شناسه خبر : 108815
چهارشنبه 09 اسفند 1402 , 11:18
اشتراک گذاری در :
عکس روز

آخرین حرف‌ها...

فاش نیوز - وقتی محسن می‌خواست برود، خوب نگاهش کردم. پرسیدم: «مادر جان تو جبهه چه مسئولیتی داری؟»

 ـ آرپی‌جی زن...
یکهو دلم ریخت! تصور اینکه آرپی‌جی روی شانه بگذارد و جلوی‌ تانک بایستد، نگرانم کرد. گفتم: «شما بار اولتونه که می‌خوای بری، نمی‌تونی... ممکنه خطری پیش بیاد یا اتفاقی برات بیفته.»
بی‌تأمل در جوابم گفت: «کسی که قدم تو این راه بذاره کشته شدن هم براش مهم نیست.»
چه قدر دوست داشتم درسش را ادامه دهد، برای همین گفتم: «حداقل می‌ذاشتی درس‌هات تموم بشه.»
با لبخندی گفت: «برای درس خوندن همیشه وقت هست.»
با همان آخرین حرف‌ها آرامم کرد...
خاطره‌ای از دانشجوی شهید محسن مشایخان
راوی: مادر شهید
 
|| مریم عرفانیان
منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi