شناسه خبر : 105973
دوشنبه 06 آذر 1402 , 16:10
اشتراک گذاری در :
عکس روز

امر دیجیتال و فرمانداریِ علم و پراید!

هرگونه نادیده انگاری یا دست کم گرفتن پیامدهای اجتماعیِ امر دیجیتال و تأثیر سرشتی و سرنوشتی آن؛ مخاطراتی جبران ناشدنی خواهد داشت...

فاش نیوز - چابک سواران میدان دانش، توسنِ خوش خرام سخن را اینگونه به جولان درآورده اند؛ که هر نوجوان و جوان در عصر دیجیتال، صرفا از رهگذر مدرسه و کلاس درس و معلم؛ قدر می بیند و بر صدر می نشیند.

واژه یpride  به معنای غرور و به خود بالیدن و احساس رضایت درونی و... ناظر بر نقشه ی راهِ رسیدن به شأن و رتبه ی علمی و جایگاه برتر اجتماعی، است.

در این جستار، از دریچه ی نگاه « هایدگر و مفهوم اضطراب وجودی / در کتاب هستی و زمان» بر چشم انداز دهه های آینده پرتویی می افکنیم.

مفروض است: در مطالعه ی جامعه شناسی تکنولوژی؛ هرگونه نادیده انگاری یا دست کم گرفتن پیامدهای اجتماعیِ امر دیجیتال و تأثیر سرشتی و سرنوشتی آن؛ مخاطراتی جبران ناشدنی خواهد داشت.

تفکر نوین، در طبقه ی نو آیینِ اغتشاش بنیان؛ در حال پرتاب جامعه به وضعیتی است که می توان به قول «هایدگر» آن را «خود- فرافکنیِ خموشانه[1]» توصیف نمود.[اهل نظر، با زبان شکنجه آور او آشنایند.]

اشاره به اجلاسِ زمینه سازِ این خودفرافکنی، که نرم نرمک زیر پوست شهر جریان داشت! و پائیز برگ ریز گذشته، آغازعلنی شدن آن بود؛ بن نمایه ی «قصه ی ماست، که در هر سر بازار بماند!» زیرا درپشتِ آن دکور! به ذاتِ حقیقت؛ هجوم برده می شود.

 از آنجا که آبشخور ساقه ی نورسته و دیجیتال پناه، سرچشمه ی هالیسودی (هالیوود / سیلیوود) است؛ به نظر مهار ناشدنی می رسد.

چراکه دردشتِ بی فرهنگی! با آتش زدن یک تارِ مویِ دیو؛ می توان غول دیجیتال را بصورت " آنی" در هر رخداد ناگهانی و تصادفی، ظاهر کرد.

بدور از هرگونه قضاوت شتابزده، باید گفت که تاریخ، گواهی صادق؛ بر نامیرایی اندیشه است.

هدف؛ یاد آوری عرف سیاسی و دینی، و این انتظارِ بجا است که دو فرماندار دانش و علم یعنی:

  • وزارت آموزش و پرورش
  • وزارت علوم، تحقیقات و فناوری

برای سبقت گرفتن از امر دیجیتال؛ نباید لحظه ای درنگ کنند!

فرضیه:

الف: پیامد اضطراب اجتماعی و « بلای فرا رسنده!» آن طور که هایدگر آن را می بیند، از هم اکنون نیاز به چاره اندیشی دارد.

ب: درون مایه ی هالیسودیِ شاکله ی رفتارِ فرافکن در طبقه ی نو آئین، دین ستیزی است! تا دین گریزی.

ج:  با پرتاب شدگی جهان به صفحه ی صاف وبی، «وجه مُعَینِ ترس» از رخداد های پیش بینی ناپذیر! لازم است.

 

این قصه را با من بخوان، باقی فِسانه است... 

 الهیات مسیحی، ضرب المثلی دارد به این مضمون «برای سخن گفتن و شناختن  امور الهی، باید آن ها را دوست داشته باشی!( هایدگر؛ هستی و زمان، ص186)»

این نکته، از این رو گفتنی است که در فرهنگ و تمدن ایران و اسلام؛ حرفه ی معلمی، انعکاسی از جایگاهِ « رازدان عالم بالا» است.

نوآوران فکر غربی، پس از جوجه شماری درآخرِ پائیزِ برگریزان، و خشنود از قدم نورسیده (طبقه ی اجتماعی نو آیین!) پروژه ی از سَرگیریِ برخی از امور نامطلوب! را آغازکردند.

ازجمله بازنماییِ  نوعی کردار بر اساس فرضیه ی فرافکنی؛ یعنی درک محرک های مبهم و تفسیری دلبخواهانه و «بازتاب آن، در احساسات، نیازها، تجارب و رفتارهای شرطی شده ی پیشین!»  ...

بذر آن رفتار ناهنجار، در دوره ی دیکتاتوری سیاه رضاخانی، در یک روز سرد زمستانی، کاشته شد و پسرش با پرورش آن؛ خاطرِشریفِ ملت بزرگ ایران را آزُرد!

 پاد زهر بازنماییِ جدید؛ در دست معلمان فرهیخته قرار دارد.

شخصیت والای معلم که به طور سنتی مرجع حل معما بود «رخداد های پیش بینی ناپذیر» در افق فردا را نیز به گونه ای نافذ، مورد تأمل قرار می دهد.

 او اولین فرماندارِ ویژه ی علم برای زندگی فضیلت مند، است که دانش آموز او را می بیند و به او دست رسی دارد.

آن انسان والا، علاوه بر درس، هر سخنِ « تهذیبی» که بر زبان آورد، بر پیراستگی از عیوب و پاکیزگی سلوک؛ در جاده ی زندگانی، تأثیری سرنوشت ساز می گذارد.

در هنگامه ی سلطه ی کلیسای گوگل، بر رویکرد معنوی و« پدیده هایی مانند ایمان، گناه، عشق، ندامت و پرسش گری» اوست که می تواند از فرزندان ایران زمین، نمادها و نشانه ها و انسان هایی فرهیخته بسازد!

اساسا، اندیشه و فرهنگ به معیار نیاز دارند. بنا بر عقل سلیم؛ در دوران معاصر، مدرسه آموزشگاه این معیار است. نادیده گرفتن نقش معلم و کلاس درس؛ یعنی چیدنِ پَر پروازِ اندیشه و جامعه وفرهنگ (جهان جتماعی)؛ و بی توجهی به « نقش تکوینیِ عوامل فکری! »

نتیجه ی تفویض اختیار برای آموزش «قواعد تکوینی و تنظیمی[2]» و آماده سازیِ فرزندان یک ملت متمدن:

 

  • برای زندگی اجتماعی
  • برای مشارکت در تجربه ی حکمرانی دینی
  • برای هم سویی با نظمِ آئینی و ارزش ها و باورها و هنجارها
  • ...

و برای ابراز احساس و بیان تجربه ی زیبایی شناختی؛ به تحول دیجیتال، در تمدن اطلاعاتی! تولد طبقه ای نو آیین و روادار و ترویج اباحه گری در جامعه شد!

 بنا بر نظم نمادین و ایرانی و اسلامی مآب؛ مهمترین بخش از مفاهیم زیبایی شناختی، در دو کانون مشخص (خانه و مدرسه) یاد داده می شوند.

جامعه شناسان با تأمل در مواردی چون:

  • « تابوستیزی
  •  کار روز مره ی مجازی
  • فراگذری از اولتیماتوم های رسمی
  •  بسط تکنولوژی دیجیتال در آینده»
  • ...

 نسبت به «تولید یک نظم نمادین جدید، و متعارض در جامعه» هوشیار باش! داده اند.

اگر امر دیجیتال تبدیل به مذهب مختار و جهان بینی مسلط شود؛ با ترسیم نقشه ی راهی پر غلط برای دهه های آینده؛ طبقه ی روادار را وادار خواهدکرد تا چنان که جادوگر مسگیرش گفته « در انتظار چیز تازه ی بعدی، پیشاپیش کهنه! را فراموش [کند.]»

این فراموشی یعنی دیگر با خود زمزمه نکند که:

... تورا ای کهن بوم و بر دوست دارم.../ همه کشتزارانت از دیم و فاراب، همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم/  کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل، همه بوم و بر، خشک وتر دوست دارم/ شهیدان جانباز و فرزانه ات را، که بودند فخر بشر دوست دارم...

 هر چند دیگران نیز به اضطراب پر مخاطره ی حاصل از « بی معنایی و گناه!» اشاره کرده اند؛ اما هستی شناسی پدیدار شناسانه ی هایدگری، قابلیت تبیینیِ بی نظیری دارد.

این رهیافت و روش راهگشای اندیشه ی انتقادی است. بویژه برای اشاره به پیوند معنویت و سیاست، و پدیداری نقش بی بدیل مراجع عالیقدر دینی (در باد و بوران حوادث و ضربه گیری از تکانه های اضطراب اجتماعی و...) مناسب تر است.

 اکنون و از یک منظر « طبقات پائین، در سراسر جهان؛ از دستور گرفتن خسته شده اند.» اما نه هر دستوری!

دیجی تکنیک؛ عزم خود را جزم کرده تا معنا و مفهوم« آیت الله و مجتهد/ دانشمند مذهبی و دارای شرایط و شهرت برجسته و متخصص قانون» را درحاشیه قراردهد. و این خسرانی بزرگ است!!!

به هیچ روی نباید گذاشت، اندیشه ی تَسلّا دهنده و مصادیق آن که همواره به گونه ای شفاف و بدون ایهام؛ و بصورتی شبهه ناپذیر، سرچشمه ی آسایش و آرامش روحی و روانی جامعه می باشند! به« امر سپری شده» بدل گردد.

درمان این عارضه؛کار معلم است....

تا پیش از تحولات اجتماعی دیجیتال محور؛ خانوارهای ایرانی همواره به گل های خندان می آموختند تا احترامِ شأن و جایگاه مجتهدین و معلمین و مصلحان اجتماعی و... را حفظ کنند و آنها را دوست داشته باشند! 

در این زمینه و بی تردید، نمی توان کسی را یافت که بیشتر از مخاطبان فرهیخته و عزیز و گرامی سایت وزین فاش نیوز؛ با طعم شیرین چنین دوست داشتنی ماندگار، آشنا باشد....

اما مع الاسف، دو عامل:

  •  تکانه های الکترونیک
  •  ندانم کاری وزارت خانه های مسئول!

بر  شاکله ی رفتاری یاران امروزه ی دبستانی، تأثیری ویرانگر گذاشتند و آن شیوه ی عمل علاقه مندانه و کردار بازنمایی کننده را به حاشیه بردند.

و این در حالی است که میل و رغبت و الگوی رفتار! سنگ محک و سنجه ای برای درک و فهم تفاوت رفتار، در بزرگسالی می باشد.

بر پایه ی محاسبه و اجماع نظر بر روی 7تا 18 سالگی؛ در این فاصله ی زمانی، فهم دانش آموزان برای چگونگی مواجهه با اعمال بازنمایی کننده؛ شکل می گیرد.

خصال سرشتی و سرنوشتی ِ نهادینه شده، درست مثل اندیشه؛ نامیرایند. اما زعمای هالیسودی! با لطایف الحیل و طرح « گسترش لذت مندی، و نزاع بر سر حدود آزادی فردی و اجتماعی» در اندیشه ی قتل این خصالند....

در همین راستا؛ یک قاچ از خربزه ا ی تلخ! که مطالعات غنی سازی بذر آن، در اجلاس نیویورک 1940 زیر نظر علمای ریاضی و اساتید دانشگاه شیکاگو و حتی پزشکان؛ بصورت جریانی و مستمر ادامه داشت! را برای اغتشاش پارسال؛ به ایران فرستادند و خریدار یافت!

برای این مشتریان هیجانی! باید با آرامش وتا حد امکان بدون حب و بغض توضیح داد که تاریخ اندیشه، از زُعَمای برخی از وارد کنندگان آن محصول؛ نکاتی جالب در باره ی سواد و حساب نقل کرده، از جمله:

« از افرادی که جمع و تفریق می دانند بپرهیزید... چنین افرادی با شیطان، برای تیره و تار کردن روح بشر؛ و محبوس کردنش در زنجیرهای  جهنم، میثاق بسته اند!... هزار سال طول کشید تا استادان حساب پدیدار شدند تا شاگردان را برای زندگی تجاری آماده کردند.»

 پر واضح است که با پاشویه و آگاهی رسانی تاحد امکان غیر مغرضانه! تب تقاضای آن عرضه؛ درکوی و برزن و مدرسه و دانشگاه، فروکش خواهد کرد!

و  تب کنونی را به زنگ بیدار باش تبدیل خواهد کرد. این بیداری، اکنون واجب ترشده! زیرا؛ گذار از پیچ کنونی، به طرزی غیرِضروری! سخت و مسیر آن درحال سنگلاخی شدن است.

 گویا جادوگران دوران پارینه سنگی « که به طور معجزه آسایی، از تونل زمان گذشته، و به زمان حال؛ آمده اند» چشم دیدن شیشه های ترو تمیز مغازه ها، و کسب و کار مردمان، و عابر بانکها و... در میدان انقلاب! را ندارند.

وهمچنان " اجی مجی" گویان، تحت عنوان فریبنده ی «مهندسان دانایی و هوش مصنوعی» از رخنه دردین و ایمان؛ دست بر نمی دارند و« از گلوگاه ابزار اطلاعاتی، و حفاظت شده ترین مرزها؛ نفوذ می کنند!»...

در نتیجه ی چرخش عصای جادویی و نفوذ، همچنین در شکل و شمایل مادیِ زندگی، به تعبیر « تافلر»« بطوری بیرحمانه!  تجملات یک نسل؛  به ضروریات نسل دیگر» تبدیل شد....

 برای سبقت از امر دیجیتال؛ دو احتیاط شرط عقل است:

  1.  جاذبه ی آموزش و پرورش نوین
  2. پرهیز از نگرش ساده انگار و فریبنده ی آموزش با نرفتن به مدرسه  

و با آن؛ اهمیت میراث « عملی بودن فکرِ یادگیری تا آخر عمر» و اثباتِ مزیت و حسن اجتماعی تعلیم و تربیت مدرسه ای، که مدیون اندیشگران ایرانی است؛ به یاد برخی افراد فراموشکار خواهد آمد.  ...

برای نوجوانان و جوانان هوشمند و با فراست ایران، با استناد به منابع خود غربی ها! باید شرح داد که چرا و چگونه؛ درتاریخ اندیشه ی سیاسی و اجتماعی غرب؛ درِدکّان علم! برای مدت های مدیدی؛ گِل گرفته شده بود! این وظیفه ی سیاست پژوهان آزاد اندیش است؛ البته غم نان اگر بگذارد!...

در حال حاضر، مزیت و حسن اجتماعی علم با خوانش ایرانیان؛ در معرض توفان سهمگین تمدن اطلاعاتی قرار دارد.  ...

اساسا، پس از کنفرانس نیویورک؛ یک فرایند مطالعاتی عمیق و دقیق در مورد دولت و دین و مشارکت و مشروعیت و...آغاز شد.

 امروز و در2023  به راحتی می توان حدس زد که چرا و چگونه، دست آورد آن کنکاش:

 «انسان نو» را از زندگی به معنای« حیات،  نشاط، چالاکی و شادی و... به زندگیِ معنوی نابود شده! و بشری دور شده از انسانیت» پرتاب نمود و چگونه « احساس نا امنی؛ روح انسان مدرن را تسخیر کرد» و اضطراب؛ سرتاسر هستی و وجود او را در بر گرفت.

درون مایه و انفاس هالیسودیِ بعضی از غرق شدکان در باطلاق پوچ گرایی اخلاقی و گرفتاران آزادیِ مطلقِ اباحه گرایانه! یعنی:

  •  خداکنه گویی وبگردان شب بیدار؛
  •  شازده ی دعاخوان در پشت دیوار ندبه؛
  • اوراد زیر لب ردیف اولی ها درکلیسای گوگل؛

 باعث شده تا، بلای دیجیتال بگردد و بگردد و بگردد، و بخشی از نسل وب در جامعه ی ایران اسلامی را بیابد! از آن روز به بعد؛ برای او« فِسانه گشت وکهن شد، حدیث اسکندر!» زلزله ی این چنینی، تکانی است که پس از آن دیگر چیزی سرجای خواد قرار ندارد....

موضوع از چه قرار است؟ موضوع به صراحت مسأله ی ارزش ها است  و هیچ دست کمی از موشکافانه ترین محاسبات سیاست خارجی ندارد!!!

این آشنایی؛ برکارویژه ی خانواده و آموزش و پرورش یعنی دوکانون تجلی جنبه ی اشرف مخلوقاتی آمیزاده و حفظ خصال خویشن؛ خدشه وارد کرد.

 طوفان دیجیتال حتی «آزمایشگاه زندگی/کلاس درس» و مکان استاندارد برای رشد و اخذ رتبه ی علمی و کسب جایگاه برتر اجتماعی را تهدید به تعطیلی می کند.

 و کانون خانه و مدرسه که پیش از این باهم و از رهگذر «تولید نشانه و نماد» پناه گاه ایمنی برای رهایی از" اضطراب" می ساختند؛ را اگر نگوئیم بیچاره، اما بسیار نگران ساخته است...

 دو پیامد این مسمومیت زیبایی شناختیِ اضطراب آور و تحمیلی به فرایند آموزش وپرورش عبارتند از:

 اول:

 ذبحِ بی رحمانه ی جنبه های بی نظیرپرورشی در"پیش پای سودِ معجزه آسای مادی! "

 از بد حادثه؛ برخی از سلاخان؛ معدود بچه مدرسه های دیروزی بودند،که دور از چشم ناظمِ مدرسه از دیوارپشتی  بالا رفتند و فلنگ را بستند....

 هرچند فرجامِ بعضی از اصحابِ قُلاب و دَر رفتن!  که «دین و دفتر؛ در پای آن جادو نهاده» و شنگولانه! سود پراید وارداتی از کره ی جنوبی (کشوری که مرجع تقلید خودش هم امریکا بود) را محاسبه می کردند، پارو بدستی شد.

این پارو؛ هر آنچه که نسل وب می تواند تصور کند را به یک اندیشه ی ساده ی حسابگر تبدیل کرده است....

و مع الاسف ویرانگرترین پیامد آن؛ برای گنجینه ی بی بدیل فرهنگ ایرانی و اسلامی این شد؛ که در اندیشه و انگیزه ی بخشی از این نسل؛ مُهر و امضای اندیشه ورزانی چون (رسو، هگل، دیویی،...) به اشتباه؛ در پای سند زیر خورده است:

  • تعمق و تفکر، مشوق دوراندیشی است...
  • دوراندیشی مولد انسان های فرهیخته است...

و انسان فرهیخته نتیجه ی آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت خوب می باشد. 

بروندادِ جهانگیرِ نشست نیویورک، رفتن  به راه و روش غربی را « کلید ترقی » معرفی می کند، و اصرار دارد که جهش اقتصادی و قدرت سیاسی آنها« هیچ دلیلی ندارد، مگر پیشرفت در شیوه ی آموزش و پرورش، و در علم!»

 دوم:

هرچند درک درست از چرایی و چگونگی صدای گوساله ی سامری یا دیجیتالیسم؛ که بلند تر از« شبِ درمندِ خسته جگر، و دراز تر زِغَمِ مستنمد سوخته دل» است، نیاز به تدبیر و تأمل بیشتری دارد؛ اما به نظر می رسد برخی از متولیان امر فرهنگ؛ هنوز تأثیر آن صدا بر شاکله ی رفتاری نسل نوظهور را جدّی نگرفته اند.

و نسبت  به چاره اندیشی تعلل می کنند....

همین سهل انگاری باعث شد تا تکنولوژی دیجیتال با تضعیف نظم اخلاقی و گل آلود ساختن سر چشمه ها و فراهم نمودن زمینه ی« بیگانگی با سنت و نزاع تاریخی با آن » موجب تولد دو قلوی زودرس شود:

  1. تحول روند جمعیت (تعمیق گسست نسلی)
  2. گسترش غربی مآبی و تنوع طلبی خارج از عرف

حالا و پس از این زایش! جامعه شاهد اختلاف نظر بین قابله های اجتماعی؛ نسبت به چرایی ناتوانی در تعیین دقیق زمان و شیوه ی زایمان (طبیعی / جراحی) و تحمیل هزینه های فرانجومی است....

راهکار؛ چارچوب بندی اندیشه ی سیا سی و اجتماعی، متناسب با مقتضیات این زمان؛ و در قالب نظریه پردازی درراستای سیاستگذاری های حکمرانی دینی، است.

نتیجه گیری

به نظر می رسد، اکنون عناصری صد البته نه خود جوش! اما  قوام بخش به رابطه ی بین اعضای طبقه ی خود آیین، علاوه بر رویکرد این نورسیده به دین و دولت؛ حتی بر نهاد خانه و مدرسه، نیز سایه افکنده اند.

پژوهندگانِ فرهنگِ نام  و محققانِ معانی و مفاهیم؛ شاید بتوانند گناه را به گردن تربیت امروزی بیاندازند....

در جریان سبقت دیجیتالیسم از راهکارهای نخ نما و تدابیر ردگم کنی "چون کودک/ نخود سیاه" و «مخفی نگاه داشتن نقش جنسیت ازدید نوجوانان» کاملا بلا اثر شد!

و پَرِ آن رازوارگی؛ به قول« سهراب»« دو قدم مانده به گُل!» و در هنگامی که متصدیان امور فرهنگی:

  • یا در تعطیلات تاریخ بسر می بردند
  • یا برای ذوق نورچشمی ها! ایران نبودند

به کلیک امردیجیتال برخورد! و آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت!

اما فرماندارِ پراید! حتی اگر خسته و کوفته به نظر می رسد؛ ولی با زمزمه ی محبت! کلاس درس را« پای فواره ی جاوید اساطیر!» تشکیل داده است.

وبا واژگان پر پنداری چون حریم و حیا و غرور؛ عظمت و قدرت و شوکت و... را معنا و تفسیر و تأویل می کند.

و با شرح مفاهیم خصال خویشتن و به خود بالیدن و احساس رضایت درونی و...  نقشه ی راهِ رسیدن به شأن و رتبه ی علمی، و جایگاه برتراجتماعی، را به گلهای خندان در مرزی پر گهر؛ نشان می دهد.

به طور ی که درخشش برق امید به آینده ای هرچه آبادتر و خرّم  و زیباتر را در چشمان قشنگ و زیبایشان، به روشنی می توان دید....

به هر حال او معلم و مربی است، و مراقبت می کند تا حد اقل کودکان؛ اوقات خود را درست بگذرانند! اما در عین حال؛ کودکی بازیگوش نیز « رفته از کاج بلندی، بالا، جوجه بردارد، از لانه ی نور» و جادوی صدا و تصویر...

شیفتگی بیهوده و نا اندیشیده شده به فرافکنی رفتار غرب مآبانه! که امروزه در حال گرفتن جای اندیشه ی مبتنی بر خصال خویشتن است؛ از همان لانه درآمده است!

   هر چند گوش شنوا بسیار کمیاب شده؛ اما با صدای هرچه بلند تر باید گفت:

برمبنای پیش بینی مرکز آمار، جمعیت ایران در سال 1415 از 95 میلیون نفر خواهد گذشت. با توجه به تأثیر پرمعنای تغییر و تحول دیجیتال بر روند جمعیتی، و شتاب فزاینده ی گسست نسلی؛ می توان بر آن بود که با تداوم روندهای جمعیتی کنونی و سطح آگاهی فزاینده  و تنوع طلبیِ دیجیتال محور؛ درآینده ای نزدیک!!! جامعه نظاره گر حالتی خواهد بود که جامعه شناسان از آن با عنوان  « سبقت جمعیتیِ بزرگ؛ به نفع طبقه ی جدید خود آیین» نام می برند.

تأمین امنیت اجتماعی برای این سبقت و در پیچ تاریخی امروز، در گرو قرارداشتن تنها، فرمان علم! دردست معلمان ایران است و لاغیر! هرگونه مشغولیت ذهنیِ فراتر از ارتقاء علم و دانش؛ برای تکیه زده گان فرهیخته بر جایگاه رازدان عالم بالا؛ موجب بالا رفتن هراس و اضطراب اجتماعی می شود!!!

اهمیت این وجه مُعَینِ ترس! زمانی بیشتر نمایان می شود که بدانیم زمینه ها و علل متنوع پدیده های اجتماعی؛ در عصر دیجیتال؛ روزانه و ساعت به ساعت؛ پیچیده تر می شوند.

بنا بر این چگونه می توان در طبقه ی نو آیین؛ به قشر نوجوان نسبت به بروز نوعی اختلال سلوکی و رفتار غیر متعارف خرده گرفت!!!

ایضا بعضی بزرگترها! که میان ارزش‌ها دست به انتخابی جدید زده و « زِ مسجد به خرابات» شده و در مواردی نابخردانه! برخی ارزش‌های غایی و نهایی را در پای ارزش‌های غربی! قربانی کرده اند.

کلام آخر:

 در بلاغت ایران و اسلام؛ تعارضی میان ارزش های غایی مثل آزادی و شادی و برابری و... دیده نمی شود.

 اما رواج:

  •  رفتار غیر متعارف در طبقه ی نورسیده ی نو آئین!
  •  نمایش زنده ی سلاخی یکی دو ویژگی‌ فرهنگی خاص و مرتبط با حریم و حیا!

 و دست یازیدن به عمل علاقه مندانه در تداوم آزادی اغتشاش بنیان! در ملاء عام! آنطور که «آرنت» اخطار داده: عشق را می میراند!

ذائقه ی ایرانی حتی در دوران حکومت نا روای طاغوت نیز « نفی پرهیز گاریِ اجتماعیِ سنّتی» را تحمل نکرد! آبشخور شاکله ی رفتاری در حال گسترش؛ نظریه ی شالوده شکنی دریدایی در دهه ی 1950 است؛که سخن از آن، مجال مناسب تری می طلبد.

پی نوشت:

[1] چیزی را که هاید گر در هستی زمان صفحه 194 فرافکنی projection نامیده، تازگی ندارد.« فرافکنی نسبت دادن یک کشش به فرد دیگر است. مثلا دانش آموزی که تقلب کرده علت نمره ی کم خود و فراوانی نمره ی زیاد را به انجام تفلب از جانب دیگران نسبت می دهد... پدیده ی بُزِ طلیقه بودن! شکلی از فرافکنی است.(شفیع آبادی؛ نظریه های مشاوره و روان درمانی، ص58)»

فرافکنی از سوی «داوینچی برای سنجش قدرت تخیل شاگردان استفاده شده؛ و در آثار شکسپیر هم به چشم می خورد. (پاشاشریفی؛ نظریه و کاربرد آزمون های هوش و شخصیت،ص311)»

[2]:هر شاکله ی رفتاری، یک قاعده را باز نمایی می کند. مثل تمایز میان قواعد تکوینی و تنظیمی در بازی فوتبال... «رفتاری که در پیروی از قاعده صورت می گیرد معنا دار است.»... قاعده ی تکوینی استفاده از پا به این بازی معنا و می بخشد، اما اگر یک بازی کن با دست توپ را بزند خطا کرده و نادیده انگاری نقش مکان درتعیین محل جریمه و «عدم پیروی؛ با مجازات! همراه است.»

جانباز دکتر سید مهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi