شناسه خبر : 106012
دوشنبه 06 آذر 1402 , 10:27
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مسیر شهید مقاومت؛ از زینبیون تا حزب‌الله

ماجرای یک اسم جهادی برای شهید پاکستانی/ مسیر شهید مقاومت؛ از زینبیون تا حزب الله

فاش نیوز - قبل از این که راهی سوریه بشود، به خواهرش می‌گوید: می‌خواهم اسمم را عوض کنم. خواهر تعجب کرد و گفت اسم خودت که خیلی قشنگ است. چرا می‌خواهی عوض کنی؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بعد از حمله داعش به سوریه، مسلمانان بسیاری از اقصی نقاط جهان برای دفاع از حریم اهل بیت (علیهم السلام) و حمایت از مسلمانان تحت ستم سوریه و مبارزه با فتنه داعش و گروه‌های تکفیری راهی سوریه شدند. بخشی از این مبارزان را مجاهدان پاکستانی تشکیل می‌دادند. شیعیان پاکستان با تشکیل گروه زینبیون در مبارزه با داعش نقش‌آفرینی اثرگذاری داشتند. این گروه بعداً با استقبال بسیاری از پاکستانی‌ها بزرگتر شد و به لشکر زینبیون تبدیل شد.

لشکر زینبیون در عملیات‌ آزادسازی حَلَب، نُبُل و الزَهرا، تدمُر و حَما و نیز تثبیت این مناطق بعد از آزادسازی نقش بسزایی ایفا کرده است. همچنین در عملیات بوکمال به فرماندهی سردار شهید قاسم سلیمانی که منجر به شکست داعش در این منطقه شد، خط‌شکن بودند. روایت‌هایی کوتاه از چند تن از شهدای والامقام زینبیون، شهیدان «علی جعفر»، «سید عدیل حسینی»، «سید انتظار حسین» و «محمدحسین رضوی» در ادامه می‌آید:

شهید علی جعفر از زینبیون تا حزب‌الله

شهید مدافع حرم علی جعفر یکی از مجاهدان شجاع پاکستانی زینبیون بود که در راه دفاع از حرم در سوریه به شهادت رسید. یکی از فرماندهان زینبیون از این شهید بزرگوار چنین روایت می‌کند: یکی از بارزترین خصوصیات شهید بزرگوار علی جعفر خوش‌اخلاقی و گشاده‌رویی بود. فردی بسیار صبور و متین بود. از همان کودکی عاشق اهل بیت (علیهم السلام) بود و در راه دفاع از حریم اهل بیت و عصمت و طهارت(ع) هیچ چیز حتی عزیزانش او را از ادامه مسیر غافل نکردند.

آخرین بار شهید علی جعفر با ما در بیطریه بود. وقتی رفت دیگر با یگان ما نبود و جذب حزب‌الله شده بود. گذشت تا اینکه در منطقه T2 دیدمش. به همراه حاج سالم رفته بودیم سرکشی ساترها. داشت با گونی سنگر می‌ساخت و‌ روزه هم بود. دیگر جزو رزمندگان حزب‌الله شده بود. وقتی همدیگر را آنجا دیدیم خیلی خوشحال شدیم. رفت و برای ما یک بطری شربت درست کرد. خودش روزه بود. آن هم در آن گرمای شدید. خلاصه نیم ساعتی نشستیم و گپ زدیم. خیلی نورانی شده بود. معلوم بود رفتنی شده. در بیطریه که بودیم اولین نفری بود که برای نماز وارد نمازخانه می‌شد. خیلی مخلصانه و گمنام آمد و رفت. خوشا به حالش که روزیش به شهادت ختم شد.

تیپ زینبیون , مدافعان حرم , شهدای مدافع حرم , جبهه مقاومت اسلامی ,

صبری که حضرت زینب(س) داد

شهید سید انتظار حسین از مدافعان حرم پاکستانی عضو لشکر زینبیون بود. مادر شهید درباره فرزندش می‌گوید: قبل از این که بخواهم پیکر شهدا را ببینم می‌ترسیدم! با خودم گفتم اگر من پیکر فرزندم را ببینم چه حالتی دارم. می‌ترسم آنجا از خود بی‌خود بشم. جلوی مردان غریبه خجالت‌زده بشوم. همان‌جا از حضرت زینب (سلام الله علیها) خواستم موقع مشاهده پیکر فرزندم یک صبری به من بدهد. وقتی هم دیدمش خودمم باورم نمی‌شد. انگار یکی یک تسلایی از قبل به من داده بود. حتی دستمال‌هایی که آورده بودم برای تبرک را با آرامش روی پیکر فرزندم کشیدم.

تیپ زینبیون , مدافعان حرم , شهدای مدافع حرم , جبهه مقاومت اسلامی ,

ماجرای اسم جهادی عدیل

شهید سید محمد خوشبو علی با نام جهادی سید عدیل حسینی یکی از رزمندگان پاکستانی مدافع حرم است که از لشکر زینبیون به سوریه اعزام و در حلب به شهادت رسید. قبل از این که راهی بشود، به خواهرش می‌گوید: «می‌خواهم اسمم را عوض کنم.» خواهر تعجب کرد و گفت «اسم خودت که خیلی قشنگ است. چرا می‌خواهی عوضش کنی؟!» گفت: «اسمم را عدیل می‌گذارم. عدیل هم قشنگ است. صفت مبالغه عدلِ حضرت علی (علیه‌السلام). یعنی عدالت‌خواه» البته این نام جهادی او بود و همه با همین نام او را شناختند.

خواهر از واکنش پدر و مادر شهید نسبت به اتفاق شهادت فرزندش می‌گوید: وقتی برادرم خبر شهادت عدیل را داد، پدرم خندید و گفت: «این برای ما افتخار است و گریه لازم نیست.» پدر با ابهت و صلابت گفت: «این افتخار خیلی بزرگی است. ما لایق این افتخار نبودیم که نصیبمان شده است. نمی‌دانم چطوری از خدا تشکر کنم. من لیاقت این افتخار را نداشتم که پسرم برود و در این امر مقدس و دفاع از حریم آل‌الله به شهادت برسد. این یعنی اینکه ما در خانواده‌مان یک شهید داریم یک شهید مدافع حرم.» پدرم پیش ما حتی یک قطره اشک هم نریخت.

خاطره دیدار پدر و مادرم با پیکر عدیل را هیچ‌گاه از یاد نمی‌برم. وقتی پیکر عدیل را زیارت کردیم، پدرم بلند شد و به مادر گفت: «به پسرت تبریک بگو» مادر بلند شد و دست روی سینه عدیل گذاشت. پدر چیزی را زمزمه می‌کرد و خنده بر لب داشت. همان لحظه دو قطره اشک از چشمان برادرم عدیل سرازیر شد.

تیپ زینبیون , مدافعان حرم , شهدای مدافع حرم , جبهه مقاومت اسلامی ,

بیشتر بخوانید

فکر نکن زنده برمی‌گردم

طلبه ‌شهید محمدحسین رضوی یکی از مجاهدان پاکستانی لشکر زینبیون بود که برای دفاع از حریم اهل‌بیت(ع) راهی سوریه شد و آنجا به شهادت رسید.مادر محمدحسین می‌گوید:محمدحسین از من می‌خواست دعا کنم سرباز امام زمان(عج) شود. به اخبار مربوط به اهل‌بیت(ع) حساس بود. به ویژه وقتی خبر تخریب مقبره اصحاب معصومین(ع) را شنید، ناراحت شد و نگران حرم اهل‌بیت(ع) بود. طوری اصرار بر رفتن داشت که به یقین می‌دانستم اگر برود شهید می‌شود. محمدحسین می‌گفت: «فکر نکن زنده برمی‌گردم! وقتی شهید شدم گریه نکن تا دشمن خوشحال نشود. من برای دفاع از دین می‌روم. اگر دلتنگ من شدید حضرت زینب(س) و مصیبت‌های روز عاشورا را به یاد بیاورید.»

یک شب همزمان با حضور محمدحسین در کربلا خواب دیدم که سرهای جدا از تن شهیدان را در یک سالن قرار داده‌اند. چند نفری داخل سالن شدند، اما بانویی آنجا بود که به من اذن دخول نداد. بعد هم با نشان دادن آن‌ها به من گفت: «همه این‌ها مادر داشتند. همه این‌ها عزیز خانواده‌هایشان بودند تو چرا به فرزندت اجازه جهاد نمی‌دهی؟» از خواب که بیدار شدم دیگر نتوانستم با رفتن محمدحسین مخالفت کنم.

تیپ زینبیون , مدافعان حرم , شهدای مدافع حرم , جبهه مقاومت اسلامی ,

محمدحسین خیلی خوب به زبان عربی و انگلیسی تسلط داشت. برای همین وقتی در سوریه بود، مسئولان حزب‌الله لبنان به او پیشنهاد دادند که با آن‌ها همکاری کند و گفتند امکانات لازم را در اختیارش قرار می‌دهند، اما چون کار پیشنهادی آن‌ها در پشت جبهه بود نه در میدان نبرد، نپذیرفت و گفت: «من آمده‌ام تا با تروریست‌ها جهاد نظامی کنم نه اینکه در پشت جبهه باشم.»

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi