شناسه خبر : 109109
یکشنبه 20 اسفند 1402 , 16:53
اشتراک گذاری در :
عکس روز

جانباز ۷۰ درصد و فرمانده گردان حضرت زینب به شهیدا پیوست

خودش میلرزید و گریه میکرد و تمام جمع با گریه این فرمانده دلاور گریه میکردند....میگفت من هم قاطی رفتنی ها بودم دست و پام اینجا قطع شد اما...

فاش نیوز - جانباز حاج‌غلامعلی رضایی، از فرماندهان گردان حضرت زینب سلام‌الله علیهای لشگر10 به علت صدمات شیمیایی و مجروحیت به کاروان شهدا ملحق گردید.

«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»
فاش نیوز - جانباز شهید، حاج‌غلامعلی رضایی، از فرماندهان گردان حضرت زینب سلام الله علیها لشگر10 بود که در عملیات کربلای 5 حماسه آفرید و از ناحیه  دست راست و پای راست قطع عضو گردید و این عزیز امروز به علت صدمات شیمیایی و مجروحیت در بیمارستان خاتم‌الانبیاء (ص) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مراسم وداع و تشییع متعاقبا اعلام خواهد شد.

«یادش بخیر، سال 69 بود که با جمعی از خانواده‌های شهدا و رزمندگان لشگر 10 در ایام عید به بازدید مناطق عملیاتی در جنوب رفتیم... اون روزها راهیان نور هنوز عمومی نشده بود. چون فقط موقع تحویل سال اتوبوس‌های ما توی خرمشهر بود و هنوز مردم به شهر برنگشته بودن..
از مسیر خرمشهر که بلد بودیم با سختی اتوبوس ها رو به سمت شلمچه و منطقه عملیات کربلای 5 بردیم....
تقریبا همین جایی که الان یادمان شهدای کربلای 5 بنا شده مسیر جاده امام رضا(ع) و مقابل نونی ها قرار دارد.
در این منطقه ‌بچه های گردان حضرت زینب(ع) عملیات کرده بودند و حاج غلامعلی فرماندهی اون ها رو به عهده داشت... با اصرار از ایشون خواستیم که قدری در مورد نبرد در این نقطه برای خانواده شهدا روایتگری کنه...با اکراه پذیرفت ..توی حال خودش نبود..می شد رعشه رو در وجودش دید. از یک خاکریز بالا رفت تا صدا به همه برسه و روایتش رو با سلام بر سیدالشهداء(ع) شروع کرد...
گفت: اینجا کربلا و عاشورا بود.. خودم دیدم که سرها و دست و پاها که در اینجا از بدن ها جدا میشد... خودم دیدم شیر بچه های شما مادران چه دلاورانه به دل دشمن می زدند و بغض می کرد و اشکش جاری می شد... وقتی بغض می کرد صداش جوهره نداشت ....
گفت میخواهید براتون ترسیم کنم به زبون خودمونی توی این معرکه چه خبر بود ...
 اینجا بوی کباب شدن بچه ها مشام رو پر میکرد تصور کنید 50 مغازه کباب فروشی با هم دارن کباب می پزند و دود پختن کباب یه محله رو پر کنه.... بچه ها اینجا اینگونه مقابل آتش های دشمن پرپر زدند. اینجا حقیقتا گروهان تبدیل به تیم شد .... خودش میلرزید و گریه میکرد و تمام جمع با گریه این فرمانده دلاور گریه میکردند....میگفت من هم قاطی رفتنی ها بودم دست و پام اینجا قطع شد اما شهادت روزی من نشد و از قافله جا موندم...
من در مسیر برگشت وقتی تنها شدیم بهش گفتم حاج غلام علی!!!! تو رو خدا دیگه اینجوری روایت گری نکن... او هم با مهربونی که یه خورده خوشونت توش بود به من گفت: بچه!!! چرا اصرار کردی من خاطره بگم.. من این جا اومدم حالم عوض شد. انگار همه‌ی آنچه دیده بودم مثل یک فیلم مقابلم تصویر شد...»
حاج غلامعلی بعد از مجروحیت در دیماه سال 65 پشت به جبهه نکرد و سال ها در کسوت فرماندهی تا پایان جنگ در جبهه حضور داشت و عاقبت جانباز 70 درصد حاج غلام علی رضایی روز 19 اسفند سال 1402 بعد از سال ها حسرت شهادت، به آرزویش رسید و معراجی شد...

|| جعفر طهماسبی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi