09 ارديبهشت 1403 / ۱۹ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 104104
دوشنبه 10 مهر 1402 , 10:59
دوشنبه 10 مهر 1402 , 10:59
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
از عدالت و انصاف خارج نشویم!
یوسف مجتهد
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
باران اشک
فاش نیوز - در دره شهید حیدری بودیم. شب از نیمه گذشته بود که از خواب بیدار شدم. شور و حال عجیبی بین بچهها بود. در تاریکی و ظلمت شب هر کس گوشهای را برای راز و نیاز با یگانه محبوبش پیداکرده بود. آنطرفتر چشمم به رضا افتاد؛ پروانهوار دور محبوبش طواف میکرد و در گرمی وجودش ذوب میشد. اشک از محاسنش فرومیریخت. چشمانش به سرخی گراییده بود. آنچنان غرق در عشقبازی بود که از دنیا بریده بود و حتی اگر سیلی به صورتش مینواختی متوجه نمیشد! خودش را محو در وجود یگانه معشوق خویش ساخته بود. حالت عجیبی داشت، چقدر از تماشای او لذت میبردم. شبها زیر نور مهتاب، وسط بیابان و یا زیر نخلهای نیمسوخته آنقدر «الهی العفو» میگفت که باران اشکش مرهمی میشد بر دلسوختة نخلها.
بر اساس خاطرهای از شهید غلامرضا پروانه
راوی: علیاصغر روحانی، همرزم شهید
* مریم عرفانیان
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
دو روایت در رثای یک مرد
مجتبی شاکری
من و حسن باقری اولین گروه رسانهای در محل حادثه بودیم
بهرام محمدیفرد
معرفی کتاب