شناسه خبر : 103775
پنجشنبه 30 شهريور 1402 , 10:34
اشتراک گذاری در :
عکس روز

واکنش شهید «مهدی باکری» به شهادت برادرش

فاش نیوز - شهید مهدی باکری سال ۱۳۳۳ به دنیا آمد و روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید و قایق حامل پیکر او مورد اصابت گلوله آر. پی. جی قرار گرفت و مفقودالاثر شد.

سردار بی‌نشان

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مهدی باکری، سال ۱۳۳۳ به دنیا آمد. در دوران کودکی، مادرش را از دست داد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رساند و در دوره دبیرستان، همزمان با شهادت برادرش «علی باکری» به‌دست دژخیمان ساواک، وارد جریانات سیاسی شد.

مهدی پس از اخذ دیپلم، با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متأثر و متألم بود، به دانشگاه رفت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول به تحصیل شد.

مهدی باکری از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز، یکی از دانشجویان مبارز این دانشگاه بود و برادرش حمید را هم به‌همراه خود به این شهر آورد. ساواک مهدی را در طول فعالیت‌های سیاسی خود، بار‌ها تحت کنترل و مراقبت قرار داد.

وی پس از مدتی، برادرش حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم باری مبارزان داخل کشور، فعال شود. مهدی باکری در دوره سربازی، با تبعیت از اعلامیه امام (ره)، در حالی که در تهران افسر وظیفه بود، از پادگان فرار و به‌صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت‌های گوناگونی را برای پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

مهدی بعد از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی ایفا کرد. وی در این دوران، به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد و همزمان با خدمت در سپاه، به‌مدت ۹ ماه به‌عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای از خود به یادگار گذاشت.

مهدی باکری در مدت مسئولیتش به‌عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه، تلاش‌های گسترده‌ای برای برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیت‌های شبانه‌روزی در مسئولیت‌های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، راهی جبهه شد.

وی در عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک، ۲، ۳ و ۴ با عنوان فرمانده لشکر عاشورا حضور داشت. در عملیات خیبر و زمانی که برادرش، حمید به شهادت رسید، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه، با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: «شهادت حمید، یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است.»

مهدی باکری در عملیات بدر به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناک‌ترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت و تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند.

شهید باکری با هوشیاری و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی‌ها مؤثر باشد. در انی عملیات، یکی از گردان‌ها در محاصره قرار گرفته بود که او به‌همراه تعدادی نیرو با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر، آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات، در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد.

در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس، از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت‌هایی که داشت، در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بیسیم هدایت کند. در عملیات رمضان با سِمَت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر بار مجروحیت، مصمم‌تر از پیش در جبهه‌ها حضور پیدا می‌کرد و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیرو‌ها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌کرد.

در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از از خاک جمهوری اسلامی ایران و چند منطقه استراتژیک آزاد شد. زندگی ساده و بی‌ریای مهدی زبانزد همه آشنایان بود. با توانایی‌هایی که داشت، می‌توانست مرفه‌ترین زندگی را داشته باشد، اما همواره مثل یک بسیجی زندگی می‎‌کرد. از امکاناتی که حق طبیعی‌اش بود نیز چشم می‌پوشید.

تواضع و فروتنی وی باعث می‌شد که اغلب او را نشناسند. محبوب دل‌ها بود. همه دوستش می‌داشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند. بسیجیان را دوست می‌داشت و به آن‌ها عشق می‌ورزید. می‌گفت: «وقتی با بسیجیان راه می‌روم، حال و هوای دیگری پیدا می‌کنم. هرگاه خسته می‌شوم، نزد بسیجی‌ها می‌روم تا از آن‌ها روحیه بگیرم و خستگی‌ام رفع شود. همه ما در برابر جان این بسیجی‌ها مسئولیم. برای حفظ جان آن‌ها اگر متحمل یک میلیون تومان هزینه برای ساختن یک سنگر که حافظ جان آن‌ها باشد، بشویم؛ یک موی بسیجی، صد برابرش ارزش دارد.»

با دشمنان اسلام و انقلاب، چون دژی پولادین و تسخیرناپذیر بود و با دوستان خدا، سیمایی جذاب و مهربان داشت.

با وجود اندوه دائمش، همیشه خندان می‌نمود و بشاش. انسانی بود همیشه آماده به خدمت و پرتوان.

این فرمانده دلاور در عملیات بدر در روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ به خاطر شرایط حساس عملیات، طق معمول به خطرناک‌ترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت و تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه بر اثر اصابت تیر مستیقیم مزدوران عراقی به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب‌های هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف گلوله آر. پی. جی دشمن قرار گرفت و پیکر وی مفقودالاثر شد.

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi