شناسه خبر : 104818
دوشنبه 01 آبان 1402 , 09:26
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مشهد نمی‌بری نبر، اما یک قول به من بده

فاش نیوز - همسر شهید «مهدی باکری» می‌گوید: قرار بود باهم برای زیارت به مشهد برویم. آقا مهدی خیلی سرش شلوغ بود و نمی ‌دانست چطوری به من بگوید که نمی‌توانیم برویم.

نوربالا| مشهد نمی‌بری نبر، اما یک قول به من بده

به گزارش خبرگزاری فارس، ماه‌های مهر و آبان روزهای پرخاطره‌ای برای همسر شهید «مهدی باکری» است. روزهایی که «صفیه مدرس» مهیای شروع یک زندگی خاص می‌شد و زندگی‌ای که پایان مبارکی داشت و ختم به شهادت فرمانده لشکر عاشورا شد. خاطره‌ای از همسر شهید باکری را در ادامه می‌خوانیم.

«چند بار برنامه‌ریزی کردیم تا سفری به مشهد داشته باشیم. اما آقامهدی آنقدر سرش شلوغ بود که نشد برویم. یک بار قرار بود باهم به مشهد برویم. در واقع آخرین زیارتی که آقامهدی می‌دانست زیارتی در کار نیست. او راه می‌رفت و فکر می‌کرد! می‌خواست حرف بزند، اما نمی‌دانست چطوری شروع کند. بالاخره سکوت را شکست و گفت: «صفیه! بنشین روی چهار پایه» نشستم. چهارزانو جلوی من نشست. دو دستم را در دستش گرفت و گفت: «اول بگو ناراحت نمی‌شی بگم؟!» گفتم: «بگو! ناراحت نمی‌شم.» گفت: «نه! قول بده!» گفتم : «باشه، قول می‌دم.» گفت: «حلام کن! من قول داده بودم مشهد ببرم یا تو را به سفر حج بفرستم، اما کار آنقدر زیاد است و سرم شلوغ که نشد برویم. و این بار هم نمی‌توانیم برویم مشهد. حلالم می‌کنی؟» زرنگی کردم و گفتم: «تو هم من رو حلال می‌کنی؟» گفت: «حتماً» گفتم: «قول می‌دی اگه شهید شدی، شفاعتم کنی؟» گفت: «حتماً، حتماً».

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi