08 ارديبهشت 1403 / ۱۸ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 109080
شنبه 19 اسفند 1402 , 10:55
شنبه 19 اسفند 1402 , 10:55
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
از عدالت و انصاف خارج نشویم!
یوسف مجتهد
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
چرا شهید همت محبوب شد؟
فاش نیوز - امروز سالگرد شهادت حاج همت است. فرماندهای که بعد از گذشت ۴۰ سال محبوب است و فرماندهای که در گفتار و عمل خودش را خدمتگزار رزمندگان نوجوان تا پیرمرد میدانست.
«ما چارهای نداریم جز اینکه فیسبیلالله بجنگیم. نه به خاطر پول و ثروت، نه زن و بچه، نه هوای نفس، نه جاه، نه قدرت و مقام و نه ریاست. ما باید بخاطر خدا بجنگیم و مایه بگذاریم. ما چون حسین(ع) وارد شدیم و چون حسین(ع) باید به شهادت برسیم» این چند جمله به نقل از فرماندهای است که چون امام حسین(ع) با نیروهایش مقابل دشمن ایستاد و چون امام حسین(ع) سرش هدف دشمن قرار گرفت و شهید شد.امروز چهلمین سالروز شهادت شهید «ابراهیم همت» فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) است؛ فرماندهای که برای خدا مقابل دشمن ایستاد و محبوب شد و برای همیشه محبوب میماند.
تمام خانه زندگی شهید همتوقتی هم شهید همت ازدواج کرد، نه دنبال تجملات بود، نه خانه زندگی لاکچری؛ طوری که تمام وسایل زندگیاش پشت یک پیکان جا میشد. همسر شهید درباره شروع زندگی مشترکشان میگوید: «اتاقی روی پشتبام خانه یکی از برادرهای بسیجی بود. آن اتاق را کرده بود مرغدانی. ولی در بمباران بیاستفاده مانده بود. کف اتاق را آب زدیم و زمینش را با چاقو تراشیدم. حاجی یک ملحفه سفید آورد، پرده زدیم که بشود ۲ تا اتاق. یک پتو هم از پتوهای سپاه آوردیم. با پول تو جیبیام چند تا خرت و پرت خریدم؛ دو تا بشقاب، دو تا قاشق، دو تا کاسه. چراغ خوراک پزی نداشتیم؛ یعنی نتوانستیم بخریم. آن مدت اصلاً غذای پختنی نخوردیم.»
همت هستم اما فرمانده نیستم«اباصلت بیات» یکی از عکاسان دفاع مقدس درباره اولین دیدارش با حاج همت در منطقه عملیاتی «والفجر۴» در پنجوین عراق میگوید: تا آن روز حاج همت را ندیده بودم. در فرماندهی چشمم به رزمندهای افتاد در کنار یک تانکر آب ایستاده بود و میخواست وضو بگیرد. ۴ نفر در اطرافش بودند. ایستادم تا وضو گرفتنش تمام شود. نزدیک رفتم و پرسیدم: «ببخشید من با حاج همت، فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) کار دارم» آن جوان خوشرو گفت: «با همت چه کار دارید؟» گفتم: «منظورم این است که میخواهم ایشان را ببینم». او گفت: «من ابراهیم همت هستم» گفتم: «شوخی میکنید؟» گفت «نخیر، من همت هستم، اما فرمانده نیستم. فرمانده تمام این رزمندگان ۱۴ ساله تا ۷۵ ساله هستند که شما اینها را قطعاً دیدهاید، من هم خدمتگزار کوچک برای آنها هستم. دوربین دستم بود؛ حاج همت ادامه داد: «خبرنگار هستی؟» گفتم: «بله، اگر اجازه بدهید یک عکس هم از شما بگیرم» حاج همت گفت: «این همه بچههای خوش تیپ و خوب در این جبهه است؛ چرا از من میخواهی عکس بگیری؟» در حالی که حاج همت تبسمی زدند آن عکس بسیار زیبا را از وی گرفتم که جزو تصاویر برجسته تاریخ دفاع مقدس است.
با یاد همت دلم مملو از غصه میشودسردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره شهید همت میگفت: «همت واقعا هر وقت در ذهنم میآید، دلم مملو از غصه میشود. فرمانده لشکر پایتخت بود. در عملیات خیبر لشکرش آنقدر شهید و مجروح شد که لشکر تبدیل به گردان شد. همت، گردان را از طلائیه به جزیره مجنون جنوبی رساند و گردان تبدیل به دسته ۴۰ نفره شد. همت با دسته ماند و خودش سوار بر ترک موتور شهید شد، نه در بنز ضدگلوله؛ او در ضلع جنوبی جزیره شهید شد و تا ۲ ساعت کسی نمیدانست، شهیدی که روی زمین افتاده، همت است!»
منبع: خبرگزاری فارس
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
دو روایت در رثای یک مرد
مجتبی شاکری
من و حسن باقری اولین گروه رسانهای در محل حادثه بودیم
بهرام محمدیفرد
معرفی کتاب