها منتقل و به وسیله رادیوها، تلویزیونها، مطبوعات و... بیان میشد و باعث میگردید که مسلمانها خویشتن را بازیابند. این درست است که حرف امام بود اما سیم ارتباطی حرف امام با تکتک مسلمانان دنیا، جنگ بود. وقتی ما یک موشک به عراق میزدیم در حقیقت این خط رابط یا حاملی میشد برای انتقال افکار امام به جهان. وقتی بچههای ما با یک قایق به ناوهای غولپیکر حمله میکردند آنها میگفتند جنگهای امروز جنگ الکترونیک است و قایقی که سه نفر در آن نشستهاند و یک آر.پی.جی بر دوش دارند به سمت یک ناو میرود و به آن حمله کرده و ضربه میزند هرچقدر هم که این ضربه کوچک باشد یک حال خاصی پس از شنیدن این خبر در مسلمانان دنیا پدید میآید و این فکر منتقل میشود که با دست خالی هم میتوان کارهایی کرد. این چیزها باعث شد که انقلاب ما شکل بگیرد و حرفهای ما زده شود.... جنگ نه از نظر مادی بلکه از نظر معنوی ابهت غرب را شکست.»
* کامران پورعباس
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
دو روایت در رثای یک مرد
مجتبی شاکری
من و حسن باقری اولین گروه رسانهای در محل حادثه بودیم
بهرام محمدیفرد
معرفی کتاب