شناسه خبر : 109359
دوشنبه 28 اسفند 1402 , 14:12
اشتراک گذاری در :
عکس روز

بهارِ دوستی، خانه ای درخورد دیجیتالیسم

با تکیه بر ظرفیت ادبیات والا می توان" اندیشیدن به زبان فارسی! را به نسل اینترنت؛ آموخت...

فاش نیوز - بهار آمد و گل واژه ها جوان شده اند! ویژگی منحصر بفرد زبان و ادبیات فارسی و قابلیت ِ بیان شعری بسیار غنی و نمادین آن در مفهوم بندی عقیده و صورت بندی اندیشه، ایجاب می کند تا بر جنبه ی آشکارگی بهارانه پرتویی بیافکنیم!

به ویژه اینکه دیجیتالیسم نیز «رخساره بر افرخته، و کُفر زُلفش رَه دین می زند و به شیوه ی شَهر آشوبی، جانِ عشاق، سپندِ رخ خود می داند!»

از آنجا که:

اولا:« دنیا پر از کارهای معجزه آساست، که در انتظار به سر می برند، تا هوش و درایت ما؛ تیزتر شود.(1)»

دوما: با شعبده بازی دیجیتال، حتی خردسالان نیز در مواردی «پا به قلمرو سلطان عشق گذاشته اند!(2)»

و هرچند « آدمی بچه ای، شیوه ی پَری داند!» اما هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست که در این کوچه ی تزویر «چون مهره ی تسبیح » به جایی نمی رسد!

اینک فصل بهار؛ کتاب عظیم رویش و آفرینش  را پیش روی چشمان همگان گشوده است. درک معنا و مفهوم و زبان راز گونه ی بهار، از سرگردانی در هزارتوی زندگانی در عصر دیجیتال، پیشگیری می کند!

در نوشتار حاضر، به ویژگی شاعرانگی و فرهنگ منحصر به فرد ایرانیانِ همواره سربلند؛ اشاره داریم.

هدف: غوطه خوردن بسان ماهی، در دریای فرهنگ و ادب والای پارسی است!

مفروض است:

 پس از آن که « پیراهنِ برگ بر درختان/ چون جامه ی عید نیکبختان» پوشیده شد و گنجینه ی " قیمتی دّرِ لفظِ دری" بر بال فکر و اندیشه! نشست؛ طوطیان شکرشکن شیرین گفتار، سخن بلبل را که از فیض گل آموخته بود؛ برای اهالی عصر دیجیتال چنین ترجمه کردند:

جنابش، پارسایان راست محرابِ دل و دیده

جبینش، صبح خیزان راست روزِ فتح و فیروزی

آنگاه هزاران الهام، از احساس و عاطفه و علم! سخاوت مندانه در اختیار بشریت قرار گرفت؛ و امید است تمدن بشری بار دیگر؛ توسط ایرانیان در مسیر تکامل؛ قرار داده شود.

چنان که شاعر فرانسوی «سن ژان پرس» گفته «شعر نحوه ی زندگیِ تمام عیار است. شاعر در دوران انسان غار نشین وجود داشت، در عصر اتمی هم همچنان. از این نیازِ معنوی؛ ادیان برخاستند و به علتِ این رحمت شاعرانه، جرقه ی الهی؛ تا ابد در جوهره ی انسان جای گرفت. (شایگان؛ پنج اقلیم حضور، بحثی در باره ی شاعرانگی ایرانیان، ص5)»

فرضیه

الف: با تکیه بر ظرفیت ادبیات والا می توان" اندیشیدن به زبان فارسی! را به نسل اینترنت؛ آموخت."

ب:  از دریچه ای که اعجازِ تکنیک برای دیدن جهان ساخته؛ شعر از" ایفای نقش ابدی خود" بازخواهد ماند.

ج: خصلت شاعرانگی، به اعماق سرشت ایرانیان رسوخ کرده و بر جهان بینی دینی سایه افکنده است.

 

هر چند زبان فاخر فارسی که از نظر شعری و بیانِ نمادین؛ بدیلی ندارد، اما به تعبیر « شایگان» «بایر مانده؛ باید آن را از نو کاشت و پرورد.» زیرا تخیل شاعرانه، همواره می تواند شعله ی آتش اشتیاق؛ برای جستجوی روشنایی را بر افروخته نگه دارد.

بیایید باهم به تماشای این تخیل برویم:

باز کن پنجره ها را که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را

جشن می گیرد

و بهار

روی هرشاخه،کنار هر برگ

شمع روشن کرده است.

 همه ی چلچله ها برگشتند،

و طراوت را فریاد زدند

وکوچه یکپارچه آواز شد...

این آشکار کننده ی زندگانی و امیدآفرینی در لحظه ی سال تحویل؛ مژده دهنده ی یک خبر بسیار مهم و ویژه نیز می باشد. بالاخره فروردین ازراه رسید و مثل نتیجه ی امتحان ثلث دوم! پایان اسفند اعلام شد....

 بهار 1403 یا علی (ع) گویان؛ مهمانیِ عظیمِ آشکارگی را آغاز کرد! ضیافتی که مهمانان با شادمانی معنوی، سالاد فصل را سِرو می کنند، و در انتظار غذای مخصوص سر آشپز؛ برای فردایی روشن تر برنامه می ریزند و زیر لب زمزمه می کنند:

شمس و قمر بر زمین حشر نتابد

نور نتابد مگر جمال محمد(ص)

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد(ص)

قدم این روز نورسیده! مبارک و باید برای زلال ماندن سرچشمه ی جوشان دین و آیین و الهام و انرژی و کار و تلاش و خوشی و تسلی!... اسپند دود کرد و همواره صلوات بر محمد و آل محمد (ص) فرستاد.

ای روز برآ که ذره ها رقص کنند

آن کس که از او چرخ و هوا رقص کنند

جان ها زخوشی بی سرو پا رقص کنند

در گوش تو گویم که کجا رقص کنند

یعنی رقصِ سَحَری در گوشه ای از میدانِ «آشکار صنعتِ پنهان» و در یک دست جام باده و در یک دست جعد یار؛... و حدیث آرزومندی را به باد گفتن و بلافاصله مژده ی اطمینان به الطاف خداوندی را شنیدن و کلید گنج مقصود را دریافت کردن! سرحلقه ی این زنجیره ی معانی؛ عشق است. همان عنصری که « ذرات جهان را در سماع آورده است!» و حقیقتا زین پس:

قلم را آن زبان نبود که سرّ عشق گوید باز

ورای حد تقریر است شرح آرزو مندی

اما بشنوید از امر دیجیتالِ نهان ساز! دیجیتالیسم چشم دیدن این شور و نشاط را ندارد! این نو قُلدر! حکم به خانه نشینی و ماهواره بینی!  می کند. بیرون هم که رفتی موبایل باهاته؛ مبادا چشم به طبیعت بدوزی!

به راستی که انگار تعطیلات و اوقات فراغت نیز مفهوم خود را از دست داده و تغییر و تحولی به راستی معنادار و پر پیامد؛ درسرتاسر کره ی خاکی درحال رخ دادن است! اکنون خاموش نشستن گناهه!!!...

باید نگران فرا رسیدن روزی بود که در آن؛ نو جوان و جوان هوشیار و دقیق و پاکیزه گوی ایرانی؛ که به « فرهنگ آبگون و آتشسار» در این مرز پر گهر عشق می ورزد؛ شانه ها را بالا بیاندازند و به تعبیر «اخوان ثالث» بگوید« هِه! که چه؟» و سکوت کند....

اکنون همه می دانند که چرا صیادان قریحه و راهزنان شرم و حیا، نسل جدید را زیر بمباران سرگرمی و نشاط آورده و «در قالبی سراسر معو ج، ناهماهنگ، بی محتوی و عبث» حتی خردسالان را با مسائل بزرگسالی آشنا می سازند:

بی ادب تنها نه خود را داشت بد

بلکه آتش در همه آفاق زد

در این مرحله از جدال میان بساطِ کهنه ی قدما  و طرحِ نو متأخرین؛ بحثی داغ و پر حرارت میان دو رقیب یعنی:

  •  بهار؛ عامل جوشش سرچشمه های فضیلت
  •  فضای مجازی؛ آلوده ساز و خشک کننده ی آن سرچشمه ها

در گرفته و اصل دعوا؛ بر سر رویش است! اگر مانند«هانتینگتون» ادعاکنیم که با این مناقشه و ستیز «بشریت به مرحله ی جدیدی از کشمکش وارد می شود که می توان آن را برخورد تمدن ها نامید؛[3]» چندان بی ربط نخواهد بود!

 در سنگلاخِ تمدن غرب و به یُمن انقلاب الکتریک و الکترونیک؛تصویر! به مراتب مهمتر از واقعیت شد و پس لرزه های بحران هویت امریکایی را به سایر تمدنها انتقال داد. آن هویت بحران زده به «کهن الگوها ی جمعی، و تصویر های اسطوره ای؛ در واقع  مخزن دائمی تمام تجارب تکرار شده طی قرون متمادی توسط نسل های مختلف!» هجوم می برد.

از عجایب این روزگار، همین بس که آن کشور نو پدید و فاقد تمدن؛ به انبار میراث فرهنگی ملتی با عمق تمدنی کهن و مفتخر به وارد کردن بشریت به دالان تاریخ؛ دستبرد می زند و با شارلاتانی و سلیطه بازی؛ از کاه کوه می سازد!

اهل نظر به خوبی می دانند که چرا آمریکایی که پیش و پس از جنگ جهانی اول؛ در انزوای سیاسی قرارداشت؛ اکنون از رهگذر دستیابی به سلاح هوش مصنوعی؛ و تبدیل شدن به پناگاه عده ای نمکدان شکن فراری از وطن، از پشت تریبون دیجیتال، به میلیون ها ایرانی؛ به شکلی گستاخانه اهانت می کند. حتی با زبان سحر انگیز، فصیح و زیبای شعر و نثر! اما:

شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست

در ید بیضا همه انگشت ها یکدست نیست

شمع می گوید به اهل بزم با سوزو گداز

سربریدن پیش این سنگیندلان گل چیدن است

بقول یکی از ایشان« حبَّذا این سرکه افشانی، که سرکنگبین ها در اوست!»

می توان پیش بینی کرد که کش دادن نتیجه ی کشمکش جدید هانتینگتونی! و شارلاتانی و سلیطه بازی به بهار امسال! و دادار دو دور و هاهوی فضای مجازی؛ بازهم بر رویش گل های خندان و فرزندان ایران تأثیر نامطلوب بگذارد.

تا کنون؛ مورد خطاب قرار دادن نسل جدید و تحلیل رفتار در دو رویداد مهم یعنی:

  • اغتشاش پاییز 1401
  • انتخابات اسفند 1402

نشان می دهد که مع الاسف؛ بخشی از این نسل؛ نسبت به اهانت های گستاخانه ی فضای مجازی؛ وایستاده نگاه می کنه! نه هایی؛ نه هویی؛ نه تشری و نه اعتراضی و... این بی تفاوتی با مرام و منش ایرانی سازگار نیست!!!

یکی از مهمترین جنبه های خصال خویشتن؛ خصلت شاعرانگی، و پیوند و ارتباط درونی مردمی زیبا اندیش و به زیبایی رسیده؛ با شاعران بزرگ است. همان استادان سخن که به اعماق روح و سرشت و سرنوشت ایرانیان رسوخ کرده و طی قرون و اعصار به پایگاهی اساطیری ارتقاء یافته اند.

در هیچ تمدن دیگری؛ رفتاری از این دست نظیر ندارد...

صوفیِ سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

ناز پروردِ وصال است، مجو آزارش

بنابراین، و با "دوسیه و گواهی از سخنگوی وجدان ایرانی":

صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد

ورنه اندیشه ی این کار فراموشش باد

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

«بهار چیزی است که می رو یاند و گیاهان نشانه های این رشد نامرئی اند:

باغِ دل را سبز و ترو تازه بین

پُر زغنچه ی وَرد و سَرو و یاسمین

زِ اَنبوهیِ برگ، پنهان گشته شاخ

زِ انبوهیِ گُل، نهان صحرا و کاخ»

اما از لحظه ای که شبکه های اجتماعی و زیر بنای ساختی امرِ مَجاز! سرتاسر کره ی زمین را تسخیر کرد و « بشریت در کندوی چنین نظامی گیر افتاد» میراث عظیم فرهنگی مبتنی بر شعر و اسطوره و افسانه وخیال و وهم؛ نیز حاشیه نشین شد!

بنابراین «ناچاریم:

  • بینش های دیگر، به جهان! را دریابیم
  • طیف شناخت های خود را گسترده تر و غنی تر کنیم
  • بر کلیدهایی که دَرِ صندوق های پنهان را می گشاید، مدام بیافزاییم

فقط در این صورت است که می توانیم شیاطینی را که تازه بیدار شده اند رام کنیم!»

تأکید بر بیداری شیاطین و شناخت و کلید و غنی سازی؛ از روست که بنابر «آخرین برگ سفر نامه ی باران، زمین چرکین است!»

نتیجه گیری

در ربع اول از قرن بیست ویکم، ایمان دینی به فناوری؛ در حال فرگیر شدن است و احتمال ظهور "دین نوبت ثانی؛ با خوانش اشپنگلر" می رود.

در این صورت؛ دین نو ظهور به فرایندی بی پایان از تفسیر های گوناگون تبدیل خواهد شد. و هرکس خود را واجد صلاحیت خواهد دید که در شبکه های اجتماعی جنبه های مختلف هستی و وجود را بر مبنای ارزش های دلبخواهانه و ذهنی خویش تأویل و تفسیر و تحلیل کند....

یک راهکار کاربردی؛ پیش گیری از «از دست رفتن تاریخ» و ممانعت از برخاستن "ندای الوداع با دانش، با خوانش پیشینیان" است.

با اعلام بسیج همگانی، برای ایجاد آگاهی درست و بجا و به موقع از تحولات پرشتاب زمانه، نسل فرهیتهی جوان ایرانی منتظر کارگزاران تاجر پیشه ی دولتی نخواهند ماند.

صد البته که راه و روش فهم زبان بهار و شعر شاعران؛ و وصف جامع وجوه مختلف، و ظرایف فکری، و تدابیر فنیِ این بزرگان، و ارتباط آن با اندیشه و اندیشه ورزی، شایسته ی پژوهشی بسیار پر تفصیل و تخصصی است.

 و کسی که پا در کفشی کرده که بس بزرگتر از اندازه ی پای خودش است نمی تواند حق مطلب را در باره ی آن ادا کند!

 اما با این وجود؛ امید است با "مته گذاری به خشخاش" و با اصرار و پافشاری بر الگوی هولو گرامِ  الفبایِ  امر دیجیتال، و پدیداریِ ماهیت پنهان ساز آن، شاید به طرزی معجزه آسا؛ میخی آهنین در سنگی فرو رود!

در آن صورت متولیان امر فرهنگ با تأمل بیشتر؛ از اقیانوس بیکران فرهنگ و ادب فارسی، حرف هایی تازه و متناسب با مقتضیات این زمان برای توصیف شیوه ی زندگانی در روزگارِ کنونی استخراج کنند.

حد اقل دو ره آورد و بسته ی خبری! از گشت و گذاری گردباد گونه در فضای "شرارت آمیز و ویرانگرِ مجازی" عبارتند از:

  • درد دردمندان عواطف! و گره خورد آن به گذشته و آینده
  • درهم ریختن روح و روان" انسان نو" بر اثر برف و بوران توفان مجازی

 بی توجهی به آن درد و  درهم ریختگی؛ بدون شک " انسان نو" را می میراند....

 اندیشه ی درمان، اندکی تأمل بیشتر می خواهد. پیش از این؛ جای جای اشعار بسیاری از شاعران بزرگ، صحنه ی رویارویی رند و زاهد بود.

 افشاکنندگانی خستگی ناپذیر، با شهامتی بی نظیر؛ تارو پود خرقه ی تزویر و ریای برخی افراد زهد فروش را می گسستند، و در مناقشه ای که «قدمتی به اندازه ی عالَم دارد؛ دُرِّ موعظه های شافی را در سلک عبارت» می کشیدند....

 اکنون نیز احفاد آنان می توانند داروی تلخ مواعظ توخالی برخی وعاظ، یا تکالیف تحمیلی تنگ نظرانِ خشکه مقدس، را به شیرینی ظرافت، آمیخته و با زبان نسل جدید و محترمانه و مؤدبانه باز گویند.

هرچند کم شدن فاصله ی زمان ابداع و نوآوری، مدیریت میانیِ جدالِ میان بساط کهنه ی قدما و طرح نوِ متأخرین را سر در گم کرده! اما نباید دست روی دست گذاشت چاره ای دیگر نیاندیشید.

 عظمت و قدرت و شوکت کشور سربلند ایران؛ همواره به پاس حرمتِ نهادهای الهی، وابسته بوده است. بنابر تحقیقات صاحب نظران بنام در اندیشه ی سیاسی؛ اسناد پاسداشت حرمت این نهادها در شرق باستان به طورعام؛ علی الخصوص نزد ایرانیان پیش خدشه ناپذیر است؛ شایسته نیست اکنون مورد هجوم و اهانت و بی حرمتی از سوی برخی سود اگراندیشه که از وطن گریخته اند؛ قرار گیرد!!!

 شرایط کلان روال در حال وقوع در کشوری که میراثِ فرهنگی اش ریشه دار ترین و کهن ترین میراثِ جهانی است را سخنگوی وجدان ایرانی چنین توصیف می کند:

پیش درویشان بَوَد خونت مباح

گر نباشد در میان مالت سبیل

یا مرو با یار اَزرق پیرهن

یا بکش برخان و مان انگشت نیل

دوستی با پیلبانان یا مکن

یاطلب کن خانه ای در خورد پیل

حال که " برخی از وراث، از در دوستی با قلندران نشسته اند" نیاز به رسانه ای مناسب تر! برای پرتو افکنی برکار ویژه ی دیجیتالیسم، می باشدو

 حتی اگر درجه ای کمتر باشد، ماهیت تکنولوژی ناشناس تر خواهد ماند....

 در نتیجه ی نبود چنان رسانه ای شاهد خواهیم بود که، انسان گرایی (اومانیسم) چگونه بشر را به محور کائنات تبدیل خواهد کرد و در اندیشه ی نسل وب؛ بجای ذات اقدس الهی خواهد نشاند.

 همان انسانی که مجذوبِ ابداع و دستاورد جدید شد؛ وکیشِ فنی را به وجود آورد؛ و اکنون نیز مدعی است هر مسئله ای را با پیشرفت فناورانه حل می کند.  

احتمالا تبدیل دینی که به معجزات و آخرت معتقد بود به دین معجزات فنی و تبدیل دین باوری جادویی به فن باوریِ جادویی باورپذیر خواهد شد؛ اگر متولیان امور از تعطیلات اندکی زودتر برنگردند!!!

سخن آخر

چنان که « ارنست دیمنه » خاطر نشان ساخته« کسانی که « ازحافظه ی خوب و خطاناپذیر اما شکل نگرفته برخوردارند با کمترین تحریک ذهنی، جعبه های اطلاعات آنان، گشوده می شود و سرشار از اطلاعات می گردند.[اما] همواره شکوه می کنند که اطلاعات را از دیگری به عاریت گرفته اند و دیگری نیز از دیگری به عاریت گرفته و هرگز پیشرفت نکرده است. ( هنر فکر کردن، ص 146)»

البته ناگفته نماند که برخی بعدا گفتند که «ما با ظاهرِ نیک فریب خورده ایم» اما این اعتراف دیر هنگام در واقع نوش دارویی بعد از مرگ سهراب بود.

دو نکته ی پایانی

  1.  بنا برپیش بینی ها؛ امپراتوری آینده، امپراتوری مغزها خواهد بود. دیری است که از رهگذر رقابتِ واقعیِ مغزها؛  بنیان تولید ثروت که قدرت عضلانی! بود به قوه ی مغز تغییر مکان داده است!
  2. به دلایل قابل بحث؛ از همان 1981 که میزان رشد به توان مجهول، دردانش  الکترونیک، اعلام رسمی شد، و زمینه ی ورود رسمی جهان به عصر دیجیتال فراهم گردید؛ تعداد بیشتری از درختان پیچک ایوانِ ما، به فرخوانی برای« آغوش کشیدن به سوی درختان دور دست» پاسخ مثبت داده اند.

 بنا بر این؛ آی آقایان متصدی و متولی امر فرهنگ؛ به هوش!!! سرمایه های اجتماعی نیاز به حفاظتی متناسب با مقتضیات این زمان دارند.

پی نوشت:

[1]:« هر روز مشکلاتی پیش پا افتاده در زندگی سربلند می کنند که باید چاره شوند، اگر ندانیم چطور وضعیت را حل و فصل کنیم سراسیمه می شویم....( برن؛ معجزه شکرگزاری، ص 172)»

[2]: « چنان که دانته در کتاب زندگانی نو می گوید: هنگامی که " نه سال" داشت، بئاتریس" هشت ساله" را دید. از این هنگام بود که پا به قلمرو سلطان عشق نهاد.(شفا؛ کلیات کمدی الهی دانته،ص26)»

[3]:« در یک سو تمدن غربی؛ و در سو ی دیگر هفت تمدن «اسلامی، هندو، کنفیسیوسی، ژاپنی، اسلاو-ارتدکس، آمریکای لاتینی و احتمالا افریفایی ( شایگان؛ افسون زدگی جدید...،ص59)»

 

جانباز دکتر سیدمهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi