شناسه خبر : 109097
شنبه 19 اسفند 1402 , 11:49
اشتراک گذاری در :
عکس روز

سردار سرلشکر شهید «مهدی باکری»

فاش نیوز - سردار سرلشکر شهید «مهدی باکری» از فرماندهان و شهدای شاخص دوران هشت سال دفاع مقدس است که فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا را در آن دوران برعهده داشت و سرانجام پس از مجاهدت‌های بسیار و نقش‌آفرینی‌های مؤثر در عملیات‌ها، ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ در عملیات «بدر» به شهادت رسید و پیکر مطهرش هیچ‌گاه بازنگشت.

 
سردار سرلشکر شهید «مهدی باکری»
نام و نام خانوادگی: مهدی باکری
محل تولد: میاندوآب
تاریخ تولد:  ۳۰ فروردین سال ۱۳۳۳
درجه: سرلشکر
شاخه نظامی: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
مسئولیت: فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
تاریخ شهادت:  ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ 
سن:  ۳۰ سال
محل شهادت: روستای حربیه
مزار شهید: مفقودالأثر

دفاع‌پرس: سردار سرلشکر شهید «مهدی باکری» ۳۰ فروردین سال ۱۳۳۳ در شهرستان «میاندوآب» در یک خانواده مذهبی متولد شد. وی در دوره دبیرستان با شهادت برادرش «علی» به دست ساواک، وارد جریانات سیاسی شد و پس از اخذ دیپلم به دانشگاه راه یافت و در رشته «مهندسی مکانیک» مشغول تحصیل شد. مهدی باکری از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود و برادرش حمید را نیز به همراه خود به تبریز آورد و او نیز در مبارزات ضد رژیم طاغوت با برادرش همراه شد.

شهید باکری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. وی همزمان با خدمت در سپاه، به مدت چهار ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای از خود به یادگار گذاشت. همچنین او مدتی مسئولیت جهاد سازندگی و فرماندهی عملیات سپاه ارومیه را بر عهده داشت.

مهدی باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی‌ها مؤثر باشد. وی در همین عملیات، در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد. او همچنین در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس نیز از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت‌هایی که داشت، در مرحله سوم عملیات به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند. مهدی باکری در عملیات «رمضان» با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این‌بار نیز مجروح شد.

شهید باکری در عملیات «مسلم بن عقیل» با فرماندهی بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد کرد. وی همچنین در عملیات «والفجرمقدماتی» و «والفجر یک»، «والفجر دو»، «والفجر سه» و «والفجر چهار» نیز با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.

پس از شهادت برادرش حمید در عملیات خیبر، روح در کالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به او خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شده و از امام رضا (ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهادت را نصیبش کند. سپس خدمت حضرت امام خمینی (ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) رسید و از ایشان درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند.

این فرمانده دلاور سرانجام ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ در عملیات «بدر» بر اثر اصابت تیر مستقیم ندای حق را لبیک گفت و قایق حامل او در آب‌های هورالعظیم، مورد هدف آر پی جی دشمن قرار گرفت و پیکرش به دریا پیوست و هرگز بازنگشت.

 

 

 


تولد، دوران کودکی و تحصیلات

سردار سرلشکر شهید مهدی باکری ۳۰ فروردین سال ۱۳۳۳ در شهرستان «میاندوآب»، در خانواده‌ای مذهبی و با ایمان متولد شد. وی در دوران کودکی مادرش را که بانویی با ایمان بود از دست داد. مهدی باکری تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در ارومیه به پایان رساند.


فعالیت‌های مبارزاتی با رژیم پهلوی

مهدی باکری در دوره دبیرستان همزمان با شهادت برادرش «علی باکری» به دست ساواک، وارد جریانات سیاسی شد. پس از اخذ دیپلم با وجود آن‌که از شهادت برادرش بسیار متأثر بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته «مهندسی مکانیک» مشغول تحصیل شد. وی از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز، یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود و برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.

شهید باکری در طول فعالیت‌های سیاسی خود، طبق اسناد محرمانه به‌دست آمده، از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. او پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.

مهدی باکری در دوره خدمت سربازی، با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی (ره)، در حالی که در تهران افسر وظیفه بود، از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت‌های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی انجام داد.


فعالیت‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی

مهدی باکری پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به‌دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت این نهاد مقدس در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت ۹ ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را در این شهر از خود به یادگار گذاشت.


مجاهدت‌ها در دوران دفاع مقدس

شهید باکری در ایام آغاز جنگ تحمیلی ازدواج کرد. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. وی ۲ روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از ۲ ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد.

مهدی باکری فرمانده عملیات سپاه ارومیه شد و در مدت مسئولیتش تلاش‌های گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیت‌های شبانه‌روزی در مسئولیت‌های مختلف، دوباره تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.

وی با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات «فتح‌المبین» با عنوان معاون فرمانده تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی‌ها مؤثر باشد. در این عملیات یکی از گردان‌ها در محاصره قرار گرفته بود، که مهدی باکری به همراه تعدادی از نیروها، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر، آن‌ها را از محاصره بیرون آورد. او در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات «بیت‌المقدس» شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.

مهدی باکری در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت‌هایی که داشت، در مرحله سوم عملیات به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند. در عملیات رمضان نیز او با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این‌بار نیز مجروح شد؛ اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصمم‌تر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیرو‌ها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌کرد.

شهید باکری در عملیات «مسلم بن عقیل» با فرماندهی بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد کرد. وی همچنین در عملیات «والفجرمقدماتی» و «والفجر یک»، «والفجر دو»، «والفجر سه» و «والفجر چهار» نیز با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.

مهدی باکری در عملیات «خیبر» برادرش حمید را از دست داد؛ اما با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: «شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است»؛ وی همچنین در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت: «من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا می‌باشد، همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود».

نقش مهدی باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آن‌ها در دفاع از پاتک‌های توانفرسای دشمن از خود نشان دادند، بر کسی پوشیده نیست. در مرحله آماده‌سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روز‌ها به کندی می‌گذشت؛ اما مهدی باکری با جدیت، همه نیرو‌ها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چونان مرشدی کامل و عارفی واصل، آن‌چه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بکار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.


شهادت

پس از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در کالبد ناآرام او قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به جمع آنان خواهد پیوست؛ بنابراین ۱۵ روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شده و از امام رضا (ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهادت را نصیبش کند. او سپس خدمت حضرت امام خمینی (ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) رسید و از ایشان درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند.

این فرمانده دلاور ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ در عملیات «بدر»، به‌خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناک‌ترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر عاشورا را در شرق دجله از نزدیک هدایت می‌کرد، تلاش داشت تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل آمد.

هنگامی که پیکر مطهر مهدی باکری را از طریق آب‌های هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست. او با حبی عمیق به اهل عصمت و طهارت (ع) و عشقی آتشین به اباعبدالله‌الحسین (ع) و کوله‌باری از تقوی و یک عمر مجاهدت فی سبیل‌الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار دوست شتافت و در جنات عدن الهی به نعمات بیکران و غیرقابل احصاء دست یافت.


ولایت‌مداری

شهید مهدی باکری، پاسدار نمونه، فرماندهی فداکار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی بود. او با تمام وجود خود را پیرو خط امام می‌دانست و سعی می‌کرد که زندگی‌اش را براساس رهنمود‌ها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم کند؛ بنابراین با دقت به سخنان حضرت امام خمینی (ره) گوش می‌داد، آن‌ها را می‌نوشت و در معرض دید خود قرار می‌داد و آن‌قدر به این امر حساسیت داشت که به خانواده‌اش سفارش کرده بود تا سخنرانی ایشان را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه به‌دست آورند. وی معتقد بود که سخنان امام خمینی (ره) الهام‌گرفته از آیات الهی است؛ بنابراین باید جلوی چشمان ما باشد تا همیشه آن‌ها را ببینیم و از یاد نبریم.


خصوصیات اخلاقی و سبک زندگی

ساده‌زیستی و مردمی‌بودن

شهید باکری از انسان‌های وارسته و خودساخته‌ای بود که با فراهم بودن زمینه‌های مساعد، به مظاهر مادی دنیا و لذایذ آن پشت پا زده بود. زندگی ساده و بی‌ریای او زبانزد همه آشنایان بود. با توانایی‌هایی که داشت می‌توانست مرفه‌ترین زندگی را داشته باشد؛ اما همواره مثل یک بسیجی زندگی می‌کرد. از امکاناتی که حق طبیعی‌اش نیز بود چشم می‌پوشید. تواضع و فروتنی‌اش باعث می‌شد که اغلب او را نشناسند. او محبوب دل‌ها بود. همه دوستش می‌داشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند. او نیز بسیجیان را دوست داشت و به آن‌ها عشق می‌ورزید. می‌گفت: وقتی با بسیجی‌ها راه می‌روم، حال و هوای دیگری پیدا می‌کنم، هرگاه خسته می‌شوم پیش بسیجی‌ها می‌روم تا از آن‌ها روحیه بگیرم و خستگی‌ام برطرف شود. همه ما در برابر جان این بسیجی‌ها مسئولیم، برای حفظ جان آن‌ها اگر متحمل یک میلیون تومان هزینه برای ساختن یک سنگر که حافظ جان آن‌ها باشد، بشویم، یک موی بسیجی، ۱۰۰ برابرش ارزش دارد.

دژی پولادین در مقابل دشمنان و مهربانی دربرابر دوستان خدا

شهید مهدی باکری با دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی، همچون دژی پولادین و تسخیرناپذیر بود و با دوستان خدا مهربان، سیمایی جذاب و مهربان داشت. حجت‌الاسلام شهید محلاتی در مورد او گفته است: «وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود. خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود و به‌عنوان فرمانده باتقوا، الگوی رأفت و محبت در برخورد با زیردستان بود».

همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می‌شد

همسر شهید مهدی باکری در مورد اخلاق او در خانه گفته است: «باوجود همه خستگی‌ها، بی‌خوابی‌ها و دویدن‌ها، همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می‌شد و اگر مقدور بود در کار‌های خانه به من کمک می‌کرد؛ لباس می‌شست، ظرف می‌شست و خودش کار‌های خودش را انجام می‌داد. اگر از مسئله‌ای عصبانی و ناراحت بودم، با صبر و حوصله سعی می‌کرد با خونسردی و با دلایل مکتبی مرا قانع کند».

مقید به نماز شب و حفظ بیت‌المال بود

دوستان و همسنگران شهید مهدی باکری نقل کرده‌اند: «به همان میزان که به انجام فرایض دینی مقید بود، نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می‌کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند. خواندن قرآن از کار‌های واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می‌نمود. شهید باکری در حفظ بیت‌المال و اهمیت آن توجه زیادی داشت، حتی همسرش را از خوردن نان رزمندگان، برحذر می‌داشت و از نوشتن با خودکار بیت‌المال، حتی به اندازه چند کلمه، منع می‌کرد. همواره رسیدگی به خانواده شهدا را تاکید می‌کرد و اگر برایش مقدور بود به همراه مسئولین لشکر بعد از هر عملیات به منزل‌شان می‌رفت و از آنان دلجویی کرده و در رفع مشکلات آن‌ها اقدام می‌کرد و می‌گفت: امروز در زمره خانواده شهدا قرار گرفتن جزو افتخارات است و این نوع زندگی از با فضیلت‌ترین زندگی‌هاست».

سیلی شهید «مهدی باکری» به‌صورت شیطان 

«نادر ملک‌کندی» یکی از همرزمان شهید مهدی باکری گفته است: مرحله سوم عملیات «والفجر ۴» بود؛ از پادگان «گرمک» یک جاده آسفالته‌ای بود که به سمت «پنجوین» می‌رفت و کنار جاده یک ارتفاعی بود که به آن «کله قندی» می‌گفتیم؛ بالای این ارتفاع عراقی‌ها مستقر بودند و پایین آن ما یک خاکریزی زده بودیم و قرار بود یک گردان شبانه روی آن عملیات کند؛ هوا تقریبا گرگ و میش بود که همه پشت خاکریز مستقر بودیم و منتظر بودیم تا قرارگاه دستور حمله را صادر کند، ناگهان یک خودروی «تویوتا» با چراغ روشن و نوربالا به سمت گردان مستقر در پشت خاکریز آمد، هرچه همه رزمندگان فریاد زدند که «چراغ را خاموش کن! خاموش کن!» توجهی نکرد، تا این‌که آمد و ۲۰ متری ما ایستاد و آن‌وقت چراغ‌های خود را خاموش کرد. من گفتم الان است که «مهدی باکری» یک کشیده در گوش راننده آن بزند؛ اما آقا مهدی به زبان ترکی به او گفت: «الله بنده سی... نیروی دیده بانی هستی؟»، راننده گفت که «نه نیروی تدارکات هستم»، آقا مهدی گفت: «من فکر کردم نیروی دیده‌بانی هستی و داری نوربالا می‌زنی که عراقی‌ها ما را ببینند». در حالی که این راننده با کار خود ممکن بود به یک گردان آسیب وارد کند، برخورد آقا مهدی با وی همین‌گونه بود و از طرفی نیز برای دیگران درس بود که در هر شرایطی بتوانند خونسردی خود را حفظ کنند. (بیشتر بخوانید)


سبک مدیریتی

نگوییم من در حد توان خود کار کردم

سردار شهید «مهدی باکری» درخصوص ویژگی‌های یک پاسدار گفته است: «برادران! آیا تا به حال فکر کرده‌اید که یک پاسدار باید چه خصوصیاتی داشته باشد و چگونه باید کار کند، زندگی کند و بمیرد؟ اینکه بعضی‌ها می‌گویند «لاَ یُکَلِّفُ اللهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» و «ما مکلف به تکلیفیم تا جایی که در توان داریم» متأسفانه این را درست معنا نمی‌کنند. به نظر حقیر در مورد ما پاسدار‌ها توان این نیست که یک روز از صبح تا شب کار کنیم، عملیات انجام دهیم و بعد خسته شویم و به این آیه پناه آوریم؛ بلکه معنی توان این است که پاسدار باید آن‌قدر کار کند که از بی‌خوابی و خستگی چرت بزند، ... برای دلخوشی خودمان قرآن را ترجمه به مطلوب نکنیم. یعنی چه که از صبح تا شب کار کنیم بعد بگویی که من در حد توان خود کار کردم... مگر با این وضع می‌شود به درجه سربازی امام زمان (عج) رسید؟ مگر می‌شود این‌طور منتظر بود و دعای فرج خواند؟...» (منبع: کتاب «خداحافظ سردار»)

توصیه‌های قابل تأمل شهید مهدی باکری به فرماندهان و مسئولین تحت امر خود

شهید مهدی باکری سال ۱۳۶۲ به فرماندهان و مسئولین تحت امر خود نامه‌ای نوشته و موارد قابل تاملی را در این نامه بیان کرده است.

قابل توجه کلیه فرماندهان و مسئولین واحدها، سلام علیکم
گرچه خودتان آشنا به موارد ذیل هستید، ولی چون اکثرا در نامه‌های برادران بسیجی نوشته می‌شود، لازم دانستم مجددا متذکر شوم.

۱. بعد از همه نیرو‌ها غذا بگیرید، کمتر و دقیقا هم نوع آن‌ها باشد.
۲. در داشتن وسایل چادر و پتو و... فرقی با بقیه نداشته باشد.
۳. در داشتن مواد غدایی، کمپوت و میوه و چای و... همانند بلکه کمتر از بقیه باشد.
۴. در گرفتن لباس و پوشاک و کفش کمتر از بقیه داشته باشید.
۵. اولین کسی باشد که در اول وقت در صف مقدم نماز و دعا‌ها می‌باشید.
۶. مراسم بزرگداشت و ترحیم و... برای شخصیت و شهدا و... و فعالانه شرکت کنید.
۷. در توجیه مسائل به نیرو‌ها جهت روشن شدن نسبت به مسائل کوتاهی نکنید که عدم توجیه موجب به‌وجود آمدن خیلی از ابهامات و مشکلات است.

فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
مهدی باکری


وصیت‌نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

یا الله یا محمد (ص) یا علی (ع) یا فاطمه زهرا (س) یا حسن (ع) یا حسین (ع) یا علی (ع) یا محمد (ع) یا جعفر (ع) یا موسی (ع) یا علی (ع) یا محمد (ع) یا علی (ع) یا حسن (ع) یا حجة (عج) و شما ای ولی‌مان یا روح الله و شما ای پیروان صادق امام یا شهیدان.

خدایا چگونه وصیت‌نامه بنویسم در حالی‌که سراپا گناه و معصیت، سراپا تقصیر و نا‌ فرمانی‌ام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می‌ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم.

یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالیکه از من راضی نباشی. ای وای که سیه‌ روز خواهم بود. خدایا که چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی. هیهات که نفهمیدم. خون باید میشد و در رگهایم جریان می‌یافت و سلول‌هایم یا رب یا رب می‌گفت. خدایا قبولم کن. یا اباعبدالله شفاعت.

آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، ولی چه کنم تهیدستم، خدایا قبولم کن.

سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر. عصر ظلم و ستم عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی‌اش.

عزیزانم اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز کم است.

آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسه‌های درونی و دنیا فریبی را شناخته و برحذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چاره‌ساز ماست. ای عاشقان ابا عبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه‌ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نمائیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بجا آورده باشیم.

وصیت به مادرم و خواهران و برادرهایم و فامیل‌هایم که بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست. به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید. اهمیت زیاد به نماز و دعاها و مجالس یاد ابا عبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است.

همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت بدهید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح، وارث حضرت ابوالفضل، برای اسلام ببار آیند.

از همه کسانی که از من رنجیده‌اند و حقی بر گردنم دارند طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا با گناه‌های بسیار بیامرزد.

خدایا مرا پاکیزه بپذیر

مهدی باکری

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi