دوشنبه 25 دي 1402 , 10:06
چرا ما شفا نگیریم!
فاش نیوز - یکبار پدرم از ناحیه دست مجروح میشود. برادران سپاه به اصرار میگویند که باید برود بیمارستان؛ اما در جوابشان میگوید: «چیزی نیست، خودش خوب میشود.» بالاخره با اصرار همرزمهایش در بیمارستان 17 شهریور مشهد بستری میشود. وقتی دکتر دست ایشان را معاینه میکند، میگوید: «فردا باید دستت را عمل کنیم.» پدرم همان شب خواب میبیند که حضرت ابوالفضل(ع) ترکش را از دستش بیرون میآورند. وقتی بیدار میشود میبیند که دستش صحیح و سالم است! لباس میپوشد و آماده میشود تا از بیمارستان بیرون برود. دکتر جلوی ایشان را میگیرد که: «الان باید عمل شوید.»
اما پدر میگوید: «من خوب شدم.»
دکتر با تعجب میگوید: «آستینت را بالا بزن!»
هنگامیکه پدر آستین پیراهنش را بالا میزند، دکتر میبیند هیچ اثری از زخم نیست!
دکتر با اصرار زیاد جریان را میپرسد.
پدر جواب میدهد: «وقتی خارجیها و ارامنه از حضرت ابوالفضل(ع) شفا میگیرند، چرا ما به ایشان متوسل نشویم و شفا نگیریم!»
بر اساس خاطرهای از شهید عبدالحسین برونسی
راوی: مهدی برونسی، فرزند شهید
* مریم عرفانیان