08 ارديبهشت 1403 / ۱۸ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 37068
شنبه 07 شهريور 1394 , 08:18
شنبه 07 شهريور 1394 , 08:18
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
از عدالت و انصاف خارج نشویم!
یوسف مجتهد
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
ارث یک شهید....!!
ایثارگرازکرج - وقتی نمازش تمام شد،پرسیدم : دعای دیگری بلد نیستی؟سال هاست در قنوت هایت این دعا را می خوانی«ربنا افرغ علینا صبراً و...»
گفت: صبر چیز خوبی است می تواند ایمانت را ریشه دار کند و نگذارد پایت در مشکلات و گرفتاری ها بلرزد.
گفتم:خب درست اما چرا فقط این دعا؟ جوابم داد:این ارث یک شهید است که به من رسیده است.
با تعجب پرسیدم: ارث؟یک دعا؟ گفت: بله نمی دانم کدام عملیات بود.
مجروحی را برایمان آوردند که 18سال بیشتر نداشت. اسمش علی باقری بود. به خاطر ترکش هایی که خورده بود،حالش اصلاً خوب نبود. حدود ساعت دو صبح که به هوش آمد، به هوای اینکه اذان صبح را گفته اند، مهر خواست تا نماز بخواند، برایش خاک تیمم آوردم، تیمم کرد و نشسته نماز خواند.
معلوم بود که درد زیادی را تحمل می کند. در قنوتش عاشقانه از خدا،صبر و استقامت می خواست:
«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ»
پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران،
پیروز بگردان!(بقره/250)
نمازش که تمام شد،کلی مقدمه چینی کرد و گفت: خانم پرستار! شما خیلی خوبید. اما می دانید،ریشه موهای تان پیداست!
او جای بچه من بود اما درس بزرگی به من داد. او شهید شد... اما از آن روز به بعد تصمیم گرفتم، ذکر قنوت هایم دعای او باشد.
هدیه به روح شهید علی باقریهای .
گفت: صبر چیز خوبی است می تواند ایمانت را ریشه دار کند و نگذارد پایت در مشکلات و گرفتاری ها بلرزد.
گفتم:خب درست اما چرا فقط این دعا؟ جوابم داد:این ارث یک شهید است که به من رسیده است.
با تعجب پرسیدم: ارث؟یک دعا؟ گفت: بله نمی دانم کدام عملیات بود.
مجروحی را برایمان آوردند که 18سال بیشتر نداشت. اسمش علی باقری بود. به خاطر ترکش هایی که خورده بود،حالش اصلاً خوب نبود. حدود ساعت دو صبح که به هوش آمد، به هوای اینکه اذان صبح را گفته اند، مهر خواست تا نماز بخواند، برایش خاک تیمم آوردم، تیمم کرد و نشسته نماز خواند.
معلوم بود که درد زیادی را تحمل می کند. در قنوتش عاشقانه از خدا،صبر و استقامت می خواست:
«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ»
پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران،
پیروز بگردان!(بقره/250)
نمازش که تمام شد،کلی مقدمه چینی کرد و گفت: خانم پرستار! شما خیلی خوبید. اما می دانید،ریشه موهای تان پیداست!
او جای بچه من بود اما درس بزرگی به من داد. او شهید شد... اما از آن روز به بعد تصمیم گرفتم، ذکر قنوت هایم دعای او باشد.
هدیه به روح شهید علی باقریهای .
کد خبرنگار: 17
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
دو روایت در رثای یک مرد
مجتبی شاکری
من و حسن باقری اولین گروه رسانهای در محل حادثه بودیم
بهرام محمدیفرد
معرفی کتاب